کلمه جو
صفحه اصلی

quadriplegic

انگلیسی به فارسی

شخص مبتلا به quadriplegia


quadriplegic


انگلیسی به انگلیسی

• paralyzed in all four limbs, unable to move the arms or legs

جملات نمونه

1. A car accident left him a quadriplegic.
[ترجمه MaHaN] یک تصادف خودرو او را به فلج چهار اندام مبتلا کرد
[ترجمه میلاد] تصادف باعث قطع نخاع او شد ( دست ها و پاهای فلج شده است )
[ترجمه ترگمان]یه تصادف ماشین براش فلج شده
[ترجمه گوگل]یک تصادف اتومبیل او را یک چهارچوب رانندگی گذاشت

2. He is now quadriplegic and confined to a wheelchair.
[ترجمه MaHaN] او اکنون دارای فلج چهار اندام است و به ویلچر محدود است
[ترجمه ترگمان]او در حال حاضر quadriplegic است و به صندلی چرخدار محدود شده است
[ترجمه گوگل]او اکنون چهارساله است و به صندلی چرخدار محدود می شود

3. A quadriplegic who is nearly deaf and has failing eyesight, the 61-year-old sheik would seem to be powerless.
[ترجمه ترگمان]A که تقریبا ناشنوا است و بینایی خود را از دست می دهد، این شیک ۶۱ ساله نمی تواند ضعیف باشد
[ترجمه گوگل]یک کوادریپلژیک که تقریبا ناشنوا است و بینایی نداشته است، شیک 61 ساله به نظر می رسد بی نهایت است

4. Derek said her stepson is a quadriplegic.
[ترجمه س] اون گفته که پسر ناتنی اش ناتوان است
[ترجمه ترگمان]درک گفته بود که stepson داره از دست میره
[ترجمه گوگل]درک گفت که خواهر او چهارساله است

5. For example, Craig is a C-3 quadriplegic completely paralyzed, he can only move his head.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، کریگ یک هواپیمای C - ۳ quadriplegic است که کاملا فلج شده است و تنها می تواند سرش را تکان دهد
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، کریگ Cadillac C-3 به طور کامل فلج شده است، او فقط می تواند سر خود را حرکت دهد

6. A court in Australia has ruled that a quadriplegic man who wants to die can tell his carers to stop feeding him.
[ترجمه ترگمان]دادگاهی در استرالیا حکم داده است که یک مرد quadriplegic که می خواهد بمیرد می تواند به مراقبان خود بگوید که از شیردهی جلوگیری کنند
[ترجمه گوگل]یک دادگاه در استرالیا تصریح کرده است که یک مرد چهارساله که خواهان مرگ است می تواند به مراقبان خود اجازه دهد تا از او تغذیه کند

7. She had helped a quadriplegic girl in Xi'an, China, to face her adversity bravely. She even helped Bethesda through her nephew Dan.
[ترجمه ترگمان]او به دختر quadriplegic در Xi چین کمک کرده بود تا با ناملایمات روبه رو شود او حتی از طریق دن خواهرزاده خود به Bethesda کمک کرد
[ترجمه گوگل]او به یک دختر چهارساله در شهر شیان، چین، کمک کرده بود تا با شجاعت خود با دشمنی خود مواجه شود او حتی به Bethesda از طریق برادرزاده Dan اش کمک کرد

8. George is quadriplegic. He can't move his arms or legs.
[ترجمه ترگمان] جورج \"داره از دست میره\" او نمی تواند دست ها و پاهایش را حرکت دهد
[ترجمه گوگل]جورج quadriplegic است او نمیتواند دستها و پاها را حرکت دهد

9. Walentin lived for another 18 months as a quadriplegic before finally succumbing to his wounds.
[ترجمه ترگمان]Walentin قبل از اینکه در نهایت به زخمه ای او تن دهد، ۱۸ ماه دیگر به عنوان a زندگی کرد
[ترجمه گوگل]والنتین تا 18 ماه دیگر به عنوان یک چهارساله زندگی می کرد تا قبل از پایان دادن به زخم هایش

10. That's because I'm a quadriplegic, which means I can't move my legs and have limited movement in my arms and hands.
[ترجمه ترگمان]به خاطر این است که من فلج شده ام، که به این معنی است که نمی توانم پاهایم را حرکت بدهم و حرکت کنم
[ترجمه گوگل]این به این دلیل است که من یک quadriplegic است، به این معنی که من نمیتوانم پاهای خود را حرکت دهم و در آغوش و دستم حرکات محدودی داشته باشم

11. A quadriplegic woman sailor set off on a solo journey around the British Isles June 2008 in a boat she controls with her breath.
[ترجمه ترگمان]ملوانی زن quadriplegic در یک سفر تکی در سراسر جزایر بریتانیا در ژوئن ۲۰۰۸ در قایقی که با نفس خود کنترل می کند عازم شد
[ترجمه گوگل]یک ملوان چهار ساله در یک قایق انفرادی در جزیره بریتانیا در ژوئن 2008 در یک قایق با نفس خود کنترل می کند

12. In the hospital I met people who were quadriplegic or who had burns on 90 percent of their bodies.
[ترجمه ترگمان]در بیمارستان افرادی را ملاقات کردم که در ۹۰ درصد بدنشان دچار سوختگی شده بودند
[ترجمه گوگل]در بیمارستان من افرادی را دیدم که چهارساله بودند یا 90 درصد بدنشان سوختند

13. If so, the result was one bad night, while his brother spent the next twenty-plus years as a quadriplegic.
[ترجمه ترگمان]اگر اینطور باشد، نتیجه یک شب بد بود، در حالی که برادرش بیست و پنج سال بعد را به عنوان یک quadriplegic گذراند
[ترجمه گوگل]اگر چنین است، نتیجه یک شب بد بود، در حالی که برادرش سالهای بیست و پانزده سال دیگر را به عنوان یک چهارجانبه صرف کرد

14. Some might find that that difficult, but not me. That's because I'm a quadriplegic, which means I can't move my legs and have limited movement in my arms and hands.
[ترجمه ترگمان]بعضی ها ممکنه اون رو خیلی سخت پیدا کنن، اما من نه به خاطر این است که من فلج شده ام، که به این معنی است که نمی توانم پاهایم را حرکت بدهم و حرکت کنم
[ترجمه گوگل]برخی ممکن است آن را دشوار، اما نه من این به این دلیل است که من یک quadriplegic است، به این معنی که من نمیتوانم پاهای خود را حرکت دهم و در آغوش و دستم حرکات محدودی داشته باشم

15. I had suffered a spinal cord injury-C4 C5 complete and was quadriplegic paralyzed from my shoulders down.
[ترجمه ترگمان]من دچار آسیب مغزی نخاعی شده بودم سی ۴ سی ۴ کامل شد و از روی شانه هایم فلج شد
[ترجمه گوگل]من از آسیب نخاعی رنج می بردم - C4 C5 کامل بود و از طرف من شانه های چهارگانه را فلج می کرد

پیشنهاد کاربران

معلول . دارای نقص جسمی . ناتوانی جسمی

فلج ، معلول جسمی

فلج شدن ٬معلول

معلول

معلول. . فلج

معلول, ناتوان , فلج , دارای نقص جسمی, فلج شدن, ناتوانی جسمی.

دچار فلج چهار اندام

فلج. معلول

افراد ناتوان

Paralyzed in all four limbs
کسی که چهار دست و پاش فلج شده است.

معلول - نقص عظلانی

فلج، کسی که از گردن به پایین فلج باشد.

فلج

فلج - قطع نخاع

someone who is permanently unable to move any part of their body below their neck


some one who is permanently unable to move any part of their v
. body below neck

فلج شدن

فلج کامل دست ها وبخصوص پاها

فلج چها اندام

معلول ، افلیج

معلولین چهار گانه ( هر دو دست و هر دو پا )

quadriplegic ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: چهاراندام فلج1
تعریف: ویژگی فرد مبتلا به چهاراندام فلجی؛ مربوط به چهاراندام فلجی


کلمات دیگر: