کلمه جو
صفحه اصلی

bora


باد سرد شمالی که در امتداد کرانه می وزد (به ویژه در دریای آدریاتیک)، باد شمال

انگلیسی به فارسی

باد سرد شمالی که در امتداد کرانه می‌وزد (به‌ویژه در دریای آدریاتیک)، باد شمال


انگلیسی به انگلیسی

• northeastern cold wind

دیکشنری تخصصی

[آب و خاک] بورا

جملات نمونه

1. The main thing is to impress Bora and get on the team.
[ترجمه ترگمان]مهم ترین چیز این است که بورا را تحت تاثیر قرار داده و وارد تیم شود
[ترجمه گوگل]مهمترین چیز این است که تحت تاثیر بورا قرار بگیرد و به تیم برسد

2. Instead of stitching the bora along the horizontal, he had stitched it along the vertical.
[ترجمه ترگمان]به جای بخیه زدن bora در طول افقی، آن را در امتداد عمودی چسبانده بود
[ترجمه گوگل]به جای دوختن بورا در کنار افقی، او آن را در امتداد عمودی سوزاند

3. Jeff: The one who replaced him must be Bora Milutinovic of Yu - goslavia?
[ترجمه ترگمان]اون کسی که اونو جایگزین کرد باید \"بورا Milutinovic\" باشه؟
[ترجمه گوگل]جف کسی که او را جایگزین کرد باید بورا میلوتینوویچ از یوگوسلاویا باشد؟

4. Tao He, bora flow over River is rich in water resources.
[ترجمه ترگمان]\"Tao\"، جریان bora بر روی رودخانه از منابع آبی غنی است
[ترجمه گوگل]تائو او، جریان بورا بیش از رودخانه غنی از منابع آب است

5. Bora added, Although it is not easy, I hope everybody can remember it.
[ترجمه ترگمان]بورا افزود، اگرچه این کار آسان نیست، من امیدوارم که همه آن را به یاد داشته باشند
[ترجمه گوگل]بورا افزود: اگرچه آسان نیست، امیدوارم همه بتوانند آن را به یاد بیاورند

6. Brazilian overtakes Serb Bora Milutinovic, becaming the first coach to feature in World Cups.
[ترجمه ترگمان]Brazilian Bora Milutinovic، overtakes Serb، اولین مربی را در جام جهانی به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]برزیلی صرب بورا میلوتینویچ را به ثمر رساند، که اولین مربی است که در جام جهانی حضور دارد

7. Just as what Bora Milutinovic, the former Chinese soccer coacher, have said that attitude is everything.
[ترجمه ترگمان]درست همانطور که بورا Milutinovic، فوتبالیست سابق چینی، گفته است که این نگرش همه چیز است
[ترجمه گوگل]درست همانطور که بورام میلوتینویچ، مربی سابق فوتبال چینی، گفته است که نگرش همه چیز است

8. Then we were taken up steep narrow logging roads into the mountains of Boras.
[ترجمه ترگمان]سپس از جاده های باریکی گذشتیم و به کوه های of رسیدیم
[ترجمه گوگل]سپس به جاده های باریک و پر از تپه به کوه های بوراس رفتیم

9. The composing and transmission principle of CAN data transmission system on car BORA is introduced.
[ترجمه ترگمان]اصل انتقال و انتقال سیستم انتقال داده CAN در bora خودرو معرفی می شود
[ترجمه گوگل]اصل ساخت و انتقال سیستم انتقال داده CAN در خودرو BORA معرفی شده است

10. It was an island of rare beauty - wild, impetuous lovely Bora Bora.
[ترجمه ترگمان]این جزیره یک جزیره با زیبایی نادر و impetuous بورا بود
[ترجمه گوگل]این جزیره ای از زیبایی نادر بود - بوورا بورا دوست داشتنی وحشی و جذاب

11. A riot of light illuminates the night at a Bora - Bora resort.
[ترجمه ترگمان]یک شورش در شب در یک پناه گاه Bora - بورا روشن می شود
[ترجمه گوگل]شورش نور نور شبانه را در یک بوورا بورا روشن می کند

12. This was a close encounter with a lemon shark taken in Bora Bora at 20 meters down at the dive site Tapu.
[ترجمه ترگمان]این یک رویارویی نزدیک با یک کوسه لیمو در بورا بورا در ۲۰ متر پایین تر از محل سقوط Tapu بود
[ترجمه گوگل]این یک برخورد نزدیک با یک کوسه لیمو بود که در بوره بورا در 20 متری پایین در سایت Tapu شیرجه گرفته شده بود

13. We must hold together, otherwise we will lose the matches, Bora added.
[ترجمه ترگمان]بورا افزود ما باید با هم باشیم، در غیر این صورت مسابقات را از دست خواهیم داد
[ترجمه گوگل]ما باید با هم کنار بیاییم، در غیر این صورت ما مسابقات را از دست خواهیم داد، بورا افزود

14. Faqir Shah sprays machine-gun fire across the black hills of Tora Bora, shooting at phantoms of al Qaeda.
[ترجمه ترگمان]فقیر شاه با شلیک مسلسل در میان تپه های سیاه تورا بورا در تیراندازی به اشباح القاعده تیراندازی می کند
[ترجمه گوگل]فقیر شاه آتش سوزی تفنگ را در سراسر تپه های سیاه تورا بورا، با تیراندازی در فانتوم های القاعده، سلاح می کند

پیشنهاد کاربران

bora ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: سردباد
تعریف: باد فروریز بسیار سردی که وقتی به زمین های پست یا سواحل می رسد، گرمایش ترمودینامیکی آن برای رسیدن به دمای معمول منطقه ناکافی است و به صورت بادی سرد ظاهر می شود


کلمات دیگر: