کلمه جو
صفحه اصلی

resonate


معنی : تشدید کردن، طنین انداختن، پیچیدن
معانی دیگر : خنیدن، بازآوا شدن، (صدا) پیچیدن، تولید طنین کردن، بسامدافزایی کردن

انگلیسی به فارسی

پیچیدن، طنین انداختن


تشدید کردن


رونوشت، طنین انداختن، پیچیدن، تشدید کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: resonates, resonating, resonated
(1) تعریف: to produce resonance; to produce a full, deep, clear sound that continues for some time.
مشابه: echo, ring, vibrate

- The cellist pulled the bow across the string and caused it to resonate.
[ترجمه ترگمان] ویل ون cellist کمان را روی رشته کشید و آن را به صدا درآورد
[ترجمه گوگل] این سلولیت بر خلاف رشته کمان می کوبد و باعث می شود که آن را تشدید کند

(2) تعریف: to resound; echo.
مشابه: echo, resound, ring

- The sound resonated within the high walls of the cave.
[ترجمه ترگمان] صدا در دیواره ای بلند غار به گوش می رسید
[ترجمه گوگل] این صدا در داخل دیوارهای بالا غار بازتاب شد

(3) تعریف: to be filled with particular images or qualities that evoke emotions or special significance.

- The poem resonates with images of springtime and rebirth.
[ترجمه ترگمان] این شعر با تصاویری از بهار و تولد دوباره طنین انداز می شود
[ترجمه گوگل] شعر با تصاویری از بهار و تولد دوباره زنده می شود
- To most of the audience, the speech resonated with truth.
[ترجمه ترگمان] برای اغلب حضار، این سخنرانی در حقیقت به گوش می رسید
[ترجمه گوگل] برای اکثر مخاطبان، سخنرانی با حقیقت واکنش نشان داد

(4) تعریف: to evoke a positive or powerful personal response.

- The politician's bold proposal resonated with voters that year.
[ترجمه ترگمان] پیشنهاد جسورانه این سیاست مدار در مورد رای دهندگان در آن سال بسیار پیچیده است
[ترجمه گوگل] پیشنهاد جسور سیاستمدار در آن سال رأیدهندگان بود
- The child's reading problem resonated with the teacher, as she had experienced the same kind of difficulty as a child.
[ترجمه ترگمان] مشکل خواندن کودک در مورد معلم بسیار پیچیده بود، همان طور که او در کودکی با مشکل مشابهی مواجه شده بود
[ترجمه گوگل] مشکل خواندن کودک با معلم بازنویسی شد، همانگونه که او در همان کودکی همان مشکل را تجربه کرده بود
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: resonation (n.)
• : تعریف: to cause (something) to produce resonance or resound.
مشابه: echo, vibrate

• resound, reverberate, echo
if something resonates, it vibrates and produces a deep, strong sound; a literary word.
you also say that something resonates when it has a special meaning or is very important to a particular person or thing; a literary word.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] تشدید کردن رسیدن به تشدید، با تنظیم .

مترادف و متضاد

تشدید کردن (فعل)
amplify, exacerbate, exasperate, intensify, strengthen, resonate

طنین انداختن (فعل)
resonate, chink, jar, reverberate, ting

پیچیدن (فعل)
envelop, impact, twinge, fake, wind, resonate, tie up, fold, roll, swathe, wrap, muffle, screw, twist, nest, involve, swab, wattle, reverberate, enfold, complicate, furl, convolve, lap, infold, enwrap, tweak, kink, trindle

resound


Synonyms: echo, oscillate, reproduce, reverberate, ring, sound, vibrate


جملات نمونه

1. Her experiences resonate powerfully with me, living, as I do, in a similar family situation.
[ترجمه ترگمان]در حالی که من در شرایط خانوادگی مشابهی زندگی می کنم، تجربیات او با قدرت زیادی برای من طنین می اندازند
[ترجمه گوگل]تجربیات او با من قوی است، زندگی می کنند، همانطور که من، در شرایط مشابه خانواده

2. She makes a simple story resonate with complex themes and emotions.
[ترجمه ترگمان]او یک داستان ساده را با موضوعات و احساسات پیچیده طنین انداز می کند
[ترجمه گوگل]او یک داستان ساده را با موضوعات و احساسات پیچیده تطبیق می دهد

3. Masterpieces of compression, they resonate with the concentrated power that can create diamonds from dross.
[ترجمه ترگمان]تراکم فشرده سازی، آن ها با قدرت متمرکز که می توانند الماس را از dross ایجاد کنند، طنین انداز می شوند
[ترجمه گوگل]شاهکارهای فشرده سازی، آنها با قدرت متمرکز که می توانند الماس را از خاکستر ایجاد کنند، رونق می یابند

4. Similar forms resonate and reinforce each other.
[ترجمه ترگمان]شکل های مشابهی هم طنین انداز می شوند و یکدیگر را تقویت می کنند
[ترجمه گوگل]اشکال مشابه یکدیگر را تقویت و تقویت می کنند

5. What does resonate is the fantasy of being unemployable, of being an unmotivated object rather than a purposeful subject.
[ترجمه ترگمان]آنچه که طنین انداز می شود، فانتزی از بودن به عنوان یک شی unmotivated به جای یک موضوع هدفمند است
[ترجمه گوگل]فریاد کشیدن چیزی است که بیکار است، یک موضوع غیرمنتظره است، نه یک موضوع هدفمند

6. Is it that the colours resonate off each other or are there more profound similarities between the exponents of two such diverse cultures?
[ترجمه ترگمان]آیا این رنگ ها دور هم جمع می شوند یا شباهت های زیادی بین نماهای دو فرهنگ مختلف وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا اینها رنگها را از یکدیگر جدا می کنند یا آیا شباهت های عمیقی بین دو متغیر از دو فرهنگ متفاوت وجود دارد؟

7. Bob Dole has a message that will resonate with those voters.
[ترجمه ترگمان]باب دول پیامی دارد که با رای دهندگان طنین انداز خواهد شد
[ترجمه گوگل]باب دول پیامی دارد که با آن رای دهندگان واکنش نشان می دهد

8. The electric field of the radiation can then resonate with the vibrations of the charge ions, transferring energy to them.
[ترجمه ترگمان]سپس میدان الکتریکی تابش می تواند با ارتعاشات یون های بار، انتقال انرژی به آن ها، طنین انداز شود
[ترجمه گوگل]میدان الکتریکی تابش می تواند با ارتعاشات یون های شار، با انتقال انرژی به آنها، رونق یابد

9. Subscribe to blogs that resonate with your heart and a frequent participant.
[ترجمه ترگمان]در بلاگ ها که با قلب و یکی از شرکت کنندگان پیوسته طنین انداز می شوند عضو شوید
[ترجمه گوگل]مشترک شدن در وبلاگهایی که با قلب و مشارکت مکرر تازگی دارند

10. These voices become collective and resonate in a global dimension.
[ترجمه ترگمان]این صداها در بعد جهانی جمعی و طنین انداز می شوند
[ترجمه گوگل]این صداها جملاتی هستند که در بعد جهانی قرار دارند

11. The other circuit is designed to resonate close to the desired frequency.
[ترجمه ترگمان]مدار دیگر برای طنین انداز کردن نزدیک فرکانس مورد نظر طراحی شده است
[ترجمه گوگل]مدار دیگر طراحی شده است تا رزونانس نزدیک به فرکانس مورد نظر

12. Note: Close wound coils will resonate at a slightly lower frequency.
[ترجمه ترگمان]نکته: کویل های گرمایش بسته در فرکانس کمی کم تر طنین انداز خواهد شد
[ترجمه گوگل]نکته: کویل های زنجیری در یک فرکانس کمی پایین تر می شوند

13. How does that resonate, to redress?
[ترجمه ترگمان]این موضوع چگونه طنین انداز می شود تا جبران شود؟
[ترجمه گوگل]چطور می توان آن را تحمل کرد؟

14. The length of laser resonate cavity was changed by high voltage amplifier to compensate frequency drift so that to obtain closed-loop system.
[ترجمه ترگمان]طول حفره تشدید لیزری با تقویت کننده ولتاژ بالا برای جبران دریفت فرکانس و به دست آوردن سیستم حلقه بسته تغییر کرد
[ترجمه گوگل]طول حفره رزونانس لیزر توسط تقویت کننده ولتاژ بالا برای جبران راندگی فرکانس تغییر یافت، به طوری که برای به دست آوردن سیستم حلقه بسته

15. The Bible belt’s views even resonate within the gay world.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های کمربند انجیل حتی در دنیای همجنس گرا طنین انداز می شود
[ترجمه گوگل]دیدگاه های کمربند کتاب مقدس حتی در جهان همجنسگرا نیز تکرار می شود

The giant's roars resonated in the cave.

نعره‌های غول در غار طنین‌افکن شد.


پیشنهاد کاربران

هم فرکانس، هم ارتعاش

رونق گرفت

انس گرفتن، مأنوس شدن، خو گرفتن

عجین شدن

پر آوازه گشتن

به دل نشستن

سازگار با روحیات
resonate with you

بازتاب دادن، انعکاس دادن

همزاد پندارى

تشدید ایجاد کردن

[no obj]
1 : to continue to produce a loud, clear, deep sound for a long time
The siren resonated throughout the city.
2 : to have particular meaning or importance for someone : to affect or appeal to someone in a personal or emotional way — usually with
Her speech resonated with voters. [=voters liked and were impressed by her speech]

متناسب بودن

هماهنگ بودن موافق بودن اشتراک داشتن مطابقت داشتن

طنین انداز شدن، سرتاسر پر از صدایی شدن
His voice resonated in the empty church.
مملو بودن، مالامال بودن، سراسر از چیزی بودن، پر از چیزی بودن
The building resonates with historic significance.
استمرار داشتن، پابرجا ماندن
The significance of those great stories resonates down the centuries.
تداعی بخش بودن، تداعی کننده بودن
Her experiences resonate powerfully with me, living, as I do, in a similar family situation.

طنین انداز

اکو شدن


کلمات دیگر: