1. a good, obedient, chaste wife. . .
زن خوب و فرمانبر و پارسا. . .
2. she was a holy woman--innocent and chaste
او زن مقدسی بود - معصوم و وارسته.
3. In the past, a woman needed to be chaste to make a good marriage.
[ترجمه ترگمان]در گذشته، یک زن احتیاج به پاک کردن یک ازدواج خوب داشت
[ترجمه گوگل]در گذشته، یک زن نیاز به تعطیلات خوب برای ازدواج خوب بود
4. People in some religious orders remain chaste.
[ترجمه ترگمان]مردم در برخی فرقه های مذهبی همچنان عفیف هستند
[ترجمه گوگل]مردم در برخی از دستورات مذهبی باطل هستند
5. Tess was a chaste young girl.
[ترجمه ترگمان]تس یه دختر جوون پاک دامن بود
[ترجمه گوگل]تس دختر جوان محجبه بود
6. He wrote in a chaste style.
[ترجمه ترگمان]به سبک chaste می نوشت
[ترجمه گوگل]او در سبک بی نظیر نوشت
7. She gave him a chaste kiss on the cheek.
[ترجمه ترگمان]او گونه اش را بوسید
[ترجمه گوگل]او یک بوسه تند و تیز بر روی گونه اش گذاشت
8. I like the simple, chaste lines of their architecture.
[ترجمه ترگمان]من خطوط ساده و chaste معماری آن ها را دوست دارم
[ترجمه گوگل]خطوط ساده و خالص معماری آنها را دوست دارم
9. These were not the dainty and chaste twirls and curtseys of the ballerinas at Lincoln Center.
[ترجمه ترگمان]این ها twirls ظریف و chaste، نشان افتخار the در مرکز لینکلن بودند
[ترجمه گوگل]این ها پیچ و تاب و تند و تیز و curciys از ballerinas در مرکز لینکلن نبود
10. He also realized that it would be chaste, that he would never physically consummate this love and that was fine.
[ترجمه ترگمان]او همچنین دریافت که این عشق پاک است، که هرگز به طور فیزیکی این عشق را تکمیل نخواهد کرد و این خوب بود
[ترجمه گوگل]او همچنین متوجه شد که این اتفاق خواهد افتاد، که هرگز فیزیکی این عشق را به پایان نخواهد رساند و این خوب بود
11. Then, Isabel live chaste, and brother, die: More than our brother is our chastity.
[ترجمه ترگمان]سپس، ایزابل پاک و عفیف زندگی می کند، و برادر، مرگ، بیشتر از برادر ما، پاک دامنی ما است
[ترجمه گوگل]سپس، ایذیل زندگی می کنند و برادر، مرگ بیش از برادر ما عفت ما است
12. During his chaste vigil he had a vision of wolves, bears, lions, leopards and unicorns.
[ترجمه ترگمان]در خلال شب زنده داری chaste، تصویری از گرگ ها، خرس، پلنگ و تک شاخ دیده بود
[ترجمه گوگل]او در طول حوادث ناگوار خود دیدگاهی از گرگ ها، خرس ها، شیرها، پلنگ ها و تک شاخ ها داشت
13. If you were expecting the graceful and chaste fluidity of Swan Lake, you would surely have got the right gunk.
[ترجمه ترگمان]اگر منتظر بود که ذهن زیبا و chaste کنار دریاچه سو ان قرار بگیرد، مسلما این ماده چسبناک به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]اگر شما انتظار سیال بودن چیره دست و شلوغ دریاچه سوان را داشتید، مطمئنا می توانستید از آن استفاده کنید
14. After one such visit she insisted on a chaste goodbye kiss.
[ترجمه ترگمان]بعد از یک ملاقات با یک بوسه خداحافظی اصرار ورزید
[ترجمه گوگل]پس از چنین بازدیدی او اصرار بر بوسیدن خداحافظی کرد