کلمه جو
صفحه اصلی

motivate


معنی : تحریک کردن، انگیختن، تهییج کردن
معانی دیگر : انگیزاندن، برانگیختن، تشویق و ترغیب کردن، انگیزه ی چیزی بودن

انگلیسی به فارسی

ایجاد انگیزه، انگیختن، تحریک کردن، تهییج کردن


انگیختن


تحریک کردن، تهییج کردن، دارای انگیزه شده


انگلیسی به انگلیسی

• prompt, spur; provide inspiration; stir to action, induce, cause
if you are motivated by something, especially an emotion, it causes you to behave in a particular way.
if you motivate someone, you make them feel determined to do something.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] انگیختن، برانگیختن

مترادف و متضاد

stimulate, instigate


تحریک کردن (فعل)
arouse, excite, pique, abrade, stimulate, annoy, incense, agitate, prime, edge, inspirit, move, actuate, goad, incite, prick, fuel, vitalize, motivate, fillip, drive, bestir, knock up, egg on, impassion, foment, ginger, hypo, instigate, provoke, steam up

انگیختن (فعل)
stimulate, occasion, motive, fire, animate, incite, motivate, urge

تهییج کردن (فعل)
excite, stimulate, incense, ferment, motivate, whet, buck up

Synonyms: actuate, arouse, bring, cause, dispose, draw, drive, egg on, excite, fire, galvanize, give incentive, goad, goose, impel, incite, incline, induce, innervate, innerve, inspire, inspirit, lead, move, persuade, pique, predetermine, predispose, prevail upon, prompt, propel, provoke, quicken, rouse, set afoot, set astir, sound, spark, spur, suggest, sway, touch off, trigger, whet


Antonyms: depress, disconcert, discourage, dissuade


جملات نمونه

1. Goals are not only absolutely necessary to motivate us. They are essential to really keep us alive. Robert H. Schuller
[ترجمه ترگمان]اهداف نه تنها برای انگیزه دادن به ما ضروری هستند آن ها برای اینکه ما را زنده نگاه دارند ضروری هستند رابرت ایچ Schuller
[ترجمه گوگل]اهداف نه تنها برای ایجاد انگیزه ما ضروری هستند آنها واقعا برای زنده نگه داشتن ما ضروری هستند رابرت H Schuller

2. The plan is designed to motivate employees to work more efficiently.
[ترجمه Mr hash] این طرح برای تشویق کارمندان با کارامدی بیشتر طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]این برنامه برای انگیزه دادن به کارمندان برای کار کارآمدتر طراحی شده است
[ترجمه گوگل]این طرح برای انگیزه دادن به کارکنان برای کارآمدتر طراحی شده است

3. The ability to motivate people is a priceless asset.
[ترجمه ترگمان]توانایی انگیزه دادن به مردم یک دارایی ارزشمند است
[ترجمه گوگل]توانایی انگیزش مردم یک دارایی بی ارزش است

4. Our challenge is to motivate those voters and inspire them to join our cause.
[ترجمه ترگمان]چالش ما انگیزه دادن به آن رای دهندگان و الهام بخشیدن به آن ها برای پیوستن به نهضت ما است
[ترجمه گوگل]چالش ما این است که انگیزه دادن آن رای دهندگان و الهام بخشیدن به آنها برای پیوستن به علت ما باشد

5. You have first got to motivate the children and then to teach them.
[ترجمه ترگمان]شما اول باید به کودکان انگیزه دهید و سپس آن ها را آموزش دهید
[ترجمه گوگل]شما ابتدا باید بچه ها را انگیزه دهید و سپس آنها را آموزش دهید

6. She's got some funny ideas about how to motivate staff.
[ترجمه ترگمان]او ایده هایی جالب در مورد نحوه ایجاد انگیزه برای کارکنان دارد
[ترجمه گوگل]او برخی از ایده های خنده دار را در مورد چگونگی انگیزش کارکنان به دست آورده است

7. A good teacher has to be able to motivate her students.
[ترجمه ترگمان]یک معلم خوب باید بتواند به دانش آموزان خود انگیزه ببخشد
[ترجمه گوگل]یک معلم خوب باید بتواند دانش آموزانش را تشویق کند

8. Examinations do not motivate a student to seek more knowledge.
[ترجمه ترگمان]آزمون ها به دانش آموزان انگیزه نمی دهند که اطلاعات بیشتری کسب کنند
[ترجمه گوگل]امتحانات یک دانش آموز را به دنبال دانش بیشتر نیست

9. The use of drama can motivate students by allowing them to share a common experience.
[ترجمه ترگمان]استفاده از درام می تواند به دانش آموزان کمک کند با اجازه دادن به آن ها یک تجربه مشترک را به اشتراک بگذارند
[ترجمه گوگل]استفاده از درام می تواند دانش آموزان را با اجازه دادن به آنها برای به اشتراک گذاشتن یک تجربه مشترک، انگیزه دهد

10. The profit-sharing plan is designed to motivate the staff to work hard.
[ترجمه ترگمان]برنامه اشتراک سود برای تشویق کارکنان به کار سخت طراحی شده است
[ترجمه گوگل]طرح به اشتراک گذاری سود طراحی شده است تا انگیزه کارکنان برای کار سخت

11. The program aims to motivate teenage mothers to stay in school.
[ترجمه ترگمان]هدف از این برنامه تشویق مادران نوجوان برای ماندن در مدرسه است
[ترجمه گوگل]هدف این برنامه، ایجاد انگیزه مادران نوجوان برای اقامت در مدرسه است

12. What can we do to motivate the players?
[ترجمه ترگمان]چه کاری می توانیم برای تحریک بازیگران انجام دهیم؟
[ترجمه گوگل]ما می توانیم انگیزه بازیکنان را انجام دهیم؟

13. It's often more difficult to motivate boys than girls.
[ترجمه ترگمان]اغلب تحریک کردن پسران نسبت به دختران دشوار است
[ترجمه گوگل]اغلب دشوار است که پسران را نسبت به دختران انگیزه دهیم

14. What seems to motivate Congress is self-preservation - a desire to get re-elected.
[ترجمه ترگمان]چیزی که به نظر می رسد به کنگره انگیزه می دهد، صیانت نفس است - تمایل به انتخاب مجدد
[ترجمه گوگل]آنچه به نظر می رسد انگیزه کنگره حفظ خود است - تمایل به انتخاب مجدد

Patriotism motivated them to try their best.

میهن‌دوستی آن‌ها را برانگیخت تا بیشترین کوشش خود را بکنند.


What motivates me to write this dictionary is not money.

آنچه که مرا به نوشتن این فرهنگ ترغیب می‌کند، پول نیست.


She lacks motivation.

او انگیزش کافی ندارد.


A good teacher is a motivator.

معلم خوب (شاگردان را) راغب می‌کند.


پیشنهاد کاربران

ایجاد انگیزه ، انگیزه دادن

موجب شدن ، باعث شدن

انگیزه دادن

inspiring

انگیزه دادن تشویق کردن

با انگیزه . . . به وقوع پیوستن

برآوردن

بر انگیختن اتش
a little bit of a delinquent conundrum
دست کمی ازجنجال بزهکار نیست


Motivate = encourage
انگیزه
روحیه دادن

� پیش بردن � هم معنی می ده

انگیزه دهنده

به خواب رفتن

آمادگی دادن تشویق کردن روحیه بخشیدن

Encourage someone to do something

انگیزه دادن , برانگیختن

– His actions were motivated by greed
– She was motivated entirely by self interest
– The ability to motivate people is a priceless asset
– Teaching is all about motivating people to learn


کلمات دیگر: