کلمه جو
صفحه اصلی

chore


معنی : کارهای عادی و روزمره، کار مشکل، کار سخت و طاقت فرسا
معانی دیگر : کارهای کوچکی که باید هر روز انجام داد (مثلا در خانه داری یا کشاورزی)، کار روزمره، کار سخت و ناخوشایند، کار پر مشقت، کار طاقت فرسا

انگلیسی به فارسی

کارهای عادی و روزمره، کار مشکل، کار سخت و طاقت‌فرسا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a routine task, esp. around the house or yard.
مشابه: charge, duty, job, obligation, responsibility, routine, task, work

- Each of the children had specific chores to do.
[ترجمه نیایش] هر یک از بچه ها کار خاصی برای انجام دادن داشتند.
[ترجمه مریم خادم] هر کدام از بچه ها کار مخصوصی برای انجام داشتند
[ترجمه nagahban] هر نفر از بچه ها یک کاری داشتن که انجام بدن
[ترجمه پری سیا] هر بچه ای کار خاصی برای انجام دادن دارد.
[ترجمه ترگمان] هر یک از بچه ها کاره ای خاصی برای انجام دادن داشتند
[ترجمه گوگل] هر یک از بچه ها برای انجام کارهای خاصی داشتند
- Mowing the lawn was his least favorite chore.
[ترجمه کاظم فرقانی] چمن زدن کاری بود که کمترین علاقه را به آن داشت.
[ترجمه ترگمان] به بیت از این کار چندان خوشش نمی آمد
[ترجمه گوگل] چیدن جارو کم کم مورد علاقه او بود

(2) تعریف: an unpleasant, difficult, or tedious task.
مترادف: onus
متضاد: snap
مشابه: bother, burden, cross, grind, job, load, nuisance, ordeal, task, tedium, trial

- Writing essays for school was a chore for her.
[ترجمه A.A] نوشتن مقالات برای مدرسه برایش کار ی مشکل بود
[ترجمه کاظم فرقانی] نوشتن مقالات برای مدرسه برایش کاری ناخوشایند و سخت و خسته کننده بود.
[ترجمه ترگمان] نوشتن مقالات مربوط به مدرسه برایش وظیفه ای شاق بود
[ترجمه گوگل] نوشتن مقالات برای مدرسه، کاری برای او بود

• routine job; unpleasant task
a chore is a task that you have to do, but that you do not enjoy because it is not very interesting.
chores are tasks such as cleaning, washing, and ironing that you have to do regularly at home.

مترادف و متضاد

کارهای عادی و روزمره (اسم)
chore, donkey work

کار مشکل (اسم)
chore

کار سخت و طاقت فرسا (اسم)
chore

task


Synonyms: assignment, burden, devoir, duty, effort, errand, grind, housework, job, KP, routine, scutwork, stint, trial, tribulation, workout


جملات نمونه

1. learning should be a pleasure rather than a chore
آموختن باید لذت بخش باشد نه طاقت فرسا.

2. She sees exercise primarily as an unavoidable chore.
[ترجمه ترگمان]او ورزش را به عنوان یک کار روزمره غیرقابل اجتناب می داند
[ترجمه گوگل]او ورزش را عمدتا به عنوان کاری غیر قابل اجتناب می بیند

3. Shopping's a real chore for me.
[ترجمه A.A] خرید برای من یک کار طبیعی است
[ترجمه کاظم فرقانی] خرید کردن برای من یک کار واقعاً ناخوشایند و خسته کننده است.
[ترجمه ترگمان]خرید کردن برای من کار سختیه
[ترجمه گوگل]یک خرید واقعی برای من خوب است

4. Don't turn reading into a chore for your kids.
[ترجمه ترگمان]این کار رو برای بچه هات شروع نکن
[ترجمه گوگل]خواندن را برای کودکان خود انجام ندهید

5. It was a methodical, unexciting chore.
[ترجمه ترگمان]این یک کار منظم و منظم بود
[ترجمه گوگل]این یک کارآموز روشمند و غیرقابل تحسین بود

6. I find driving a real chore.
[ترجمه M.a] من رانندگی را یک کار واقعا خسته کننده پیدا کردم ( فهمیدم ) .
[ترجمه ترگمان] من دارم یه کار حسابی رانندگی می کنم
[ترجمه گوگل]من پیدا کردن رانندگی واقعی کار سخت است

7. I was walking home, a chore, accomplished, looking forward to nothing to do.
[ترجمه ترگمان]داشتم به خانه قدم می زدم، کار سختی بود، کاری انجام نمی دادم
[ترجمه گوگل]من به خانه رفتم، کاری که انجام دادم، به دنبال چیزی برای انجام دادن نیست

8. Finding all the free-flowing wells is a chore, Kerr said.
[ترجمه ترگمان]کر گفت که یافتن همه چاه های رها شده یک کار عادی است
[ترجمه گوگل]کر گفت که پیدا کردن تمام چاه های آزاد چطور است

9. Bonus: Promise to do any chore, even picking up after the dog.
[ترجمه Mohsen9913] بن=قول بده هرکاری رو انجام بدی. حتی جمع کردن مدفوع سگ را.
[ترجمه ترگمان]بن: قول بده که کار روزمره را انجام بده، حتی بعد از سگ
[ترجمه گوگل]پاداش وعده انجام هر کاری که حتی پس از سگ برداشت

10. Writing Christmas cards can be such a chore.
[ترجمه ترگمان]نوشتن کارت های کریسمس می تواند یک کار روزمره باشد
[ترجمه گوگل]نوشتن کارت کریسمس می تواند چنین کاری باشد

11. Lawyers are translators - that is their day-to-day chore.
[ترجمه ترگمان]وکلا translators هستند - این کار روزمره آن ها است
[ترجمه گوگل]وکلای مترجمین - این کاری است که روز به روز آنهاست

12. Another chore that once was fun: cooking favorite recipes for Claire.
[ترجمه ترگمان]کار دیگری که زمانی سرگرم کننده بود: دستور آشپزی مورد علاقه کلر
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از کارهایی که یک بار پخت و پز مورد علاقه دستور العمل برای کلر بود

13. Washing is a chore.
[ترجمه ترگمان]شستن یک کار روزمره است
[ترجمه گوگل]شستشو کاری است

14. This saves the chore of going through large media directories every time you want to contact the media.
[ترجمه ترگمان]این کار باعث می شود که هر بار که می خواهید با رسانه ها تماس بگیرید، از میان شاخه های وب بزرگ عبور کنید
[ترجمه گوگل]این کار باعث صرفه جویی در تمرکز از رفتن به دایرکتوری رسانه های بزرگ هر زمان که شما می خواهید با رسانه تماس بگیرید

15. However, even this chore was quickly organised to accommodate regular visits to his beloved Scourie.
[ترجمه ترگمان]با این حال، حتی این کار به سرعت سازماندهی شده بود تا دیدارهای منظم از Scourie عزیزش را جا به جا کند
[ترجمه گوگل]با این حال، حتی این خرابکاری به سرعت سازماندهی شد تا دیدارهای منظم خود را به Scourie معشوق خود برگزید

farm chores keep him busy every day up until seven p.m.

کارهای روزمره مزرعه هر روز تا ساعت هفت شب او را مشغول می‌دارد.


Learning should be a pleasure rather than a chore.

آموختن باید لذت‌بخش باشد نه طاقت‌فرسا.


پیشنهاد کاربران

کارهای روزمره در خانه داری ازقبیل : پخت و پز ، نظافت ، لباس شستن ، ظرف شستن ، بچه داری ، خرید موادغذائی برای منزل و موارد جانبی

کارهای روز مره
کارهایی عادی که در طول روز انجام میدیم
Daily routins ( کار های روزمره )

کار های روزمره

کار تکراری و ناخوشایندی که باید تکرار شود

کار های کوچک که در خانه انجام میشه و مخصوصا مربوط به تمیز کاریه
جمع و جور کردن
چمپیت کردن

کار های روزمره ای که بچه ها انجام میدهند که


کلمه chore
کلمه subject =فاعل هستش


[count]
1 : a small job that is done regularly
◀️The children were each assigned different household chores.
◀️farm chores
◀️I liked the simple chore of bringing in the firewood.

synonyms
Task

2 : a dull, unpleasant, or difficult job or experience
◀️Doing taxes can be a real chore.
◀️That movie is a chore to sit through.

◀️Her daily favorite chore

Chores
ریزه کاری های خانه
خرده کاری های خانه


هر بچه کار ویژه خود را براى انجام داشت

هر بچه، کار ویژه ای برای انجام داشت.

کار های روز مره مثل غذا خوردن خوابیدن
یه فعلیه که همه هر روز انجامش میدیم

اکثرا حالت جمع داره
کارهای روال یا روانه خونه
she did the chores singke handedly
daily or regular chores are tedious

کار روزمره ؛ کار خسته کننده

– She was doing the household chores
– I'll go shopping when I've done my chores
– Shopping's a real chore for her
– I find writing reports a real chore


کلمات دیگر: