کلمه جو
صفحه اصلی

drought


معنی : خشکی، تنگی، خشک سالی، تشنگی
معانی دیگر : کم بارانی، (کمبود طولانی و شدید) قحطی، کم داشت، تنگسالی، کمیابی، نایابی، (قدیمی) خشکی، (قدیمی) تشنگی، drouth خشکی

انگلیسی به فارسی

( drouth ) خشکی، خشکسالی، تنگی، (قدیمی) تشنگی


خشکی، خشک سالی، تشنگی، تنگی


انگلیسی به انگلیسی

• lack of rain, abnormally dry weather
a drought is a long period of time during which no rain falls.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] خشکسالی - خشکی
[زمین شناسی] خشکی، خشکسالی، فقدان بارندگی، یک دوره آب وهوایی خشک ممتد خشکی فوق العاده ناشی از فقدان باران است
[آب و خاک] خشکی، خشکسالی

مترادف و متضاد

خشکی (اسم)
land, severity, aridity, drought, dryness, mainland, stinginess, drouth

تنگی (اسم)
desolation, drought, constriction, stricture, drouth

خشک سالی (اسم)
drought, drouth

تشنگی (اسم)
thirst, drought, drouth

dryness; shortage of supply


Synonyms: aridity, dearth, deficiency, dehydration, desiccation, dry spell, insufficiency, lack, need, parchedness, rainlessness, scarcity, want


Antonyms: monsoon, wetness


جملات نمونه

1. Adolescent vandals wrecked the cafeteria.
خرابکاران جوان کافه تریا را خراب کردند

2. The vandals deliberately ripped the paintings from the wall.
خرابکاران نقاشی ها را عمدآ از روی دیوار کندند

3. We could scarcely believe the damage caused by the vandals.
به زحمت توانستیم خساراتی را که توسط خرابکاران ایجاد شده بود باور کنیم

4. drought and deluge happened alternately
خشکسالی و سیل و توفان به تناوب روی می داد.

5. drought exacerbated the situation
خشکسالی وضع را بدتر کرد.

6. a drought visited that land
آن سرزمین دچار خشکسالی شد.

7. the drought finished off many farmers
خشکسالی کلک کشاورزان بسیاری را کند.

8. the drought killed our crops
خشکسالی محصولات ما را نابود کرد.

9. the drought of the sun-baked ground
خشکی زمین آفتاب زده

10. during a drought many of the more tender species of animals die out
در خشکسالی بسیاری از گونه های آسیب پذیرتر حیوانات معدوم می شوند.

11. the long drought had scorched the leaves of the trees
خشکسالی ممتد برگ های درختان را پلاسیده کرده بود.

12. there was such a drought in damascus . . .
چنان خشکسالی شد اندر دمشق . . .

13. the adverse effects of a drought
اثرات بد خشکسالی

14. by careful husbandry they lived through the drought
با صرفه جویی کامل خشکسالی را طی کردند.

15. plants languished as a result of the drought
در اثر خشکسالی گیاهان پژمرده شدند.

16. the high price of candy is due to the sugar drought
گرانی آب نبات به خاطر نایابی شکر است.

17. It has been the worst drought in the country's history.
[ترجمه دریایی] این بدترین خشکسالی در تاریخ کشور بود
[ترجمه ترگمان]این بدترین خشکسالی در تاریخ کشور بوده است
[ترجمه گوگل]این بدترین خشکسالی در تاریخ کشور بوده است

18. This would help the families to survive the drought without undue suffering.
[ترجمه ترگمان]این کار به خانواده ها کمک می کند تا بدون درد و رنج بی هوده، از خشکسالی جان سالم به در ببرند
[ترجمه گوگل]این امر به خانواده ها کمک می کند که بدون خشونت بی روح خشکسالی را زنده کنند

19. Experts believe that the coming drought will be extensive.
[ترجمه ترگمان]کارشناسان بر این باورند که خشکسالی آتی گسترده خواهد بود
[ترجمه گوگل]کارشناسان معتقدند که خشک شدن آینده گسترده خواهد بود

20. The land ploughs hard after the drought.
[ترجمه امیر] زمین بعد از خشکسالی سخت شخم زده میشود .
[ترجمه ترگمان]زمین پس از خشکسالی سخت ploughs
[ترجمه گوگل]بعد از خشکسالی زمین سخت می شود

21. The area has been ravaged by drought/floods/war.
[ترجمه ترگمان]این منطقه توسط خشکسالی \/ سیل \/ جنگ ویران شده است
[ترجمه گوگل]این منطقه توسط خشکسالی / سیل / جنگ ویران شده است

22. Mad laughter follows the drought of tears.
[ترجمه ترگمان]خنده جنون آمیز، خشکسالی را دنبال می کند
[ترجمه گوگل]خنده دیوانه به دنبال خشکی اشک است

23. The drought is becoming increasingly severe.
[ترجمه ترگمان]خشکسالی به طور فزاینده ای شدید شده است
[ترجمه گوگل]خشکسالی در حال افزایش است

24. The drought there is the worst in a century.
[ترجمه ترگمان]خشکسالی در یک قرن بدتر است
[ترجمه گوگل]خشکسالی در قرن بدترین حالت است

there was such a drought in Damascus ...

چنان خشکسالی شد اندر دمشق ...


The high price of candy is due to the sugar drought.

گرانی آبنبات به‌دلیل نایابی شکر است.


the drought of the sun-baked ground

خشکی زمین آفتاب‌زده


پیشنهاد کاربران

A long period of too dry weather

خشک سالی

famine


کمبود بارندگی؛ خشکسالی


خشک سالی، بی آبی


زمانی که باران نمی بارد و زمین خیلی خشک میشود

a long period of too dry weather
یعنی :خشک سالی که باران نمیبارد.

خشکی

خشکسالی جایی که باران نمی بارد و چیزی در آنجا رشد نمیکند خشکسالی:ممکن است به زودی رفع شود اما در بعضی مناطق آب و هوا کاملا خشک حکمفرماست.

خشکی ، خشکسالی

drought: ( n. ) = a long period of too dry weather
کانون زبان ایران
ترم Reach3

جمله : Plants languished as a result of the drought.

The Drought rate in Iran has increased for 50 years

برای مدت طولانی باران نباریدن

خشکسالی؛کم آبی؛خشک بودن یک منطقه

عدم

drought ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: خشکسالی
تعریف: دوره‏ای بلندمدت با وضع هوای خشک نابهنجار که موجب عدم توازن جدی آب شناختی می‏شود

تخته نرد


کلمات دیگر: