کلمه جو
صفحه اصلی

face off


(ورزش هاکی) بازی را آغاز کردن (یا ادامه دادن پس از مکث)، (در بازی هاکی) آغاز بازی (که با انداختن puck بین بازیکنان دو تیم مقابل انجام می شود)، ادامه ی بازی (پس از مکث)

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: in ice hockey, the initiation of play in which the referee drops the puck between two opposing team members who then contend for control of it.

(2) تعریف: a confrontation between contenders.
مشابه: war

• direct confrontation; start of play in ice hockey when the referee drops the puck between two opposing team members
start a hockey game or lacrosse by a face-off

جملات نمونه

1. The two teams are in position, ready to face off.
[ترجمه Faezeh] ادامه دادن
[ترجمه ترگمان]دو تیم در موقعیت خود قرار دارند و آماده مقابله با آن هستند
[ترجمه گوگل]دو تیم در موقعیت هستند، آماده برای کنار آمدن با آنها هستند

2. He want to face off his opponent during the match.
[ترجمه ترگمان]او می خواهد در طی مسابقه با حریف خود روبرو شود
[ترجمه گوگل]او می خواهد در حین بازی با حریف خود کنار بیاید

3. The candidates face off in a Democratic primary today.
[ترجمه ترگمان]نامزدها امروز در یک جلسه مقدماتی حزب دموکرات رو به رو خواهند شد
[ترجمه گوگل]امروزه نامزدها امروز در یک حزب دموکرات حضور دارند

4. The two candidates will face off in a televised debate on Friday.
[ترجمه ترگمان]دو نامزد روز جمعه در یک مناظره تلویزیونی خاموش خواهند شد
[ترجمه گوگل]دو نامزد در روز جمعه در یک بحث تلویزیونی شرکت خواهند کرد

5. Both teams are ready to face off.
[ترجمه ترگمان]هر دو تیم آماده مقابله هستند
[ترجمه گوگل]هر دو تیم آماده هستند تا با یکدیگر کنار بیایند

6. The candidates are preparing to face off on TV tonight.
[ترجمه ترگمان]نامزدها در حال آماده شدن برای رویارویی با برنامه های امشب هستند
[ترجمه گوگل]کاندیداها برای امشب آماده می شوند تا در تلویزیون پخش شوند

7. The teams face off at 30.
[ترجمه ترگمان]این تیم ها در ۳۰ سالگی به مصاف هم خواهند رفت
[ترجمه گوگل]تیم ها در 30 سالگی رو به رو هستند

8. It was a classic face off, and Bodie sensed danger.
[ترجمه ترگمان]این یک چهره کلاسیک بود و Bodie خطر را احساس می کرد
[ترجمه گوگل]این یک خط کلاسیک بود و بدی خطر را درک کرد

9. I'd have liked to have cut the face off of him with a few choice words.
[ترجمه ترگمان]دوست داشتم با چند کلمه انتخاب صورتش را از او جدا کنم
[ترجمه گوگل]من دوست داشتم چهره ی او را با چند کلمه انتخاب کنم

10. You must face off the casting.
[ترجمه ترگمان]تو باید با بازیگرها روبرو بشی
[ترجمه گوگل]شما باید از ریخته گری کنید

11. The job candidates will face off in a group interview this afternoon.
[ترجمه ترگمان]نامزدهای این کار در یک مصاحبه گروهی امروز بعد از ظهر رو به رو خواهند شد
[ترجمه گوگل]نامزدهای شغل در این مصاحبه بعد از ظهر در مصاحبه گروهی شرکت خواهند کرد

12. The Blackhawks and Flyers face off in Game 3 at the Wachovia Center June
[ترجمه ترگمان]Blackhawks و Flyers در بازی شماره ۳ در مرکز Wachovia در ماه ژوئن رو به رو هستند
[ترجمه گوگل]Blackhawks و Flyers در بازی 3 در مرکز واکویا در ماه ژوئن صورت می گیرد

13. He and the manager have a face off, but nothing come of it.
[ترجمه ترگمان]اون و مدیر یه چهره دارن اما هیچ اتفاقی نمی افته
[ترجمه گوگل]او و مدیر یک چهره دارند، اما چیزی از آن نمی آید

14. All three games will face off at 8 pm German time.
[ترجمه ترگمان]هر سه بازی در ساعت ۸ بعد از ظهر به وقت آلمان صورت خواهند گرفت
[ترجمه گوگل]هر سه بازی در ساعت 8 بعدازظهر آلمان با هم روبرو خواهند شد

15. Tear her face off, strip her to the bones.
[ترجمه ترگمان]صورتش رو پاره کن و اون رو به استخوان ها وصل کن
[ترجمه گوگل]چهره اش را پاره کنید، او را به استخوان بکشید

پیشنهاد کاربران

مقابله رو در رو

رودررویی

تغییر چهره

رخ در رخ

چهره اشتباه

رویارویی، مواجهه

Argument or fight

چهره ات را بیرون بکش

Disagreement or fight between two people or groups

رو در رو

رو در رو کردن - در بازی ها و مسابقات رزمی قبل از شروع مسابقه و وارد شدن به رینگ دو حریف در مقابل هم قرار میگیرن و کوری خوانی میکنن.

In - cage face off
Out - cage face off

جنگ، دعوا، بگو مگو

GoldDerby. com@

2013
Best Actress Oscar nominees Cate Blanchett, Judi Dench and Meryl Streep 💥could face off💥 yet again
. . . یه بار دیگه میشه رو در روشون کرد


کلمات دیگر: