کلمه جو
صفحه اصلی

face about

انگلیسی به انگلیسی

• (british usage) turn towards the other way; turn some object to face the other way; turn somebody to face the other way

جملات نمونه

1. The troops were ordered to face about.
[ترجمه ترگمان]به سربازان دستور داده شد که با آن ها روبرو شوند
[ترجمه گوگل]سربازان دستور دادند تا با آنها مواجه شوند

2. A little girl writhes on water face about, I ask what she has incorrect.
[ترجمه ترگمان]دختر کوچکی که روی آب پیچ وتاب می خورد، از او می پرسم که او چقدر اشتباه کرده است
[ترجمه گوگل]دختر کوچولوی روی صورت آب میپاشد، از آنچه که او نادرست است میپرسم

3. The troops were ordered face about.
[ترجمه ترگمان]به سربازان دستور داده شد
[ترجمه گوگل]سربازان چهره به چهره دستور دادند

4. Then face about of your loathing ground went holding a tree in arms!
[ترجمه ترگمان]آن وقت چهره of درختی را در آغوش گرفت!
[ترجمه گوگل]سپس در مورد زمین ناتوانی خود را به حال برگزاری یک درخت در آغوش!

5. Then girl face about resembles accuser respectfully bow, say: " I am sorry, man ! Man ! "
[ترجمه ترگمان]و آنگاه صورت دختر را به او معرفی کرد و به او تعظیم کرد و گفت: متاسفم مرد! ! پسر \" \" \"
[ترجمه گوگل]سپس دختر صورت در مورد شبیه به متهم محترم محسوب می شود، می گویند: 'من متاسفم، مرد! مرد ! '

6. The company was ordered to face about.
[ترجمه ترگمان]به شرکت دستور داده شد که با او روبه رو شود
[ترجمه گوگل]این شرکت دستور داده شد تا در مورد این موضوع صحبت کند

7. She told me face to face about the hardships in the past decades.
[ترجمه ترگمان]او به من گفت که در دهه های گذشته در مورد سختی ها رو به رو شوم
[ترجمه گوگل]او به من گفت که در دهه های گذشته مشکلات سختی را متحمل شده است

8. Carol is always in my face about cleaning the house.
[ترجمه ترگمان]کارول \"همیشه در مورد تمیز کردن خونه\" توی صورتم هست
[ترجمه گوگل]کارول همیشه در مورد تمیز کردن خانه من است

9. She drew an apple on blackboard, next face about asks a student: " What is this? "
[ترجمه ترگمان]او سیب را روی تخته سیاه کشید، بعد از یک دانش آموز پرسید: \"این چیست؟\"
[ترجمه گوگل]او یک سیب بر روی تخته سیاه آورد، چهره بعدی در مورد یک دانش آموز می پرسد: 'این چیست؟ '

10. The captain ordered his soldiers to face about.
[ترجمه ترگمان]سروان به سربازان دستور داد که در این مورد با او روبرو شوند
[ترجمه گوگل]کاپیتان به سربازانش دستور داد تا با آنها مواجه شوند

11. The teacher turns face about, he also turns face about.
[ترجمه ترگمان]معلم رویش را برمی گرداند و رویش را برمی گرداند
[ترجمه گوگل]معلم چهره را درگیر می کند، او هم چهره ای روشن می کند

12. Is face about still progress?
[ترجمه ترگمان]صورتش هنوز داره پیشرفت می کنه؟
[ترجمه گوگل]آیا چهره در مورد پیشرفت هنوز هم وجود دارد؟

13. The middle of an election is no time to face about.
[ترجمه ترگمان]در میانه انتخابات زمان مناسبی برای مواجهه با آن وجود ندارد
[ترجمه گوگل]وسط انتخابات، زمان زیادی برای مقابله با آن نیست

14. I stood in Times Square and looked up at this tremendous billboard for the movie with my face about 30-feet high.
[ترجمه ترگمان]در میدان تایمز ایستادم و به یک بیلبورد بزرگ در حالی که صورتم حدود ۳۰ متر بود، نگاه کردم
[ترجمه گوگل]من در میدان تایمز ایستادم و در این بیلبورد فوق العاده برای فیلم با چهره من در حدود 30 فوت ارتفاع بالا نگاه کردم


کلمات دیگر: