کلمه جو
صفحه اصلی

constriction


معنی : انقباض، تنگی، تنگ شدگی، قبض مزاج
معانی دیگر : هم کشیدگی، هم کشش، تنگسازی، همفشاری، محل تنگ شده یا هم کشیده، محدودیت، گرفتگی، محدود ساز، هرچه که محدود و مقید کند، هم کشنده، ضیق، فشار، قب­ مزاج

انگلیسی به فارسی

تنگی، ضیق، انقباض، فشار، تنگ‌شدگی، قبض مزاج


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of constricting, or that which constricts.
مشابه: contraction, pinch, taper

(2) تعریف: the condition of being constricted.

(3) تعریف: a tightness or pressure, as in the chest or an artery.

• making smaller, compression; tightness, pressure
a constriction is a fact or situation that limits what you can do and prevents you from doing what you want to do.
constriction is also the limitation of someone's actions so that they cannot do what they want to do.
a constriction is also a feeling of tightness, especially in your chest or throat.
constriction is the act of tightly squeezing something.

دیکشنری تخصصی

[آب و خاک] فشرده شدگی -تنگ شدگی

مترادف و متضاد

انقباض (اسم)
contraction, pluck, traction, constriction, shrinkage, retraction, torsion

تنگی (اسم)
desolation, drought, constriction, stricture, drouth

تنگ شدگی (اسم)
constriction

قبض مزاج (اسم)
constriction

blockage


Synonyms: binding, choking, compression, constraint, contraction, cramp, impediment, limitation, narrowing, pressure, reduction, restriction, squeezing, stenosis, stricture, tightness


Antonyms: opening


جملات نمونه

1. constriction of the chest
حالت تنگی و گرفتگی سینه

2. a constriction in the vein
تنگ شدگی در رگ

3. the constriction of trade because of war
محدود شدن تجارت به واسطه ی جنگ

4. I hated the constrictions of school.
[ترجمه ترگمان]از the مدرسه متنفر بودم
[ترجمه گوگل]من از تحریف مدارس متنفرم

5. As she suffers the constrictions of a traditional culture in transition, she also discovers her answering voice.
[ترجمه ترگمان]در حالی که او از تغییر فرهنگ سنتی در گذار رنج می برد، او نیز متوجه پاسخ او می شود
[ترجمه گوگل]همانطور که او در زمینه تحولات فرهنگ سنتی در گذار رنج می برد، او نیز صدای پاسخ خود را می یابد

6. Parents are not bound by the constrictions placed upon classroom teachers.
[ترجمه ترگمان]والدین تحت تاثیر the قرار نمی گیرند که به معلمان کلاس درس داده می شوند
[ترجمه گوگل]والدین با محدودیت هایی که بر روی معلمان کلاس درس قرار می گیرند محدود نمی شوند

7. Constrictions in the face and various bodily appendages.
[ترجمه ترگمان]constrictions در صورت و appendages بدنی دیگر
[ترجمه گوگل]سوزش در صورت و پدیده های مختلف بدن

8. At these points there are also constrictions in the blood vessels and nerves, and weaknesses in the connective tissues.
[ترجمه ترگمان]در این نقاط همچنین constrictions در رگ های خونی و عصب و نقاط ضعف در بافت های ارتباطی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در این نقاط نیز، عروق خونی و اعصاب و ضعف در بافت همبند وجود دارد

9. Results At the 10th week after constriction, the structure of cadherin, desmosome and gap junction in intercalated discs were destroyed, gap of intercellular space widened.
[ترجمه ترگمان]نتایج در هفته دهم پس از تنگ شدن، ساختار of، desmosome و نقطه اتصال شکاف در صفحات میانگیری شده، شکاف فضای intercellular عریض تر شد
[ترجمه گوگل]نتایج: در هفته دهم پس از انقباض، ساختار اتصال کادرفین، دزمومو و شکاف در دیسک های پر شده از بین رفته، شکاف فضای بین سلولی گسترش یافته است

10. Otherwise, it antagonized constriction of thoracal aorta rings of rabbit resulting from ergometrine and norepinephrine in vitro.
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، انقباض آئورت منشعب شده از خرگوش منجر به ergometrine و نور اپی نفرین در آزمایشگاه می شود
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، آن را تضعیف شدت حلقه های آئورت قفسه سینه خرگوش ناشی از ارگومترین و نوراپی نفرین در آزمایشگاهی

11. Objective:Adopting the improved volar plate constriction operation to correct the claw hand talipomanus and indirectly enhance the fingers extension and flexion strength.
[ترجمه ترگمان]هدف: استفاده از عملکرد constriction plate volar برای اصلاح دست یابی دست با چنگال و به طور غیر مستقیم قدرت گسترش انگشتان و قدرت flexion را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]هدف: اعمال عملیات کاهش انعطاف پذیر صفحات واضح برای اصلاح تلپومانوس دست نخاع و به طور غیر مستقیم تقویت انگشتان گسترش و مقاومت فلکشن

12. METHODS: The inhibitory effect of methoxyphenamine compound on constriction of isolate guinea pig tracheal strips induced by histamine was compared with that of single drug.
[ترجمه ترگمان]روش ها: اثر مهاری ترکیب methoxyphenamine با constriction از باریکه های گوشت خوک ایزوله شده توسط هیستامین در مقایسه با مواد مخدر منفرد مقایسه شد
[ترجمه گوگل]روش ها: اثر بازدارنده ترکیب متوکسیفنامین بر تسریع نوار هایی که از طریق هیستامین به انسداد شاخک های دریایی خوک درمی آیند، با آنتی باکتری ها مقایسه شد

13. Objective To evaluate the operation of annular constriction of popliteal vein for treating deep venous insufficiency of low limbs by color Doppler imaging.
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی عملکرد of حلقوی از سیاه رگ popliteal برای درمان نارسایی حاد وریدی، با استفاده از تصویر داپلر رنگی
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی عملکرد کوتاه مدت حلقوی ورید پاپیلیتال برای درمان نارسایی وریدی عمقی اندامهای پایین با استفاده از تصویربرداری داپلر رنگی

14. After 5 months constriction of the ascending aorta, CPO was produced in CPO group.
[ترجمه ترگمان]پس از ۵ ماه انقباض آئورت صعودی، CPO در گروه CPO تولید شد
[ترجمه گوگل]پس از 5 ماه انقباض آئورت صعودی، CPO در گروه CPO تولید شد

15. He felt a constriction in her chest.
[ترجمه ترگمان]او قلبش را تنگ کرد
[ترجمه گوگل]او احساس سستی در سینه اش داشت

constriction of the chest

حالت تنگی و گرفتگی سینه


a constriction in the vein

تنگ‌شدگی در رگ


the constriction of trade because of war

محدود شدن تجارت به واسطه‌ی جنگ


پیشنهاد کاربران

فشرده شدگی، فشردگی

constriction ( فیزیک )
واژه مصوب: تنگی
تعریف: باریک شدگی مجرا یا لولۀ محتوی شاره


کلمات دیگر: