1. the relentless storm lasted nine days
توفان بی امان نه روز ادامه داشت.
2. Sadly, despite the crazy antics and the relentless wisecracking, there's very little plot to carry this film.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه با وجود این حرکات عجیب و دیوانه وار دیوانه وار، طرحی بسیار کمی برای اجرای این فیلم وجود دارد
[ترجمه گوگل]متاسفانه، علی رغم عواطف دیوانه و عصبانیت بی رحم، طرح کوچکی برای انجام این فیلم وجود دارد
3. A relentless campaigner, he was a thorn in the government's side for a number of years.
[ترجمه ترگمان]او یک مبارز سرسخت بود و چند سال در کنار دولت بود
[ترجمه گوگل]یک مبارز بی رحمانه، او چندین سال در کنار دولت بود
4. It is easy to feel trampled by the relentless march of technology.
[ترجمه ترگمان]به راحتی می توان احساس کرد که در حرکت بی وقفه تکنولوژی زیر پا له شده است
[ترجمه گوگل]آسان به نظر رسیده توسط راهپیمایی بی رحمانه فن آوری آسان است
5. The sun was relentless.
[ترجمه sh.m] آفتاب شدید بود.
[ترجمه ترگمان]خورشید بی وقفه بود
[ترجمه گوگل]خورشید بی رحم بود
6. Relentless in his pursuit of quality, his technical ability was remarkable.
[ترجمه ترگمان]بی وقفه در پی گیری کیفیت، توانایی فنی او قابل توجه بود
[ترجمه گوگل]در تلاش برای دستیابی به کیفیت بی رحم، توانایی فنی او قابل توجه بود
7. The minister's voice was a relentless drone.
[ترجمه ترگمان]صدای وزیر یک هواپیمای بدون سرنشین بود
[ترجمه گوگل]صدای وزیر یک هواپیمای بدون سرنشین بود
8. This relentless pressure began to wear down their resistance.
[ترجمه ترگمان]این فشار بی امان، مقاومت آن ها را کاهش داد
[ترجمه گوگل]این فشار بی امان شروع به مقاومت کرد
9. The pressure now was relentless.
[ترجمه ترگمان]فشار اکنون بی وقفه بود
[ترجمه گوگل]فشار اکنون بی رحم بود
10. She could not bear the relentless music and turned down the volume.
[ترجمه ترگمان]نمی توانست این موسیقی بی رحما نه را تحمل کند و کتاب را خاموش کند
[ترجمه گوگل]او نمیتوانست موسیقی بی رحم را تحمل کند و حجم را رد کرد
11. You have to be as single-minded and relentless as your rivals if you want to get to the top.
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید به صدر برسید، باید به عنوان رقیب خودتان باشید و بیرحم باشید
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید به بالا برسید، باید به عنوان رقبای خود به عنوان یکپارچه و بی رحم باشی
12. She employed a relentless, deliberate, upward emotionalism that would have left Norman Vincent Peale feeling mild depression.
[ترجمه ترگمان]She بیرحمانه، آگاهانه و رو به رو را به کار گرفت که نورمن وینسنت Peale را ترک کرده بود و احساس افسردگی ملایمی داشت
[ترجمه گوگل]او عصبانیت بی قاعده، عمدی، صعودی و صعب العبور ای را که موجب افسردگی خفیف نورمان وینسنت پیل شد، به کار برد
13. You have to focus with a kind of relentless determination on keeping your grip.
[ترجمه ترگمان]شما باید بر روی یک نوع تصمیم شدید بر حفظ کنترل خود تمرکز کنید
[ترجمه گوگل]شما باید با نوعی تصمیم گیری بی قید و شرط در حفظ دست خود تمرکز کنید
14. The modern suburban family has a relentless appetite for housing, supermarkets and motorways.
[ترجمه ترگمان]خانواده مدرن حومه شهر اشتهای زیادی برای مسکن، سوپرمارکت ها و جاده ها دارد
[ترجمه گوگل]خانواده های مدرن حومه شهر اشتیاق بی وقفه برای مسکن، سوپر مارکت ها و بزرگراه ها دارند
15. He is a relentless, buoyant, unabashed seeker of publicity.
[ترجمه ترگمان]او فردی بی وقفه، سرزنده و بی شرمانه در تبلیغات است
[ترجمه گوگل]او یک جستجوگر بی رحمانه، پرشور و بی رحمانه است