1. failure to yield the right of way
(رانندگی) عدم رعایت حق تقدم
2. ali's failure at the college entrance examination disappointed him very much
شکست علی در آزمون ورودی دانشگاه او را بسیار سر خورده کرد.
3. crop failure spells famine for next year
خرابی محصول از قحطی در سال آینده حکایت دارد.
4. heart failure
از کار افتادگی قلب
5. his failure in the exam upset his parents
ردی او در امتحان والدین او را ناراحت کرد.
6. his failure to carry out his duties . . .
ناتوانی او در انجام وظایفش . . . .
7. his failure was not without good reason
ناکامی او دلایل خوبی داشت (بی دلیل نبود).
8. repeated failure in examinations had embittered him
شکست های مکرر در امتحانات کام او را تلخ کرده بود.
9. their failure to appear in court was to their disadvantage
خودداری آنها از حضور در دادگاه به ضررشان تمام شد.
10. a flat failure
شکست بی چون و چرا
11. fear of failure loomed large in his mind
ترس از ناکامی در مخیله اش قوت می گرفت.
12. the candidate's failure
شکست نامزد انتخاباتی
13. the government's failure in establishing friendly relations with . . .
ناکامی دولت در برقراری روابط حسنه با . . . .
14. the mechanic's failure to adjust the brake
کوتاهی مکانیک در میزان کردن ترمز
15. a smell of failure
بوی الرحمان،نشانه ای از ناکامی
16. due to engine failure
بخاطر از کار افتادن موتور
17. death resulting from cardiac failure
مرگ در اثر نارسایی قلب
18. laziness foredoomed him to failure
تنبلی از پیش او را محکوم به شکست کرد.
19. that book was a failure
آن کتاب نگرفت.
20. their efforts ended in failure
کوشش آنان به شکست منتهی شد.
21. the experiment was a near failure
کم مانده بود که تجربه با شکست رو به رو شود.
22. their efforts were doomed to failure
کوشش های آنها محکوم به شکست بود.
23. they have traced the project's failure to corruption
فساد علت عدم موفقیت طرح شناخته شده است.
24. events conspired to bring about his failure
رویدادها دست به دست هم دادند و موجب شکست او گردیدند.
25. as a teacher, he was a complete failure
به عنوان یک معلم کاملا ناموفق بود.
26. we have them to thank for our failure
آنان مسئول شکست ما هستند.
27. a clear understanding of the reasons for his failure
درک واضح علل ناکامیابی او
28. he was oppressed by the thought of another failure
فکر یک ناکامی دیگر او را رنج می داد.
29. Every failure one meets with adds to one’s experience.
[ترجمه ترگمان]هر شکست در یک تجربه به تجربه فرد می افزاید
[ترجمه گوگل]هر شکستی که با آن روبرو می شود، به تجربه ی خود اضافه می کند
30. Self-distrust is the cause of most of our failure.
[ترجمه Iliya Solhi] عدم اعتماد به نفس عامل اصلی بیشتر شکست های ماست
[ترجمه ترگمان]اعتماد به خود باعث بیشتر از شکست ماست
[ترجمه گوگل]خودکفایی دلیل بسیاری از شکست ماست