کلمه جو
صفحه اصلی

bog


معنی : باتلاق، باطلاق، گنداب، لجن زار، سیاه اب، لرزیدن، در باتلاق فرو رفتن
معانی دیگر : (معمولا با: down) در گل فرو رفتن، در باتلاق گیر کردن، گیرافتادن، (زمین نرم و خیس که از فساد و تلاشی خزه و برگ تشکیل شده است) خلاش، گیلاب، مرداب (کوچک)، لش آب، خفتاب

انگلیسی به فارسی

باتلاق، سیاه‌آب، گنداب، لجن‌زار، در باتلاق فرو رفتن


خلیج، باتلاق، باطلاق، گنداب، لجن زار، سیاه اب، لرزیدن، در باتلاق فرو رفتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an area of soft, wet earth and decayed vegetation; marsh.
مشابه: marsh, mire, morass, quagmire, swamp

- Bogs are suitable for growing cranberries.
[ترجمه ترگمان] Bogs برای رشد cranberries مناسب هستند
[ترجمه گوگل] خرچنگ ها مناسب برای رشد کران بری هستند
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: bogs, bogging, bogged
مشتقات: boggish (adj.), boggy (adj.), bogginess (n.)
• : تعریف: to become or cause to be stuck or immobilized as in a bog (usu. fol. by "down").
مشابه: mire

- I got bogged down with errands this morning and didn't have time to go for my swim.
[ترجمه ترگمان] امروز صبح با پیغام گیر افتادم و وقت نداشتم که به خاطر شنا بروم
[ترجمه گوگل] امروز صبح با اداره ها مشغول بودم و وقت نداشتم که بخوابم
- Don't let all these worries bog you down; just keep moving toward your goal.
[ترجمه ترگمان] نگذار همه این worries از بین برود؛ فقط به سمت هدفت حرکت کن
[ترجمه گوگل] اجازه ندهید همه این نگرانی ها شما را نابود کند؛ فقط به سمت هدف خود حرکت کن
- We're trying to bring about change, but we're bogged down in bureaucratic paperwork.
[ترجمه ترگمان] ما داریم سعی می کنیم که موضوع رو عوض کنیم، اما ما توی کاغذ بازی های اداری فرو رفتیم
[ترجمه گوگل] ما در تلاش هستیم تا تغییراتی را ایجاد کنیم، اما ما در پرونده های بوروکراتیک مشغول به کار هستیم

• marshy; wet and spongy
wet spongy ground, marshland; swamp; toilet, lavatory (british)
get stuck, be stuck in mud
a bog is an area of land which is very wet and muddy.
if a plan or task bogs down or if something bogs it down, it is delayed and no progress is made.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] باتلاق - خلاش - زمین باتلاقی - توربزار
[زمین شناسی] خلاش زمین اسفنجی، مرطوب و نرمی که عمدتاً مرکب از خزه تخریب شده یا در حال تخریب و سایرموادنباتی می باشد آن غالباً در دریاچه ها یا مخازن راکد کم عمق تشکیل می شود و بیشتر بوسیله خزه اسفاگنام ایجاد می شود پدیده اخیر از سواحل انتشار می یابد که شناور در سطح است و نهشتی ازموادنباتی در روی کف می دهد
[آب و خاک] زمین مردابی

مترادف و متضاد

باتلاق (اسم)
marsh, swamp, morass, bog, quagmire, mire, slough, quag, slop, swampland

باطلاق (اسم)
flow, hag, marsh, fen, bog, mire

گنداب (اسم)
bog, sewage, sewer, sullage

لجن زار (اسم)
ooze, marsh, morass, bog, slough

سیاه اب (اسم)
marsh, swamp, fen, bog, dirty water, moss

لرزیدن (فعل)
shake, thrill, dither, grudge, flutter, throb, palpitate, flicker, bog, tremble, shudder, shiver, vibrate, twitter, trill, quail, dodder, flinch, quake, quiver, wince

در باتلاق فرو رفتن (فعل)
bog

swamp


Synonyms: fen, lowland, marsh, marshland, mire, morass, moss, peat, quag, quagmire, slough, sump, wetlands


جملات نمونه

1. Don't walk across that field, it's a bog.
[ترجمه ترگمان]از آن طرف مزرعه راه نرو، باتلاق است
[ترجمه گوگل]در آن زمینه راه نرود، این یک خیمه است

2. Your car will bog down in the mud.
[ترجمه ترگمان]ماشین تو در گل فرو می ره
[ترجمه گوگل]ماشین شما در گلدان پایین خواهد ماند

3. I'm just going to nip to the bog.
[ترجمه ترگمان]من فقط می خوام جلوی باتلاق رو بگیرم
[ترجمه گوگل]من فقط میخواهم به خیمه بپیچم

4. We intended from the very beginning to bog the prosecution down over who did this.
[ترجمه ترگمان]ما قصد داشتیم از همان اول شروع کنیم به bog که دادستان این کار را کرده باشد
[ترجمه گوگل]ما از همان ابتدا برای جلوگیری از تعقیب قضایی در مورد این که چه کسی این کار را انجام دادیم، قصد داشتیم

5. He found himself in a vast stagnant bog.
[ترجمه ترگمان]خود را در یک باتلاق بزرگ راکد یافت
[ترجمه گوگل]او خود را در یک خلسه روبروی گسترده یافت

6. My last car was just a bog standard model.
[ترجمه ترگمان]آخرین ماشین من یک مدل استاندارد شده بود
[ترجمه گوگل]آخرین ماشین من فقط یک مدل استاندارد جنگل بود

7. Just bog off and leave me alone!
[ترجمه ترگمان]فقط فرار کن و منو تنها بذار!
[ترجمه گوگل]فقط خسته و من را ترک

8. Sam was on the bog when I arrived.
[ترجمه ترگمان]وقتی رسیدم، سم روی باتلاق بود
[ترجمه گوگل]سام وقتی که وارد شدم خم شدم

9. The boy went to the table to bog in.
[ترجمه ترگمان]پسر به طرف میز رفت تا از آن عبور کند
[ترجمه گوگل]پسر به داخل خیمه رفت

10. Bog off, I'm trying to sleep!
[ترجمه ترگمان]من دارم سعی می کنم بخوابم
[ترجمه گوگل]ببخشید، من سعی می کنم بخوابم!

11. All you need is a bog standard machine - nothing fancy.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که نیاز داری یه ماشین استاندارد bog - هیچ چیز رویایی نیست -
[ترجمه گوگل]همه چیز که شما نیاز دارید یک دستگاه استاندارد گوسفند است - هیچ چیز فانتزی نیست

12. We've run out of bog paper/roll.
[ترجمه ترگمان]از روی کاغذ توالت فرار کردیم
[ترجمه گوگل]ما از کاغذ خاردار / رول خارج شده ایم

13. Bog off and leave me alone.
[ترجمه ترگمان]ولم کن و تنه ام بذار
[ترجمه گوگل]بیرون بیا و من را ترک کن

14. How did the construction work bog down?
[ترجمه ترگمان]کار ساخت وساز چطور بود؟
[ترجمه گوگل]کار ساخت و ساز چگونه انجام شد؟

15. Bog off! Get out of our country!
[ترجمه ترگمان]! ولش کن! از کشور ما برو بیرون
[ترجمه گوگل]غرق شدن! خارج شدن از کشور ما!

Then they were bogged down in family feuds.

سپس گرفتار دودستگی‌های خانوادگی شدند.


پیشنهاد کاربران

آمریکاییش میشه باتلاق
توی انگلیس معنی دسشویی میدهtoilet

دستشویی

bog ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: خلاش
تعریف: تالابی اسیدی با مواد غذایی و زهکشی ضعیف که سطح آن را خزه و احتمالاً درختچه و درخت می پوشاند


کلمات دیگر: