1. a native or inhabitant of Tahiti.
[ترجمه ترگمان]یکی از بومیان تاهیتی است
[ترجمه گوگل]یک بومی یا ساکن تاهیتی
2. The tapeworm is an inhabitant of the intestine.
[ترجمه ترگمان] کرم \"یه ساکن روده است\"
[ترجمه گوگل]کرم کرم یکی از ساکنان روده است
3. He is Brixham's oldest inhabitant.
[ترجمه ترگمان]او قدیمی ترین اهالی اینجا است
[ترجمه گوگل]او قدیمی ترین ساکن بریکسام است
4. The inhabitant of two dimensional space could also refine the use of his measurement to make a quantitive determination of curvature.
[ترجمه ترگمان]ساکن فضای دو بعدی نیز می تواند استفاده از اندازه گیری خود را به گونه ای اصلاح کند که یک تعیین quantitive برای انحنا داشته باشد
[ترجمه گوگل]ساکن فضای دو بعدی همچنین می تواند استفاده از اندازه گیری خود را برای اندازه گیری کمی از انحنای اصلاح کند
5. For several years, Grandad was Royston's oldest inhabitant.
[ترجمه ترگمان]برای چند سال، پدربزرگ قدیمی ترین inhabitant بود
[ترجمه گوگل]چند سال است که Grandad قدیمی ترین ساکن روستون است
6. Elizabeth was much the wealthiest inhabitant of Slapton, her goods being appraised at £613s. 4d.
[ترجمه ترگمان]الیزابت much ساکن Slapton بود، اجناس او در حدود < Number > ۱۵۰ < \/ Number > پوند ارزیابی شد ۴ d
[ترجمه گوگل]الیزابت بسیار ثروتمندترین ساکن اسلپتون بود، کالاهای خود را به قیمت 613 پوند ارزیابی کرد 4d
7. Its only remaining inhabitant, a woman named Wah Wah, is cooking rice in a hut in the afternoon downpour.
[ترجمه ترگمان]تنها ساکن ماندن این خانه، یک زن به نام Wah Wah، در کلبه ای در رگباری از ظهر برنج را درست می کند
[ترجمه گوگل]تنها ساکن باقی مانده آن، یک زن به نام وه وه، برنج را در یک کلبه در بارش باران بعد از ظهر پخت و پز می کند
8. Would the shed's inhabitant necessarily guess that Mungo had been the uninvited visitor?
[ترجمه ترگمان]ایا او در خانه حاضر بود حدس بزند که Mungo مهمان ناخوانده بوده است یا نه؟
[ترجمه گوگل]آیا ساکنان باران لزوما حدس می زنند که Mungo بازدید کننده ناخواسته بوده است؟
9. It shows that every inhabitant of a mole-rat colony is a close relative.
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که هر ساکن یک کلونی موش کور یک خویشاوند نزدیک است
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که هر ساکن یک کلنی مولر موشی یک فرد نزدیک است
10. Instead, I was a pliable, compliant inhabitant of a world of vague feelings and limited comprehension.
[ترجمه ترگمان]به جای آن، من a نرم و مطیع یک دنیای احساسات مبهم و درک محدود بودم
[ترجمه گوگل]در عوض، من یک ملت انعطاف پذیر، سازگار با جهان از احساسات مبهم و درک محدودی بودم
11. The local inhabitant do not like noisy tourist in summer.
[ترجمه ترگمان]ساکنین محل اقامت توریست ها را در تابستان دوست ندارند
[ترجمه گوگل]ساکنان محلی مسافر پر سر و صدا در تابستان را دوست ندارند
12. Under the condition of multi-dimensional spatial, let the inhabitant feeling the landscape continuity, space permeability, represent the spirit of space.
[ترجمه ترگمان]تحت شرایط فضایی چند بعدی، به ساکنین اجازه می دهد که تداوم مناظر، نفوذپذیری فضایی، روح فضا را احساس کنند
[ترجمه گوگل]در شرایط فضای چند بعدی، ساکنین احساس پیوستگی چشم انداز، نفوذ پذیری فضا، روح فضایی را نشان می دهند
13. Islander points to inhabitant of an island.
[ترجمه ترگمان]هر دری به هر دری در یک جزیره تعلق دارد
[ترجمه گوگل]Islander به ساکن یک جزیره اشاره دارد
14. Gather up your bundle from the ground, O inhabitant under siege.
[ترجمه ترگمان]bundle را از زمین جمع کنید، در محاصره
[ترجمه گوگل]جمع آوری بسته بندی خود را از زمین، O ساکن تحت محاصره
15. Therefore themajority inhabitant family can withstand food rise in price theinfluence.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ساکنین themajority می توانند در برابر افزایش قیمت غذا مقاومت کنند
[ترجمه گوگل]بنابراین، خانواده بزرگ ساکنان می توانند از افزایش قیمت مواد غذایی جلوگیری کنند