کلمه جو
صفحه اصلی

apron


معنی : پیش بند، صحن، کف، پیش دامن، پیش انداز، قسمت جلو امده صحنه نمایش
معانی دیگر : تنیزه، پیشبند زدن، پیشبنددار کردن

انگلیسی به فارسی

پیش‌دامن، پیش‌بند، کف، صحن


پیشبند، پیش بند، صحن، کف، پیش دامن، پیش انداز، قسمت جلو امده صحنه نمایش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a garment covering all or part of the front of the body, usu. worn to protect the wearer's clothing.

- The chefs wear white aprons.
[ترجمه ترگمان] سرآشپز با پیش بند سفید پوشیده شده
[ترجمه گوگل] سرآشپزها پیراهن سفید را می پوشند

(2) تعریف: something similar to such a garment in shape, function, or position.

(3) تعریف: the paved strip at or bordering an airport, on which planes are parked, loaded, and maneuvered.

- The baggage carts moved quickly across the apron.
[ترجمه ترگمان] ارابه ها به سرعت در پیش بندش حرکت می کردند
[ترجمه گوگل] چرخ دستی های چمدان به سرعت در اطراف حرکت کردند

• cloth worn to protect clothing; front-most part of a stage; parking area for airplanes
an apron is a piece of clothing that you put on over the front of your normal clothes to prevent them from getting dirty.
the apron at an airport is the area near the runways where aircraft are parked.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] رادیه - خزند - کفبند - آشیانه - جایگاه - سکو - توقفگاه - زیرپنجره - نوار - پیش بند حفاظتی
[زمین شناسی] رادیه ،خزند، کف بند، آشیانه، جایگاه، سکو، توقفگاه، زیر پنجره، نوار، پیشوند حفاظتی کفبند :پیش بینی بتنی که برای جلوگیری از نفوذ آب به زیر سد و نیروگاه در نظر گرفته می شود .
[نساجی] نوار - نوار چرمی - پیش بند ( از پارچه یا چرم ) - آپرون کشش - آپرون - حصیری - نوار حصیری انتقال دهنده الیاف در ماشین حلاجی
[آب و خاک] کف بند، پیش بند

مترادف و متضاد

پیش بند (اسم)
apron, pinafore, dickey, dicky

صحن (اسم)
apron

کف (اسم)
bottom, froth, bed, apron, floor, foam, slag, scum, blubber, deck, silt, offal, spume, insole, skim, scoria

پیش دامن (اسم)
apron

پیش انداز (اسم)
apron

قسمت جلو امده صحنه نمایش (اسم)
apron

جملات نمونه

1. an apron spring
بند پیش بند

2. be tied to one's mother's apron strings
بچه ننه بودن،مطیع مادر بودن

3. be tied to one's wife's apron strings
سخت تحت فرمان زن خود بودن

4. soghra-khanum dried her hands on her apron
صغرا خانم دست های خود را با پیشبندش خشک کرد.

5. Her apron was speckled with oil.
[ترجمه ahyyrr] پیش بندش پر از روغن بود
[ترجمه ترگمان]پیش بندش پر از روغن بود
[ترجمه گوگل]پیشانی او با نفت خرد شده بود

6. She tied an apron around her waist.
[ترجمه ترگمان]پیش بندش را دور کمرش بست
[ترجمه گوگل]او پیراهن دور کمر او را گره زده بود

7. A maid in a white apron opened the door for me.
[ترجمه ترگمان]یک خدمتکار با پیش بند سفید در را برای من باز کرد
[ترجمه گوگل]یک خدمتکار در یک پرده سفید، درب را برای من باز کرد

8. She looked at him, and smoothed out her apron with one hand.
[ترجمه ترگمان]زن به او نگاه کرد و پیش بند خود را با یک دست صاف کرد
[ترجمه گوگل]او به او نگاه کرد و پیشانی اش را با یک دست صاف کرد

9. Jeff is still tied to his mother's apron strings .
[ترجمه ترگمان]جف هنوز کراوات مادرش را بسته بود
[ترجمه گوگل]جف هنوز به رشته های پرده مادرش وابسته است

10. She wiped her floury hands on her apron.
[ترجمه ترگمان]دست هایش را با پیش بند پاک کرد
[ترجمه گوگل]او دستهای آهنی خود را بر روی پیشانی اش پاک کرد

11. She was cinctured with a deer-skin apron.
[ترجمه ترگمان]اون با یه پیش بند پوست گوزن شمالی پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]او با پیشانی پوست گوزن پوشانده شده بود

12. Remember to bring an apron or an old shirt to protect your clothes.
[ترجمه ترگمان]به خاطر داشته باش که یک پیش بند یا یک پیراهن کهنه برای محافظت از لباسات داشته باشی
[ترجمه گوگل]به خاطر آوردن پیراهن پیراهن پیراهن خود را برای محافظت از لباس های خود را

13. She rubbed her hands on her apron.
[ترجمه ترگمان]دست هایش را روی پیش بند مالید
[ترجمه گوگل]او دستان خود را بر روی پیشانی اش مالید

14. A new outfit of coat and apron costs £450.
[ترجمه ترگمان]یک لباس و پیش بند جدید ۴۵۰ پوند هزینه دارد
[ترجمه گوگل]یک لباس جدید از کت و پرده 450 پوند هزینه می کند

15. Pete gagged Donald with an apron that had a picture of a spaniel on it.
[ترجمه ترگمان]دانلد با یک پیش بند که یک سگ تازی را روی آن تصویر کرده بود،
[ترجمه گوگل]پیت دونالد را با یک پیشانی که تصویری از یک اسپانیولی بر روی آن داشت، گرفت

Soghra-Khanum dried her hands on her apron.

صغرا خانم دستهای خود را با پیش‌بندش خشک کرد.


پیشنهاد کاربران

لباس مخصوص پیشخدمت ، لباس فرم ( برای رستوران و. . . )

در فرودگاه به محل پارک هواپیما ها گفته میشود

پیش بند

در عمران و سازه های هیدرولیکی:
کف بند، رادیه

apron ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: پیشگاه 1
تعریف: محوطه‏ای هموار و وسیع در فرودگاه برای بارگیری و تخلیۀ بار و مسافر و تعمیر و نگهداری هواگَردها و هر کار مجاز دیگری به جز عملیات پرواز


کلمات دیگر: