کلمه جو
صفحه اصلی

quartered


چارک شده، چهار یک شده، بخش شده به چهار قسمت، (به ویژه سرباز) مسکن داده شده، ساکن (در)

انگلیسی به فارسی

چارک شده، چهار یک شده، بخش شده به چهار قسمت


(به‌ویژه سرباز) مسکن داده شده، ساکن (در)


(الوار) چهار تخته شده


ربعوار، پناه بردن به، زنهار دادن، به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: divided into four parts.

(2) تعریف: provided with lodgings or quarters.

(3) تعریف: quartersawed.

• divided into fourths; divided into parts; housed, lodged


کلمات دیگر: