کلمه جو
صفحه اصلی

secretive


معنی : سری، مرموز، پنهان کار، ترشحی، تراوشی
معانی دیگر : اهل اختفا و نهانکاری، نهانکار، نهفتگر، آب زیرکاه، مخفی کار

انگلیسی به فارسی

ترشحی، تراوشی، سری، پنهان کار، مرموز


مخفیانه، مرموز، سری، پنهان کار، ترشحی، تراوشی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: secretively (adv.), secretiveness (n.)
• : تعریف: tending to secrecy.
مترادف: sly
متضاد: open
مشابه: close-mouthed, coy, cryptic, furtive, knowing, mum, reticent, self-contained, surreptitious, taciturn

- She was a secretive person, so it surprised me that she was suddenly confiding these things to me.
[ترجمه ترگمان] او یک آدم تودار بود، بنابراین تعجب کردم که او ناگهان این چیزها را به من اعتماد کرد
[ترجمه گوگل] او یک فرد محرمانه بود، بنابراین من را شگفت زده کرد که او به طور ناگهانی این چیزها را به من اطمینان داد

• tending to keep secrets, reticent, stealthy
if you are secretive, you keep your feelings, intentions, or activities hidden from other people.

مترادف و متضاد

سری (صفت)
back-door, cryptic, arcane, esoteric, classified, secretive, undercover, mysterious, occult, hush-hush

مرموز (صفت)
mystic, weird, cryptic, enigmatic, secretive, mysterious, orphic, occult, recondite, inscrutable, hinted, unco, unaccountable

پنهان کار (صفت)
secretive

ترشحی (صفت)
secretive, secretory

تراوشی (صفت)
secretive, secretory

uncommunicative


Synonyms: backstairs, buttoned up, cagey, clammed up, close, close-mouthed, covert, cryptic, enigmatic, feline, furtive, hushed, in chambers, in privacy, in private, in the background, in the dark, on the QT, reserved, reticent, silent, taciturn, tight-lipped, undercover, unforthcoming, withdrawn, zipped


Antonyms: communicative, forthright, honest, open


جملات نمونه

1. her husband is very secretive
شوهر او بسیار نهانکار است.

2. Her secretive manner had made me curious.
[ترجمه ترگمان]رفتار مرموز او مرا کنجکاو کرده بود
[ترجمه گوگل]شیوه ی مخفیانه من کنجکاو بود

3. Everybody is being secretive : there's something cooking.
[ترجمه ترگمان]همه پنهان شده اند، چیزی در حال پختن است
[ترجمه گوگل]همه مخفی هستند چیزی پخت و پز وجود دارد

4. Billionaires are usually fairly secretive about the exact amount that they're worth.
[ترجمه ترگمان]Billionaires معمولا درباره مقدار دقیقی که ارزش دارند نسبتا secretive هستند
[ترجمه گوگل]میلیاردرها معمولا نسبت به مقدار دقیقی که ارزش دارند، کاملا محرمانه هستند

5. The government has been accused of being secretive and undemocratic.
[ترجمه ترگمان]دولت به being و غیردموکراتیک متهم شده است
[ترجمه گوگل]دولت متهم به مخفی بودن و غیر دموکراتیک شده است

6. She criticized the system for being secretive.
[ترجمه ترگمان]او از این سیستم برای پنهان شدن انتقاد کرد
[ترجمه گوگل]او سیستم را برای مخفی بودن مورد انتقاد قرار داد

7. He's very secretive about his work.
[ترجمه ترگمان]در مورد کارش خیلی تودار است
[ترجمه گوگل]او در مورد کار او بسیار محرمانه است

8. He's so secretive - you'll have a hard time prizing any information out of him.
[ترجمه ترگمان]او خیلی تودار است - شما اوقات سختی را برای خارج از او دارید
[ترجمه گوگل]او خیلی محرمانه است - شما باید زمان زیادی را صرف برداشتن اطلاعاتی از او کنید

9. The child became secretive and withdrawn.
[ترجمه ترگمان]کودک ساکت و ساکت شد
[ترجمه گوگل]کودک محرمانه و از بین رفت

10. Carla was always very secretive about her work.
[ترجمه ترگمان]کارلا همیشه در مورد کارش خیلی مرموز بود
[ترجمه گوگل]کارلا همیشه در مورد کار او بسیار محرمانه بود

11. They were very secretive about their plans.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد نقشه آن ها خیلی تودار بودند
[ترجمه گوگل]آنها در مورد برنامه هایشان بسیار محرمانه بودند

12. The Ministry is being obsessively secretive about the issue.
[ترجمه ترگمان]این وزارتخانه در حال پنهان کاری در مورد این مساله است
[ترجمه گوگل]وزارت امور خارجه در مورد این مسئله بسیار محتاطانه است

13. I'm not at all secretive, and I'm pretty good at calling a spade a spade.
[ترجمه ترگمان]من به هیچ وجه secretive نیستم، و از این که بیل را بیل - بیل صدا می کنم خیلی خوب هستم
[ترجمه گوگل]من کاملا مخفی نیستم، و من خیلی خوشم می آید که یک بیل یک بیل را بفروشد

14. The Treasury-tight-knit, secretive, ferociously intelligent-is winning the battle.
[ترجمه ترگمان]وزارت خزانه داری، مرموز، مرموز، وحشیانه - در حال برنده شدن در این نبرد است
[ترجمه گوگل]خزانه داری، محکم، محرمانه و بی رحمانه هوشمند، برنده جنگ می شود

15. Were you concerned a very small, very secretive group with enough money can pose a security threat?
[ترجمه ترگمان]آیا نگران گروه بسیار کوچک و بسیار مرموزی هستید که پول کافی می تواند تهدید امنیتی را به همراه داشته باشد؟
[ترجمه گوگل]آیا شما به یک گروه بسیار کوچک و بسیار محرمانه با پول کافی می توانید یک تهدید امنیتی ایجاد کنید؟

Her husband is very secretive.

شوهر او بسیار نهانکار است.


پیشنهاد کاربران

پنهانی - رمز آمیز - راز آلود - محرمانه

سر نگهدار، راز پوش


پنهان کار , مرموز

– Her husband is very secretive
– Her secretive manner made me curious
– They were very secretive about their plans
– He's being very secretive about his new girlfriend


کلمات دیگر: