کلمه جو
صفحه اصلی

objector


(noun) اعتراض کننده، معترض، ایراد کننده(یا کننده)

انگلیسی به فارسی

مخالف، معترض، اعتراض کننده، ایراد کننده


مخالف


انگلیسی به انگلیسی

• one who objects, opposer
an objector is someone who states or shows that they oppose or disapprove of something.

جملات نمونه

1. I should like to own myself a conscientious objector.
[ترجمه ترگمان]دوست دارم خودم را با وجدان و وجدان راحت کنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم به خودم یک مخالفت وجدان بدهم

2. As elsewhere, a too zealous objector is hoist by his own petard.
[ترجمه ترگمان]همچنانکه در جای دیگر، نیروی زیادی به فعالیت مشغول است، آن را با انفجار خودش بالا می برد
[ترجمه گوگل]همانطور که در جای دیگر، یک مخالف بیش از حد پرخاشگر توسط پرچم خود را افزایش می دهد

3. An objector will immediately point to the lack of stability of this simple, some will say simple-minded, hierarchy.
[ترجمه ترگمان]یک objector فورا به عدم ثبات این سادگی اشاره خواهد کرد، برخی خواهند گفت که ساده و سلسله مراتب هستند
[ترجمه گوگل]یکی از مخالفان بلافاصله به عدم ثبات این ساده، سلسله مراتب ساده ای فکر می کند

4. The objector is forgetting its point; it is both provisional and one to be argued over.
[ترجمه ترگمان]The نکته خود را فراموش کرده است؛ هر دو موقتی هستند و نمی توان آن ها را مورد بحث قرار داد
[ترجمه گوگل]مخالف فراموش کردن نقطه آن است؛ این هر دو موقت و یکی است که باید مورد بحث قرار گیرد

5. Alternatively, if you are an objector, any amendments may still leave you feeling dissatisfied.
[ترجمه ترگمان]متناوبا، اگر شما یک objector هستید، هر اصلاحی ممکن است هنوز شما را ناراضی کند
[ترجمه گوگل]متناوبا، اگر شما مخالف هستید، هر گونه اصلاحیه هنوز هم شما را ناراضی می کند

6. Knowing better than even to apply for conscientious objector, I went about avoiding the draft another way altogether.
[ترجمه ترگمان]چون می دانستم که بهتر از آن است که به طور کامل از objector استفاده کنم، رفتم تا از پیش نویس یک روش دیگر خودداری کنم
[ترجمه گوگل]دانستن بهتر از حتی برای اعتراض به وظیفه وجدان، من در مورد جلوگیری از پیش نویس راه دیگری به طور کامل

7. An extraordinary character, Kellet was a conscientious objector working in the forest on the lower flanks of the mountain.
[ترجمه ترگمان]یک شخصیت عجیب و غریبی بود که در جنگل در دامنه های پایین کوه کار می کرد
[ترجمه گوگل]یک شخصیت فوق العاده، Kellet یک مخالف وظیفه بود که در جنگل در قسمتهای پایین کوه کار می کرد

8. The would-be objector must be either an owner or an occupier of heritable property.
[ترجمه ترگمان]The باید یا صاحب ملک و یا اشغالگر اموال ارثی باشد
[ترجمه گوگل]مخالفت احتمالی باید مالک یا اشخاص دارای اموال قابل انتقال باشد

9. The claimant Robison was a conscientious objector who had performed alternative service, as required by the draft law.
[ترجمه ترگمان]مدعی Robison یک objector با وجدان بود که خدمت دیگری انجام داده بود، همان طور که پیش نویس این قانون مورد نیاز بود
[ترجمه گوگل]وکیل روبنس یک متقاضی وظیفه دار بود که خدمات قانونی را به صورت قانونی اجرا کرده بود

10. Holtom, a conscientious objector during world war two, explained that his own anguish had informed his iconic design.
[ترجمه ترگمان]Holtom، یک objector با وجدان در طول جنگ جهانی دوم، توضیح داد که غم و اندوه خودش طرح نمادین او را به اطلاع رسانده بود
[ترجمه گوگل]هولتم، یکی از مخالفان وظیفه در طول جنگ جهانی دوم، توضیح داد که آزار و اذیت وی به طراحی نمادین او آگاه بود

11. Objector To evaluate the value of laminar flow in the treatment of bums.
[ترجمه ترگمان]Objector برای ارزیابی ارزش جریان آرام در رفتار of
[ترجمه گوگل]Objector برای ارزیابی مقدار جریان لمینار در درمان بوم

12. Standards, to take positive steps, as a conscientious objector .
[ترجمه ترگمان]استانداردها، برداشتن گام های مثبت، به عنوان یک objector با وجدان
[ترجمه گوگل]استانداردها، برای انجام اقدامات مثبت، به عنوان یک مخالف وظیفه

13. Abdo applied for conscientious objector status in 2010 after he decided Islamic standards would prohibit his service in the US army in any war, military officials said.
[ترجمه ترگمان]به گفته مسئولان نظامی، عبدو در سال ۲۰۱۰ پس از اینکه او تصمیم گرفت که استانداردهای اسلامی خدمات وی را در ارتش آمریکا در هر جنگی ممنوع کند، برای وضعیت objector به کار گرفته شد
[ترجمه گوگل]مقامات نظامی گفتند که عبدو در سال 2010 پس از اینکه تصمیم گرفت که استانداردهای اسلامی خدماتش را در ارتش ایالات متحده در هر جنگی ممنوع اعلام کند، وضعیت او در سال 2010 را رد کرد

14. You might say Hammerbacher is a conscientious objector to the ad-based business model and marketing-driven culture that now permeates tech.
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است بگویید که Hammerbacher یک objector آگاهانه برای مدل کسب وکار مبتنی بر تبلیغات و فرهنگ بازاریابی است که در حال حاضر به تکنولوژی نفوذ می کند
[ترجمه گوگل]شما ممکن است بگویید Hammerbacher مخالف وظیفه ای به مدل کسب و کار مبتنی بر تبلیغ و فرهنگ مبتنی بر بازاریابی است که در حال حاضر تکنولوژی را در بر می گیرد


کلمات دیگر: