کلمه جو
صفحه اصلی

suburban


معنی : اهل حومه شهر، برون شهری
معانی دیگر : وابسته به حومه یا شهرک، حومه ای، شهرکی، فراشهری، شهرکستانی، اهل حومه، حومه نشین، شهرک نشین

انگلیسی به فارسی

اهل حومه شهر، برون شهری


حومه شهر، اهل حومه شهر، برون شهری


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, pertaining to, or characteristic of a suburb or suburbs.

- Suburban streets tend to have much less traffic than city streets.
[ترجمه ترگمان] خیابان های حومه شهری تمایل دارند ترافیک کمتری نسبت به خیابان های شهر داشته باشند
[ترجمه گوگل] خیابان های حومه شهر ترافیک بسیار کمتری نسبت به خیابان های شهر دارد

(2) تعریف: located or living in a suburb.

- the suburban population
[ترجمه ترگمان] جمعیت حومه شهر
[ترجمه گوگل] جمعیت حومه شهر

• one who lives in the suburbs, one who lives in a residential area on the outskirts of a city
of or pertaining to a suburb or suburbs; living or located in a suburb
suburban means relating to a suburb.
if you describe something as suburban, you mean that it is dull, conventional, and not exciting at all.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] حومه نشین

مترادف و متضاد

اهل حومه شهر (اسم)
suburban

برون شهری (صفت)
suburban

جملات نمونه

1. They live in a suburban area of Shanghai.
[ترجمه ترگمان]آن ها در حومه شانگهای زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]آنها در منطقه حومه شانگهای زندگی می کنند

2. From 8 a. m. to 4 a. m. the suburban buses leave every hour on the hour.
[ترجمه ترگمان]از ۸ تا ام به ۴ تا ام اتوبوس حومه هر ساعت را در ساعت ترک میکنه
[ترجمه گوگل]از 8 a متر به 4 a متر اتوبوس های حومه ای هر ساعت در ساعت است

3. Suburban schools gleam with modern gadgetry, while inner city schools lack basic textbooks.
[ترجمه ترگمان]مدارس برون شهری با gadgetry مدرن برق می زنند، در حالی که مدارس درونشهر فاقد کتاب های درسی پایه هستند
[ترجمه گوگل]مدارس حومه ای با ابزارهای مدرن، در حالی که مدارس درون شهر دارای کتاب های پایه ای نیستند

4. The city or suburban dwellings of the new class were at first too small to accommodate the extended family.
[ترجمه ترگمان]شهر یا خانه های حومه این طبقه، در ابتدا بیش از حد کوچک بود که بتواند خانواده بزرگ را در خود جای دهد
[ترجمه گوگل]خانه های شهر یا حومه های کلاس جدید در ابتدا بسیار کوچک بود تا بتوانند خانواده های گسترده را در نظر بگیرند

5. The station etiquette of the suburban commuter was quite distinctive.
[ترجمه ترگمان]آداب و رسوم اشرافی حومه شهر کاملا متمایز و متمایز بود
[ترجمه گوگل]آداب و رسوم ساحلی حومه شهر کاملا مشخص بود

6. With the vast majority of suburban commuters unable to get to New York, brokerage firms were operating with skeleton staffs.
[ترجمه ترگمان]با اکثریت قریب به اتفاق ساکنان حومه حومه شهر که قادر به رسیدن به نیویورک نبودند، شرکت های کارگزاری با کارمندان اسکلت کار می کردند
[ترجمه گوگل]با اینکه اکثر مسافرین حومه شهر قادر به رفتن به نیویورک نبودند، شرکت های کارگزاری با کارکنان اسکلت کار می کردند

7. Now he is a radiologist in a suburban hospital of 650 beds.
[ترجمه ترگمان]اکنون او a در یک بیمارستان حومه ۶۵۰ تخت است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او رادیولوژیست در بیمارستان شهری 650 تخت است

8. The suburban housing estates were complete and the lawns were in.
[ترجمه ترگمان]املاک حومه شهر به پایان رسیده بود و چمن ها از هم جدا بودند
[ترجمه گوگل]املاک مسکونی در حومه کامل شد و چمن در آن بود

9. The Suburban Book of the Dead Your really classic science-fiction movie usually begins with the big pan across deep space.
[ترجمه ترگمان]کتاب Suburban مردگان فیلم علمی تخیلی واقعا کلاسیک شما معمولا با یک ماهی تابه بزرگ در سرتاسر فضای عمیق آغاز می شود
[ترجمه گوگل]کتاب حومه شهر مرده شما واقعا فیلم کلاسیک علمی تخیلی معمولا با پانک بزرگ در فضای عمیق آغاز می شود

10. Bennett is the all-American suburban mom.
[ترجمه ترگمان]بنت مادر ساکن حومه شهر است
[ترجمه گوگل]بنت مادری حومه آمریکای شمالی است

11. Generally speaking, though, suburban gentility has seeped across the map.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به طور کلی، اصالت خانوادگی در حومه شهر نفوذ کرده است
[ترجمه گوگل]با این حال، به طور کلی، ارتفاعات حومه در سراسر نقشه روبرو شده است

12. In Tehelka's suburban office in Delhi, they devised a false logo for West End and printed off phoney business cards.
[ترجمه ترگمان]در دفتر حومه شهر Tehelka در دهلی، آن ها یک لوگوی کاذب برای End غربی ابداع کردند و کارت های تجاری phoney را چاپ کردند
[ترجمه گوگل]در دفتر حومهی Tehelka در دهلی، آنها یک لوگوی دروغین برای West End را طراحی کرده و کارتهای کسب و کار فدرال را چاپ کردند

13. They rarely leave their home in suburban San Diego, but did visit children over Christmas.
[ترجمه ترگمان]آن ها به ندرت خانه خود را در حومه سن دیگو ترک می کنند، اما در کریسمس از بچه ها دیدن کردند
[ترجمه گوگل]آنها به ندرت خانه خود را در حومه سن دیگو ترک می کنند، اما از کریسمس به بچه ها دیدن کردند

14. Yet despite her palpable alienation from suburban stay-at-home motherhood, she is determined to make the best of it.
[ترجمه ترگمان]با این حال، علی رغم بیگانگی ملموس او از مادری بودن در حومه شهر، او مصمم است که بهترین کار را بکند
[ترجمه گوگل]با این حال با وجود بی توجهی قابل ملاحظه از مادری ماندن در محوطه اطراف، او مصمم است تا بهترین آن را داشته باشد

15. Walk through any suburban neighborhood at dinner time on any weekend evening this time of year.
[ترجمه ترگمان]در هر شب آخر هفته در هر محله حومه شهر راه بروید
[ترجمه گوگل]در هر شبانه روز آخر این بار سال از طریق هر محله حومه ای در زمان شام بروی

پیشنهاد کاربران

کنار شهری

پیراشهری ، پیرامون شهری ، دُور شهری

این کلمه از کلمه های ترکیبی است که پیوستن دو کلمهsub urbanاستفاده می شود که sub به معنی کناره یا بیرون است و urban به معنای شهری یا شهرنشین است.
و همانطور که عزیزان اشاره کردند به معنای اطراف شهر است.
توجه کنید که این کلمه را به معنی روستایی یا روستا در جملات استفاده و ترجمه نکنید!!!!

Limit of the city

حومه نشینی یا شهرک نشیینی

در اینجا بیشتر به معنی ییلاقی نشین است که افراد ثروتمند در مناطق خوش و آب و هوای اطراف شهر اقامت پیدا می کنند - حومه نشینی با زاغه نشینی متفاوت است

حومه شهری

– the suburban population
– They live in a suburban area of Shanghai
– Suburban streets tend to have much less traffic than city streets


کلمات دیگر: