کلمه جو
صفحه اصلی

bahai


بهایی، بهائیت، بهایی بهائیت وابسته به بهایی گری

انگلیسی به فارسی

بهایی


بهائیت


وابسته به بهایی گری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a modern Iranian religion that is based on a doctrine of universal brotherhood, the equality of the sexes, and total religious tolerance.

• international monotheistic religion which was founded by husayn ali "bahaullah" in iran in 1863
of or pertaining to the bahai religion
teacher of the bahai faith, member of the bahai faith

جملات نمونه

1. he was a follower of shaikh bahai
او از مریدان شیخ بهایی بود.

2. The verdict against the seven Bahai leaders was harsh, even by Iranian standards, and came after almost two years of arbitrary detention in Tehran's notorious Evin prison.
[ترجمه ترگمان]حکم بازداشت هفت نفر از رهبران بهایی، حتی با توجه به استانداردهای ایرانی، خشونت آمیز بود و پس از دو سال بازداشت خودسرانه در زندان اوین تهران صورت گرفت
[ترجمه گوگل]حکم علیه هفت بهائیان، حتی با معیارهای ایران، شدید بود و پس از تقریبا دو ساله بازداشت خودسرانه در زندان بدنام تهران زندانی شد

3. Seven Bahai leaders have been sentenced to 20 years in prison this week by the Iranian judiciary. The sentences were met with widespread condemnation.
[ترجمه ترگمان]هفت تن از رهبران بهایی در هفته جاری توسط قوه قضائیه ایران به ۲۰ سال زندان محکوم شده اند محکومیت با محکومیت گسترده مواجه شد
[ترجمه گوگل]هفت رهبر بهایی در این هفته توسط قوه قضائیه ایران به 20 سال زندان محکوم شده است  احکام با محکومیت گسترده روبرو شد

4. Although born Bahai, he used to work as a reciter of the Quran.
[ترجمه ترگمان]او با اینکه Bahai به دنیا آمده بود، به عنوان بخشی از قرآن کار می کرد
[ترجمه گوگل]اگر چه بهائیان متولد شده، او به عنوان متفکر قرآن کار می کرد

5. Some young people study Zen Buddhism or Bahai.
[ترجمه ترگمان]برخی جوانان ذن بودیسم یا Bahai را مطالعه می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از جوانان مقدس بودایی یا بهایی را مطالعه می کنند

6. Read Bahai prayers with Li Yang.
[ترجمه ترگمان]دعاهای Bahai را با لی یانگ بخوانید
[ترجمه گوگل]نماز بهایی را با لی یانگ بخوانید

7. Bahai, a patriotic general, was the first general of Ning Guta area of Qing Dynasty.
[ترجمه ترگمان]بهایی که یک ژنرال میهن پرست بود، اولین بار در ناحیه کینگ Ning از دودمان چینگ بود
[ترجمه گوگل]بهاییان، یک وطن پرست، نخستین رئیس کل منطقه نینگ گوتا از سلسله چینگ بود

8. He had reportedly been executed on March 20, the first Bahai to be executed since December 198
[ترجمه ترگمان]بنا بر گزارش ها او در روز ۲۰ مارس اعدام شده بود، اولین بهایی که از سال ۱۹۸ میلادی انجام شد
[ترجمه گوگل]او گزارش شده است که در تاریخ 20 مارس، اولین بهایی که از دسامبر 1982 اعدام شد، اعدام شد

9. Reverend Campbell says he hopes to bring more religions to Claremont Lincoln, including the Bahai faith.
[ترجمه ترگمان]جناب کشیش کمپبل می گوید که او امیدوار است ادیان بیشتری را به سمت لینکلن، از جمله ایمان بهایی، بیاورد
[ترجمه گوگل]عبدالعزیز کمپبل می گوید که امیدوار است که ادیان بیشتری را به Claremont Lincoln بفرستد، از جمله ایمان بهایی

10. Morever, the modified Mitsuyasu' s model which was obtained by authors to fit the measured directional spectra by a wave gage array in the Bahai Sea is also in agreement with the field data.
[ترجمه ترگمان]Morever، مدل Mitsuyasu اصلاح شده که توسط محققین به دست آمد تا با طیف directional اندازه گیری شده توسط یک آرایه فشارسنج در دریای Bahai متناسب شود نیز با داده های می دانی همخوانی دارد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، مدل Mitsuyasu اصلاح شده که توسط نویسندگان بدست آمده است به تناسب طیف های اندازه گیری شده اندازه گیری شده توسط آرایه موج giga در دریای بهایی نیز با داده های میدانی موافق است


کلمات دیگر: