کلمه جو
صفحه اصلی

rigour


معنی : ظلم، دقت زیاد
معانی دیگر : rigor سختی، سختگیری، خشونت، تندی

انگلیسی به فارسی

( rigor ) سختی، سختگیری، خشونت، تندی، دقت زیاد


سختی، سخت گیری، دقت زیاد، ظلم، تندی، خشونت


انگلیسی به انگلیسی

• hardness, stiffness, rigidity, strictness (alternate spelling for rigor)
the rigours of a situation or way of life are the features that make it unpleasant; a formal word.
rigour is strictness in something such as law or a punishment; a formal word.

مترادف و متضاد

ظلم (اسم)
rigor, cruelty, tyranny, oppression, injustice, rigour

دقت زیاد (اسم)
rigor, solicitude, rigour, particularity, scrupulosity

جملات نمونه

1. They were punished with unusual rigour.
[ترجمه ترگمان]آن ها با قوانین و اصول و اصول و اصول اخلاقی تنبیه می شدند
[ترجمه گوگل]آنها با عجله غیرمعمول مجازات شدند

2. The crime will be treated with the full rigour of the law.
[ترجمه ترگمان]این جنایت با دقت کامل قانون رسیدگی خواهد شد
[ترجمه گوگل]این جرم با سختی کامل قانون مواجه خواهد شد

3. Those rogues were proceeded with the utmost rigour of the law.
[ترجمه ترگمان]این مامورهای یاغی با نهایت قوانین و قوانین رفتار می کردن
[ترجمه گوگل]این نزاع ها با شدت سخت گیری از قانون ادامه یافت

4. There is a need for academic rigour in approaching this problem.
[ترجمه ترگمان]نیاز به سختگیری دانشگاهی در رابطه با این مشکل وجود دارد
[ترجمه گوگل]برای نزدیک شدن به این مشکل نیاز به دقت علمی وجود دارد

5. The nature of the privileges suggests the rigour of the previous regime, which was still slow to change in many unions.
[ترجمه ترگمان]ماهیت امتیازات حاکی از سختگیری رژیم گذشته بود که هنوز هم در بسیاری از اتحادیه ها آهسته بود
[ترجمه گوگل]ماهیت امتیازات نشان می دهد که سخت گیری رژیم پیشین، که هنوز در بسیاری از اتحادیه ها آهسته تغییر کرده است

6. But the system and rigour is the product of the peculiar institutional and ideological form that science takes.
[ترجمه ترگمان]اما نظام و دقت، محصول نوع خاص و ایدئولوژیکی خاصی است که علم به آن نیاز دارد
[ترجمه گوگل]اما سیستم و سختی محصول ساختار و شکل ایدئولوژیک خاصی است که علم می گیرد

7. With even greater environmental rigour, harshness itself is a major direct cause of community structure.
[ترجمه ترگمان]با توجه به دقت زیستمحیطی بیشتر، خشونت به خودی خود عامل اصلی ساختار اجتماعی است
[ترجمه گوگل]با سختی زیست محیطی حتی بیشتر، سختی خود را عامل اصلی اصلی ساختار جامعه می باشد

8. Few disciples followed him, his purist rigour being unsuited to compromise or the political infighting which wracked the sectarian Left.
[ترجمه ترگمان]معدودی از مریدان او را دنبال کردند، و سختگیری و سختگیری او برای سازش کردن یا جنگ داخلی که جناح چپ فرقه را ویران کرده، نامتناسب است
[ترجمه گوگل]بعضی از شاگردان او را دنبال می کردند، سخت گیری های خشن او که برای مصالحه یا درگیری سیاسی که موجب چپ فرقه ای شد، ناکارآمد بود

9. Her arguments lacked intellectual rigour.
[ترجمه ترگمان]استدلال های او فاقد دقت فکری بود
[ترجمه گوگل]استدلال او فاقد قوه فکری بود

10. Applying such reasoning in its full rigour would reduce the division between jurisdictional and non-jurisdictional error to vanishing point.
[ترجمه ترگمان]به کار بردن چنین استدلالی در دقت کامل آن، تقسیم بین error jurisdictional و non - به نقطه ناپدید شدن را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]اعمال چنین استدلال در سختی کامل، تقسیم بین خطوط قضایی و غیرقانونی به نقطه ناپایداری را کاهش می دهد

11. The policy of economic rigour and monetary stability, which had kept inflation to around 3 percent, would nevertheless be maintained.
[ترجمه ترگمان]سیاست دقت اقتصادی و ثبات پولی، که تورم را به حدود ۳ درصد حفظ کرده بود، حفظ خواهد شد
[ترجمه گوگل]با این وجود، سیاست رژیم اقتصادی و ثبات پولی که تورم تا حدود 3 درصد را حفظ کرده بود، حفظ خواهد شد

12. This contradictory fidelity to and departure from methodological rigour undermines the already dubious self-sufficiency of discourses of psychology as a science.
[ترجمه ترگمان]این وفاداری متناقض به و خروج از دقت روش شناسی، خودکفایی دیگر در گفتمان های روانشناسی را به عنوان یک علم کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]این وفاداری متضاد و خروج از سختی روش شناختی، خودکفائی مشکوک موجود در گفتمانهای روانشناسی را به عنوان یک علم تضعیف می کند

13. Ferguson has restored the rigour of self-scrutiny to history.
[ترجمه ترگمان]فرگوسن کار موشکافی دقیق خود را به تاریخ احیا کرده است
[ترجمه گوگل]فرگوسن سختگویی خود را به تاریخ بازگرداند

14. Some practices may balk at this degree of rigour, especially given the relative scarcity of trained counsellors.
[ترجمه ترگمان]برخی از اعمال، در این درجه دقت، به خصوص با توجه به کمیابی نسبی مشاوران آموزش دیده، مخالف هستند
[ترجمه گوگل]برخی از شیوه ها ممکن است در این درجه سختی قرار بگیرند، به خصوص با توجه به کمبود نسبی مشاوران آموزش دیده

پیشنهاد کاربران

لرز ( پزشکی )

ریاضت

دقت ؛ سختگیری ؛ شرایط سخت

– Their analysis lacks rigour
– Her arguments lacked intellectual rigour
– I know the rigour of political necessity
– They were punished with the full riour of the�law
– The rigours of my post exhausted me
– They survived the rigours of the winter


کلمات دیگر: