کلمه جو
صفحه اصلی

comedian


معنی : نویسنده نمایش های خنده دار
معانی دیگر : هنر پیشه ی نقش های مضحک، هنر پیشه ی کمدی (شادمایش)، کمدین، بازیگر خنده آور، (عامیانه) شوخ، لوده، نوینسده نمایش های خنده دار، هنرپیشه نمایش های خنده دار

انگلیسی به فارسی

نویسنده نمایش‌های خنده‌دار، هنرپیشه نمایش‌های خنده‌دار


کمدین، نویسنده نمایش های خنده دار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a professional entertainer who specializes in telling jokes, acting in humorous skits, and the like.
مترادف: comic, humorist
مشابه: clown, fool, harlequin, jester, mime

(2) تعریف: an actor or writer of comic works.
مترادف: humorist
مشابه: caricaturist, farceur, lampooner, punster, satirist, wag, wit

(3) تعریف: a person whose behavior is purposely amusing or comical.
مترادف: clown, humorist, joker, wag, wisecracker, wit
مشابه: buffoon, cutup, farceur, jester, merry-andrew, mimic, prankster, zany

• person who entertains with jokes and funny stories
a comedian is an entertainer whose job is to make people laugh by telling jokes.

مترادف و متضاد

نویسنده نمایش های خنده دار (اسم)
comedian

funny person, often professional


Synonyms: actor, banana, card, clown, comic, cutup, droll, entertainer, farceur, humorist, jester, joker, jokester, laugh, merry-andrew, million laughs, quipster, stand-up comic, stooge, top banana, wag, wisecracker, wit, zany


جملات نمونه

1. a natural comedian
هنرپیشه ی کمدی دارای استعداد مادرزاد

2. a stand-up comedian
کمدین کاباره

3. The comedian will chair a new TV panel game.
[ترجمه ترگمان]این کمدین یک بازی پانل تلویزیونی جدید را بر عهده خواهد داشت
[ترجمه گوگل]کمدین یک پانل جدید تلویزیونی را برگزار خواهد کرد

4. The comedian gave a long monologue of jokes.
[ترجمه ترگمان]این کمدین یک سخنرانی طولانی از لطیفه تعریف کرد
[ترجمه گوگل]کمدین یک طنز طولانی از جوک ها داد

5. The comedian gave a long monolog of jokes.
[ترجمه ترگمان]آن بازیگر طنز بلندی به او داد
[ترجمه گوگل]کمدین یک لحظه از جوک ها را بیان کرد

6. He started as a stand-up comedian .
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک کمدین ایستاده بود
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کمدین ایستاده آغاز شد

7. My special guest will be comedian Ben Elton.
[ترجمه ترگمان]میهمان ویژه من (بن التون)خواهد بود
[ترجمه گوگل]مهمان ویژه من کمدین بن التن خواهد بود

8. The comedian soon had them rolling in the aisles.
[ترجمه ترگمان] کمدین، خیلی زود اونا رو تو راهروهای بین راه انداخته بود
[ترجمه گوگل]کمدین به زودی آنها را در نردبان غرق کرد

9. You'll like Matt. He's a real comedian.
[ترجمه ترگمان] از مت خوشت میاد اون یه کمدین واقعی - ه
[ترجمه گوگل]شما Matt را دوست دارید او یک کمدین واقعی است

10. He started out as a standup comedian in Liverpool.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک کمدین standup در لیورپول شروع به کار کرد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کمدین مستقل در لیورپول آغاز به کار کرد

11. A good comedian needs to have an exquisite sense of timing.
[ترجمه ترگمان]یک کمدین خوب باید یک حس عالی از زمان داشته باشد
[ترجمه گوگل]کمدین خوب باید یک حس دقیق زمانبندی داشته باشد

12. The comedian was very good indeed. He had the audience rolling in the aisles.
[ترجمه ترگمان]در واقع، کمدین در واقع خیلی خوب بود او تماشاچیان را در راهروهای بین راه انداخته بود
[ترجمه گوگل]کمدین خیلی خوب بود او تماشاچیان را در حیاط خلوت کرده بود

13. The comedian had the audience rolling in the aisles.
[ترجمه ترگمان]این کمدین تماشاگران را که در راهرو چرخ می خوردند، داشت
[ترجمه گوگل]کمدین تماشاچیان را در حوالی پرت کرد

14. A classic example comes from comedian Jack Benny, famous for his parsimony.
[ترجمه ترگمان]یک مثال کلاسیک از کمدین جک بنی، معروف به خست او
[ترجمه گوگل]یک نمونه کلاسیک از کمدین جک بنینی، معروف به پارسیسم او است

پیشنهاد کاربران

دهخدا: خنداننده >>> خند ( بن مضارع ) ، ان ( در اینجا پسوند حالت و چگونگی ) ، نده ( پسوند فاعلی )
شیخ بهایی: طنزو >>> طنز ( اسم ) ، او ( در اینجا پسوند شباهت )
رفتم به سوی مدرسه، پیری به طنز گفت:
تب را کسی علاج، به طنزو نمی کند


طنزپیشه ، طنزپرداز ، بازیگر طنز ، هنرپیشه طنز

طناز!

طنزپیشه

کمدین ، هنرپیشه ی کمدی 🍃🍃

طنز پرداز

طناز
طنزپرداز
کمدین


کلمات دیگر: