کلمه جو
صفحه اصلی

contribution


معنی : سهم، اعانه، همکاری و کمک، هم بخشی
معانی دیگر : اهدا، دادن، اعطا، بخشش، معاضدت، کمک، پیشیاره، هر چیز اهدا شده (مثل پول برای خیرات یا مقاله برای مجله و غیره)، مالیات (یا عوارض) ویژه

انگلیسی به فارسی

سهم، اعانه، هم‌بخشی، همکاری و کمک


مشارکت، سهم، اعانه، همکاری و کمک، هم بخشی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: contributional (adj.)
(1) تعریف: the act of contributing.
مترادف: donation, presentation
مشابه: conferment, dispensation, endowment, grant, offering

(2) تعریف: that which is contributed.
مترادف: donation
مشابه: alms, article, charity, collection, column, critique, endowment, essay, gift, grant, handout, offering, present, story, support

• act of donating; donation, something donated, something given
if you make a contribution to something, you do, say, or give something to help make it successful.
in britain, your national insurance contributions are the amounts of money that you pay out of your salary to the government and which you receive back as social security payments or as a pension.
a contribution is something that you write which is published in a book, magazine, or newspaper.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] همکاری و کمک، سهم

مترادف و متضاد

gift, offering


سهم (اسم)
scare, stock, arrow, action, share, contribution, portion, allotment, lot, interest, dividend, quota, ration, blue-sky stock

اعانه (اسم)
bounty, benefit, contribution, relief, handout, subsidy, subvention

همکاری و کمک (اسم)
contribution

هم بخشی (اسم)
contribution

Synonyms: addition, a hand, alms, augmentation, benefaction, beneficence, bestowal, charity, donation, do one’s part, gifting, grant, handout, helping hand, improvement, increase, input, present, significant addition, subscription, supplement, write-off


جملات نمونه

1. the persian contribution to world civilization
سهم ایران در تمدن جهانی

2. to make a contribution
اهدا کردن،دادن،بخشیدن

3. each member nation must make a contribution of at least one million dollars
هر کشور عضو باید لااقل یک میلیون دلار اهدا کند.

4. if everyone could make a big contribution to environmental protection, our home will become much more beautiful.
[ترجمه ترگمان]اگر همه بتوانند سهم بزرگی در حفاظت از محیط زیست داشته باشند، خانه ما بسیار زیباتر خواهد شد
[ترجمه گوگل]اگر همه بتوانند به حفاظت از محیط زیست کمک زیادی کنند، خانه ما بسیار زیباتر خواهد شد

5. Her contribution to the discussion was substantial.
[ترجمه ترگمان]سهم او در این بحث قابل توجه بود
[ترجمه گوگل]سهم او در بحث بسیار مهم بود

6. Most art forms require a contribution from the observer.
[ترجمه محمد] اکثر فرم های هنری نیاز به همکاری از طرف ناظر دارند
[ترجمه ترگمان]اکثر اشکال هنری نیاز به کمک از طرف ناظر دارند
[ترجمه گوگل]اکثر فرم های هنری نیاز به کمک از ناظم دارند

7. The general slurred over his contribution to the campaign.
[ترجمه ترگمان]این ژنرال از کمک خود به این مبارزه ایراد می گیرد
[ترجمه گوگل]عمومیت بیش از سهم خود در مبارزات انتخاباتی است

8. This is a significant contribution to knowledge.
[ترجمه ترگمان]این یک کمک قابل توجه برای دانش است
[ترجمه گوگل]این سهم مهم در دانش است

9. Her contribution to our work is incalculable.
[ترجمه الهه بخشي] سهم او در کار ما محاسبه نشدنی است
[ترجمه میلاد سهرابی فر کارشناس آموزش زبان] کمک او به کار ما بسیار با ارزش است
[ترجمه ترگمان]سهم او در کار ما غیرقابل محاسبه است
[ترجمه گوگل]سهم او در کار ما غیر قابل شمارش است

10. He was awarded a prize for his contribution to world peace.
[ترجمه ترگمان]او جایزه ای به خاطر سهم خود در صلح جهانی دریافت کرد
[ترجمه گوگل]او برای کمک به صلح جهانی اهدا شد

11. Marie Curie is famous for her contribution to science.
[ترجمه علی فتح اللهی] ماری کوری بخاطر دستاوردهای علمی اش مشهور است.
[ترجمه ترگمان]ماری کوری به خاطر کمک به علم مشهور است
[ترجمه گوگل]ماری کوری معروف است برای کمک به علم

12. I can make a great contribution to society.
[ترجمه ترگمان]من می توانم سهم بزرگی در جامعه داشته باشم
[ترجمه گوگل]من می توانم سهم بزرگی در جامعه ایجاد کنم

13. Einstein was awarded the Nobel Prize for his contribution to Quantum Theory.
[ترجمه ترگمان]انیشتین به خاطر کمک به نظریه کوانتوم برنده جایزه نوبل شد
[ترجمه گوگل]اینشتین جایزه نوبل را برای کمک به نظریه کوانتومی اهدا کرد

14. He made a major contribution to peace in the region.
[ترجمه یزدان] اوسهم بزرگی درایجادصلح درمنطقه دارد.
[ترجمه علیرضا فراهانی] او کمک بزرگی به صلح در منطقه کرد.
[ترجمه ترگمان]او کمک بزرگی به صلح در منطقه کرد
[ترجمه گوگل]او سهم بزرگی در صلح در منطقه ایجاد کرد

to make a contribution

اهدا کردن، دادن، بخشیدن


Each member nation must make a contribution of at least one million dollars.

هر کشور عضو باید لااقل یک میلیون دلار اهدا کند.


the Persian contribution to world civilization

سهم ایران در تمدن جهانی


Contributions poured in from everywhere.

مبالغ اهدایی از هر طرف سرازیر شد (واصل شد).


This book contains contributions by several famous poets.

این کتاب حاوی آثار چند شاعر معروف است.


پیشنهاد کاربران

پیشکش

ره آورد
( در مقالات )

ایفای نقش

\پیشنهاد
موضوع پیشنهادی

سهم یاری

ارائه، اجرا

نوآوری و دستاورد

گفتار ( در مقاله، کتاب، پایان نامه و . . . )

توصیه - پیشنهاد

مسامهت ( در زمینه ی علمی، مقاله، و از این قبیل )

یاری​ بهر

احسان
سهم خود را ایفا کردن

آورده ( حقوق، حسابداری )

منجر شدن

نوآوری، ره آورد

توزیع

متشکل - تشکیل دهنده

مشارکت

نقطه اشتراک

بخش مشترک

واریز به حساب بازنشتگی خود

زمینه

نقش

دستاورد

دستاورد ( در مقاله نویسی )

یک چیزی اضافه کردن ، ارائه دادن

حق بیمه

ره آورد

کمک هزینه

نوشته، مقاله، اثر

نوآوری در مقاله و پایان نامه

تقسیم

دستاورد
سهم
نقش
رهاورد


Contributions:اهداف

help


افزونه

در متون اقتصادی و بازاریابی، معنی فروش هم میده:
contribution margin یعنی حاشیه فروش

تاثیر، سهم

1 - کمک و مشارکت و حمایت ( مالی و . . . )
She made a 100$ contribution/donation to the charity

2 - تلاش ها و کارها
She was honored for her contributions towards cancer researching

3 - مقالات چاپ شده


مالیات و جریمه

سهمیه، حصه، بهره، عامل

مداخله
دخالت

سهم مشارکت

سهم اشرکا

مساهمت

نوآوری

ارزش افزوده

تاثیر: وقتی مثلا یک نفر یا یک مورد، در شکل گیری یک جریان یا امر ثانوی تاثیر داشته باشه. میگیم تاثیر داشت روی فلان مورد. . . تحت اللفضا میشه سهم داشت. اونم توی فلان جریان سهم داشت.

( علاوه بر معانی ذکر شده ) مشارکت داوطلبانه

کمک , نقش

– a significant contribution to science
– The persian contribution to world civilization
– She made a useful contribution to the discussion
– He has made an enormous contribution to this project


کلمات دیگر: