کلمه جو
صفحه اصلی

evermore


معنی : برای همیشه، همیشه، در تمام وقت
معانی دیگر : (قدیمی) همیشه، مدام، دایما، پیوسته، (مهجور) تا ابد، به طور جاودانه

انگلیسی به فارسی

همیشه، در تمام وقت، برای همیشه


همیشه، برای همیشه، در تمام وقت


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: forever; always.
مشابه: forever

(2) تعریف: from now on; henceforth.

• always, forever
evermore means for all the time in the future; a literary word.

مترادف و متضاد

برای همیشه (قید)
ad infinitum, forever, forevermore, ay, aye, evermore

همیشه (قید)
ay, aye, evermore, still, always, ever

در تمام وقت (قید)
evermore

always


Synonyms: eternally, ever, forever, continually


جملات نمونه

1. for evermore
همیشه،پیوسته،به طور مدام

2. He swore to love her evermore.
[ترجمه ترگمان]سوگند یاد کرد که دیگر او را دوست بدارد
[ترجمه گوگل]او قسم خورده است تا او را همیشه دوست داشته باشد

3. Their name will live on for evermore.
[ترجمه ترگمان]نام آن ها تا ابد زنده خواهد ماند
[ترجمه گوگل]نام آنها برای همیشه برای همیشه زندگی خواهد کرد

4. I will love you for evermore.
[ترجمه ترگمان]تا ابد دوستت خواهم داشت
[ترجمه گوگل]من تو را برای همیشه دوست خواهم داشت

5. He swore to love her for evermore.
[ترجمه ترگمان]سوگند یاد کرد که دیگر او را دوست بدارد
[ترجمه گوگل]او قسم خورده است تا او را همیشه برای همیشه دوست داشته باشد

6. The editor's decision is final and shall evermore remain so.
[ترجمه ترگمان]تصمیم سردبیر نهایی است و باید این طور بماند
[ترجمه گوگل]تصمیم سردبیر نهایی است و همیشه باید باقی بماند

7. Caroline would give me hell for evermore if she thought I'd mistreated her best friend.
[ترجمه ترگمان]اگه فکر می کرد با بهترین دوستش بد رفتاری می کنم، کارولین تا ابد به من جهنم می ده
[ترجمه گوگل]کارولین اگر همیشه فکر می کرد من بهترین دوستم را دوست بدارم، به من احتیاج دارد

8. Evermore he slumbers, Tossing not nor turning, Endymion the shepherd.
[ترجمه ترگمان]نه به خواب می رود، نه به خواب می رود، نه به سوی چوپان
[ترجمه گوگل]او همیشه با صدای بلند می گوید: 'نه، نه، نه'، Endymion the shepherd

9. Then said they unto him, Lord, evermore give us this bread.
[ترجمه ترگمان]سپس به او گفتند: خدایا، این نان را به ما عطا کن
[ترجمه گوگل]سپس آنها به او گفتند، خداوندا، این نان را به ما بدهید

10. I may not evermore acknowledge thee.
[ترجمه ترگمان]ممکن است دیگر هیچ وقت به تو اعتراف نکنم
[ترجمه گوگل]من ممکن نیست همیشه به تو تذکر بدهم

11. The too obliging temper is evermore disobliging itself.
[ترجمه ترگمان]این خلق و خوی بسیار obliging خود را به خود disobliging
[ترجمه گوگل]خلق و خوی بیش از حد مؤمن همیشه خود را بی نظیر می داند

12. If thoughts evermore the brow displays.
[ترجمه ترگمان]اگر افکاری را که تا به حال باقی مانده نمایش است
[ترجمه گوگل]اگر افکار همیشه برروی صورت ظاهر شود

13. Immerse yourself for evermore, O mind.
[ترجمه ترگمان]خودت را برای همیشه آماده کن
[ترجمه گوگل]برای ذهن خود غرق شوید

14. As the world becomes evermore atomized, understanding the new leaders and constituencies becomes increasingly important.
[ترجمه ترگمان]با تبدیل شدن جهان، درک رهبران جدید و حوزه های انتخاباتی به طور فزاینده ای مهم می شود
[ترجمه گوگل]همانطور که جهان به طور اتمی گسترش می یابد، شناختن رهبران جدید و حوزه های انتخاباتی به طور فزاینده ای مهم می شود

15. Evermore, chan Bei this B 2 C area that goes up to treasure only a special liking.
[ترجمه ترگمان]چان، چان، این منطقه B ۲ C را پوشش می دهد که تنها یک علاقه خاص به گنج دارد
[ترجمه گوگل]همیشه، Chan Bei این منطقه B 2 C است که به گنج فقط به میل خاصی می رود

اصطلاحات

for evermore

همیشه، پیوسته، به طور مدام


پیشنهاد کاربران

evermore با ever more اشتباه گرفته نشود که به معنی: بیش از پیش، فزاینده است.

ادامه ای برای آلبوم زیبای folklore اثر taylor Swift


کلمات دیگر: