کلمه جو
صفحه اصلی

baghdad


شهر بغداد پایتخت عراق (bagdad هم می نویسند)

انگلیسی به فارسی

بغداد


شهر بغداد پایتخت عراق (Bagdad هم می‌نویسند)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the capital of Iraq.

• capital city of iraq
baghdad is the capital of iraq and its largest city. population: 4,649,000 (1985).

جملات نمونه

1. his domain extended from baghdad to balkh
قلمرو او از بغداد تا بلخ گسترش داشت.

2. The heat is terrible in Baghdad during the summer.
[ترجمه ترگمان]این گرما در طی تابستان در بغداد وحشتناک است
[ترجمه گوگل]گرما در تابستان در بغداد وحشتناک است

3. A senior UN official hopes to visit Baghdad this month.
[ترجمه ترگمان]یک مقام ارشد سازمان ملل امیدوار است این ماه از بغداد دیدن کند
[ترجمه گوگل]یک مقام ارشد سازمان ملل امیدوار است در ماه جاری به بغداد سفر کند

4. The Arab nations agreed to meet in Baghdad.
[ترجمه ترگمان]کشورهای عربی توافق کردند که در بغداد ملاقات کنند
[ترجمه گوگل]کشورهای عربی با هم در بغداد دیدار کردند

5. He planned to leave Baghdad on Monday.
[ترجمه ترگمان]او قصد داشت روز دوشنبه بغداد را ترک کند
[ترجمه گوگل]او برنامه ریزی کرده است که روز دوشنبه بغداد را ترک کند

6. The streets of Baghdad were almost deserted today as Iraqis turned into their radio to follow the court proceedings.
[ترجمه ترگمان]خیابان های بغداد امروز تقریبا خالی از سکنه شده بود چرا که عراقی ها به رادیو خود تبدیل شدند تا روند دادرسی دادگاه را دنبال کنند
[ترجمه گوگل]امروزه خیابان های بغداد تقریبا ترک شده اند به این ترتیب که عراقی ها به رادیو خود برای پیگیری پرونده های دادگاه تبدیل شده اند

7. Middle Eastern capitals include Baghdad and Tel Aviv.
[ترجمه ترگمان]پایتخت های خاور میانه شامل بغداد و تل آویو هستند
[ترجمه گوگل]پایتخت های خاورمیانه شامل بغداد و تل آویو هستند

8. In 1954 Britain had fostered the Baghdad Pact to create a band of friendly pro-Western states against the Soviet threat.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۵۴، بریتانیا پیمان بغداد را برای ایجاد یک گروه از کشورهای طرفدار غرب در برابر تهدید شوروی پرورش داده بود
[ترجمه گوگل]در سال 1954، بریتانیا پیمان بغداد را برای ایجاد یک گروه طرفدار طرفداران طرف مقابل در برابر تهدید شوروی تشویق کرد

9. They're travelling to Baghdad overland.
[ترجمه ترگمان]آن ها از راه زمینی به بغداد سفر می کنند
[ترجمه گوگل]آنها به بغداد سفر می کنند

10. Bonn has not cut official diplomatic relations with Baghdad but it withdrew all diplomatic personnel long ago.
[ترجمه ترگمان]بن روابط دیپلماتیک رسمی با بغداد را قطع نکرده است، اما از مدت ها پیش همه پرسنل دیپلماتیک را عقب کشید
[ترجمه گوگل]بون روابط رسمی دیپلماتیک را با بغداد قطع نکرده است، اما مدتها پیش همه پرسنل دیپلماتیک را لغو کرد

11. The three were sent back to Baghdad under escort.
[ترجمه ترگمان]این سه نفر تحت اسکورت به بغداد بازگردانده شدند
[ترجمه گوگل]سه نفر به همراه اسکورت به بغداد فرستاده شدند

12. Baghdad claims that 353 people have been killed and more than 000 injured in raids in the past three years.
[ترجمه ترگمان]بغداد ادعا می کند که در طی سه سال گذشته، ۳۵۳ نفر کشته و بیش از ۱۰۰،۰۰۰ نفر زخمی شده اند
[ترجمه گوگل]بغداد ادعا کرده است که طی سه سال گذشته در حملات 353 نفر کشته و بیش از 000 مجروح شده اند

13. Eighty countries plan to attend the Baghdad trade fair in November.
[ترجمه ترگمان]هشتاد کشور قصد دارند در ماه نوامبر در نمایشگاه تجاری بغداد شرکت کنند
[ترجمه گوگل]هشتاد کشور در ماه نوامبر در نمایشگاه بغداد شرکت خواهند کرد

14. But after the spectacle in Baghdad, it's harder to find fault with those who worry that they eventually might.
[ترجمه ترگمان]اما بعد از تماشای این منظره در بغداد، یافتن گسل با کسانی که نگران آن هستند سخت تر است
[ترجمه گوگل]اما پس از نمایش در بغداد، با کسانی که نگرانی دارند که در نهایت ممکن است ناسزا باشند، سخت تر است

15. But the real issue may be how long Baghdad can forestall what increasingly appears to be inevitable punitive action.
[ترجمه ترگمان]اما مساله اصلی ممکن است این باشد که بغداد تا چه حد می تواند مانع از اقدامات تنبیهی اجتناب ناپذیر شود
[ترجمه گوگل]اما مسئله واقعی ممکن است این باشد که چه مدت بغداد می تواند جلوگیری کند که به نظر می رسد اقدامات مجازات اجتناب ناپذیر است

پیشنهاد کاربران

بغداد
پایتخت عراق

پایتخت شهر عراق است بغداد


کلمات دیگر: