1. a natural comedian
هنرپیشه ی کمدی دارای استعداد مادرزاد
2. a stand-up comedian
کمدین کاباره
3. The comedian will chair a new TV panel game.
[ترجمه ترگمان]این کمدین یک بازی پانل تلویزیونی جدید را بر عهده خواهد داشت
[ترجمه گوگل]کمدین یک پانل جدید تلویزیونی را برگزار خواهد کرد
4. The comedian gave a long monologue of jokes.
[ترجمه ترگمان]این کمدین یک سخنرانی طولانی از لطیفه تعریف کرد
[ترجمه گوگل]کمدین یک طنز طولانی از جوک ها داد
5. The comedian gave a long monolog of jokes.
[ترجمه ترگمان]آن بازیگر طنز بلندی به او داد
[ترجمه گوگل]کمدین یک لحظه از جوک ها را بیان کرد
6. He started as a stand-up comedian .
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک کمدین ایستاده بود
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کمدین ایستاده آغاز شد
7. My special guest will be comedian Ben Elton.
[ترجمه ترگمان]میهمان ویژه من (بن التون)خواهد بود
[ترجمه گوگل]مهمان ویژه من کمدین بن التن خواهد بود
8. The comedian soon had them rolling in the aisles.
[ترجمه ترگمان] کمدین، خیلی زود اونا رو تو راهروهای بین راه انداخته بود
[ترجمه گوگل]کمدین به زودی آنها را در نردبان غرق کرد
9. You'll like Matt. He's a real comedian.
[ترجمه ترگمان] از مت خوشت میاد اون یه کمدین واقعی - ه
[ترجمه گوگل]شما Matt را دوست دارید او یک کمدین واقعی است
10. He started out as a standup comedian in Liverpool.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک کمدین standup در لیورپول شروع به کار کرد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کمدین مستقل در لیورپول آغاز به کار کرد
11. A good comedian needs to have an exquisite sense of timing.
[ترجمه ترگمان]یک کمدین خوب باید یک حس عالی از زمان داشته باشد
[ترجمه گوگل]کمدین خوب باید یک حس دقیق زمانبندی داشته باشد
12. The comedian was very good indeed. He had the audience rolling in the aisles.
[ترجمه ترگمان]در واقع، کمدین در واقع خیلی خوب بود او تماشاچیان را در راهروهای بین راه انداخته بود
[ترجمه گوگل]کمدین خیلی خوب بود او تماشاچیان را در حیاط خلوت کرده بود
13. The comedian had the audience rolling in the aisles.
[ترجمه ترگمان]این کمدین تماشاگران را که در راهرو چرخ می خوردند، داشت
[ترجمه گوگل]کمدین تماشاچیان را در حوالی پرت کرد
14. A classic example comes from comedian Jack Benny, famous for his parsimony.
[ترجمه ترگمان]یک مثال کلاسیک از کمدین جک بنی، معروف به خست او
[ترجمه گوگل]یک نمونه کلاسیک از کمدین جک بنینی، معروف به پارسیسم او است