کلمه جو
صفحه اصلی

gastrin


گاسترین (هورمونی که باعث ترشح عصیر معده می شود)، هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد

انگلیسی به فارسی

هورمونی که موجب ترشح شیره معده می‌گردد


گاسترین


انگلیسی به انگلیسی

• hormone which stimulates the secretion of gastric juices

جملات نمونه

1. To overcome this problem we have measured gastrin mediated acid secretion after the intravenous infusion of gastrin releasing peptide.
[ترجمه ترگمان]برای غلبه بر این مشکل، ما پس از تزریق وریدی نانوذرات آزاد شده پپتید mediated mediated را اندازه گیری کردیم
[ترجمه گوگل]برای غلبه بر این مشکل، بعد از تزریق داخل وریدی پپتید آزاد شده از گاسترین، ترشح اسید گاستریین را اندازه گیری می کنیم

2. Future studies evaluating mechanisms of gastrin release have to take into account the H pylori state.
[ترجمه ترگمان]مطالعات آینده در مورد ارزیابی مکانیسم های انتشار gastrin باید وضعیت H pylori را در نظر بگیرند
[ترجمه گوگل]مطالعات آینده که مکانیزم انتشار گاستر را ارزیابی می کنند، باید وضعیت H پیلوری را در نظر بگیرند

3. The role of the increased serum gastrin concentration induced by H pylori in the pathogenesis of duodenal ulcer disease is also unknown.
[ترجمه ترگمان]نقش افزایش غلظت gastrin سرم القا شده توسط اچ pylori در بیماری زایی سرطان duodenal نیز ناشناخته است
[ترجمه گوگل]نقش افزایش غلظت گاسترین سرمی ناشی از هلیکوباکتر پیلوری در پاتوژنز بیماری زخم دوازدهه ناشناخته است

4. Similarly, basal serum gastrin concentrations do not alter with ageing in healthy men.
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه غلظت های بیوشیمیایی سرم basal با سالمندی در افراد سالم تغییر نمی کند
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، غلظت گاسترین سرم با سن پیری در مردان سالم تغییر نمی کند

5. Carbachol, gastrin, and histamine all bind to specific receptors on parietal cell plasma membranes.
[ترجمه ترگمان]Carbachol، gastrin و هیستامین همه به گیرنده های ویژه ای در غشا پلاسما می رسند
[ترجمه گوگل]کارباکول، گاسترین و هیستامین به گیرنده های خاصی در غشاهای پلاسمای پریاسیون پیوند دارند

6. Our finding that fasting serum gastrin consists mainly of G34 is consistent with previous reports.
[ترجمه ترگمان]یافته های ما حاکی از آن است که gastrin سرم fasting عمدتا از G۳۴ است که با گزارش ها قبلی سازگار است
[ترجمه گوگل]یافته های ما نشان می دهد که گاسترین سرم ناشتا عمدتا از G34 مطابق با گزارش های قبلی است

7. For gastric acid secretion, basal serum gastrin was considered in addition to these three variables.
[ترجمه ترگمان]برای ترشح اسید معده، gastrin سرم basal به علاوه این سه متغیر در نظر گرفته شد
[ترجمه گوگل]برای ترشح اسید معده، گاسترین سرم Basal علاوه بر این سه متغیر در نظر گرفته شد

8. They found that patients with the highest serum gastrin concentrations did not necessarily have the highest enterochromaffin like cell counts.
[ترجمه ترگمان]آن ها دریافتند که بیمارانی که بیش ترین غلظت gastrin سرم را دارند الزاما بالاترین enterochromaffin مانند شمارش سلول ندارند
[ترجمه گوگل]آنها دریافتند که بیماران با بالاترین غلظت گاسترین سرم لزوما دارای بیشترین تعداد سلول های انتروکرومافین نیستند

9. The potential autocrine grown effects of gastrin in colorectal cancer have previously been studied using cell lines.
[ترجمه ترگمان]اثرات بالقوه رشد gastrin در سرطان روده بزرگ قبلا با استفاده از خطوط سلولی مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]اثرات بالقوه بالینی اتوکرین مزمن گاسترین در سرطان کولورکتال قبلا با استفاده از سلول های بنیادی بررسی شده است

10. The serum gastrin concentration was determined by radioimmunoassay using antibody R9
[ترجمه ترگمان]غلظت gastrin سرم توسط radioimmunoassay با استفاده از آنتی بادی r۹ تعیین شد
[ترجمه گوگل]غلظت گاستر سرم با استفاده از آنتی بادی R9 توسط radioimmunoassay تعیین شد

11. Increased basal serum gastrin is related to both atrophy and H pylori infection but not to ageing perse.
[ترجمه ترگمان]افزایش basal سرم به عفونت atrophy و H مربوط است اما به پیری زودرس مربوط نیست
[ترجمه گوگل]افزایش گاسترین سرم پایه با هر دو عفونت آتروفی و ​​هپیلوری ارتباط دارد، اما نه به پیری زوج

12. There was no relationship between the serum gastrin concentration and type of renal replacement treatment.
[ترجمه ترگمان]هیچ ارتباطی بین غلظت gastrin سرم و نوع درمان جایگزینی کلیه وجود نداشت
[ترجمه گوگل]هیچ ارتباطی بین غلظت گاستر سرم و نوع درمان جایگزینی کلیه وجود ندارد

13. This was also true when gastrin and intrinsic factor were incubated together with their respective antibodies.
[ترجمه ترگمان]این نیز زمانی درست بود که gastrin و عوامل درونی با آنتی بادی مربوطه خود incubated شدند
[ترجمه گوگل]این نیز درست بود زمانی که گاسترین و عامل درونی با انتی بادی های مربوطه انکوباس شدند

14. The plasma gastrin concentrations increased from group to group as expected from the dose given.
[ترجمه ترگمان]غلظت های gastrin پلاسما از گروهی به گروه افزایش یافت که از مقدار مورد انتظار ناشی می شود
[ترجمه گوگل]غلظت گاستر پلاسما از گروه به گروه افزایش می یابد، به طوری که از دوز مورد انتظار انتظار می رود

15. The exaggerated acid response to gastrin can be explained by the increased parietal cell mass present in duodenal ulcer patients.
[ترجمه ترگمان]واکنش اسید exaggerated به gastrin را می توان با افزایش جرم سلول آهیانه ای در بیماران زخم duodenal توضیح داد
[ترجمه گوگل]پاسخ اسید هیجان انگیز به گاسترین را می توان با افزایش حجم سلول پاریتال موجود در بیماران مبتلا به زخم دوازدهه توضیح داد


کلمات دیگر: