کلمه جو
صفحه اصلی

aridity


معنی : خشکی، بی روحی
معانی دیگر : خشکی، بیروحی

انگلیسی به فارسی

خشکی، بی‌روحی


خشکسالی، خشکی، بی روحی


انگلیسی به انگلیسی

• dryness; barrenness

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] خشکی
[زمین شناسی] خشکی
[آب و خاک] خشکی

مترادف و متضاد

خشکی (اسم)
land, severity, aridity, drought, dryness, mainland, stinginess, drouth

بی روحی (اسم)
vapidity, aridity, inanition

جملات نمونه

1. a desert of extreme aridity
صحرایی بسیار خشک

2. Long-term aridity of nature has made the eco-environment in inland river basin, NW China much vulnerable and immethodical exploitation and utilization of water resources has further deteriorated it.
[ترجمه ترگمان]خشکی بلند مدت طبیعت باعث شده است که محیط زیست در حوزه رودخانه داخلی، شمال غربی چین آسیب پذیر بوده و بهره برداری و بهره برداری از منابع آب بدتر شود
[ترجمه گوگل]زلزله درازمدت طبیعت باعث ایجاد محیط زیست در حوضه رودخانه های درونی شده است، آسیب پذیری و بهره برداری غیرمستقیم از آسیب های ناشی از چین و بهره برداری از منابع آب بیشتر شده است

3. Not only because of the aridity and wateriness .
[ترجمه ترگمان]نه تنها به خاطر the و wateriness
[ترجمه گوگل]نه تنها به دلیل خشکسالی و آبریزش

4. The cold aridity of the weather infected with thick style of the northeast dialect.
[ترجمه ترگمان]خشکی سرد آب و هوا به سبک غلیظ لهجه شمال شرقی آلوده بود
[ترجمه گوگل]خشکی سرد هوای آلوده به سبک ضخیم گویش شمال شرقی

5. This is perhaps the secret of that proud aridity felt in Nietzsche's work.
[ترجمه ترگمان]شاید راز این خشکی مغرور در اثر نیچه همین احساس را داشته باشد
[ترجمه گوگل]شاید این راز این غم و اندوه افتخار در کار نیچه احساس شود

6. Desertification and rising aridity were the ultimate cause of the food price crisis of 2007- Gnacadja said, as it began with a drought in Australia.
[ترجمه ترگمان]خشک شدن و خشکی هوا علت نهایی بحران قیمت مواد غذایی در سال ۲۰۰۷ - Gnacadja بود که با خشکسالی در استرالیا آغاز شد
[ترجمه گوگل]Gnacadja گفت که بیابان زدایی و خیزش رو به رشد، علت نهایی بحران قیمت مواد غذایی در سال 2007 بود، زیرا با خشکی در استرالیا آغاز شد

7. He also cited nothern Nigeria, where increased aridity means lack of fodder is driving herders south into the areas farmed for corn.
[ترجمه ترگمان]او همچنین به nothern نیجریه اشاره کرد که جایی که خشکی افزایش یافته به معنی فقدان علوفه است، گله داران را به مناطق کشت شده برای ذرت سوق می دهد
[ترجمه گوگل]او همچنین به نیجریه نیجریه اشاره کرد، جایی که میزان خشکسالی به معنای کمبود علوفه است و دامداران را به مناطق تحت پوشش ذرت کشت می کند

8. In Shanxi Province in aridity and semi-arid region, the groundwater is the important resource of water supply.
[ترجمه ترگمان]در استان Shanxi در خشکی و منطقه نیمه خشک، آب های زیر زمینی منبع مهم تامین آب هستند
[ترجمه گوگل]آبهای زیرزمینی در استان شانشی در منطقه خشک و نیمه خشک، منبع مهم تامین آب است

9. The trend in the Arab world leans towards aridity.
[ترجمه ترگمان]گرایش جهان عرب به سوی خشکی کشیده شده است
[ترجمه گوگل]روند در جهان عرب به سمت خشکی برمی گردد

10. The perception of raw aridity is belied by a surprising amount of life: insects and lizards, the colorful opportunists.
[ترجمه ترگمان]درک از خشکی خام با میزان حیرت انگیزی از زندگی و حشرات و سوسمارها، فرصت طلبان رنگین، belied است
[ترجمه گوگل]ادراک کوره خام از یک مقدار شگفتآور از زندگی، حشرات و مارمولکها، اپورتونیستهای رنگارنگ تلقی شده است

11. These places owe their profound aridity (the average annual precipitation is often less than 40mm) to being very far from the nearest available sources of moisture.
[ترجمه ترگمان]این مکان ها به خشکی عمیق خود (میانگین بارش سالانه کم تر از ۴۰ میلی متر)بدهکار هستند تا از نزدیک ترین منابع رطوبتی موجود فاصله بگیرند
[ترجمه گوگل]این مکان ها به دلیل خشکسالی عمیق خود (متوسط ​​بارش سالانه کمتر از 40 میلی متر) است که بسیار نزدیک به منابع نزدیک به منابع رطوبت است

12. Most of patients have aridity of nasal mucosa, burning pain, discomfortable symptom of respiratory channel.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بیماران، مخاط بینی، درد سوزان، علایم discomfortable از مجاری تنفسی را به دست آورده اند
[ترجمه گوگل]اکثر بیماران دارای حفره مخاط بینی، درد سوزش، علامت ناراحتی کانال تنفسی هستند

13. "Increased aridity is making the drylands the most conflict prone region of the world, " he said.
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" افزایش aridity هوا را خشک ترین منطقه در معرض جنگ در جهان کرده است \"
[ترجمه گوگل]وی گفت: «افزایش غبار، خشکی ترین مناطق جهان را در معرض خطر قرار می دهد

14. Polar cold may be less constricting than other factors, for example aridity or intense seasonality, that characterize polar regions.
[ترجمه ترگمان]سرما قطبی ممکن است کم تر از عوامل دیگر باشد، برای مثال خشکی، یا فصلی شدید، که مناطق قطبی را مشخص می کند
[ترجمه گوگل]سرد شدن قطبی ممکن است کمتر از عوامل دیگر، به عنوان مثال خشکسالی یا فصلی شدید باشد که مناطق قطبی را مشخص می کند

15. As literacy proprietors awaken to the failure of their dreams and the aridity of their ideals, they join in coalitions.
[ترجمه ترگمان]چون میزان سواد آموزی به شکست رویاهای آن ها و خشکی of آن ها منجر می شود، آن ها در coalitions به هم می پیوندند
[ترجمه گوگل]همانطور که صاحبان سوادآموزان به شکستن رویاهای خود و فروپاشی آرمان هایشان بیدار می شوند، به ائتلاف ها پیوستند


کلمات دیگر: