کلمه جو
صفحه اصلی

viewer


معنی : ناظر، تماشاچی، تماشاگر، بیننده
معانی دیگر : نظاره کننده

انگلیسی به فارسی

ناظر، بیننده، تماشاگر


بیننده، تماشاگر، ناظر، تماشاچی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who views, esp. a spectator or person who watches television.

(2) تعریف: something used for viewing, esp. an optical device used for viewing photographic transparencies.

• spectator; displayer, program which allows the displaying of certain types of files (computers)
viewers are people who watch television, or who are watching a particular programme on television.

دیکشنری تخصصی

[سینما] تصویر نما - صفحه نمایش فیلم - فیلم بین - بیننده تلویزیون
[کامپیوتر] مرور گر، بیننده برنامه ای برای دیدن فایلهای گرافیکی در قالبی خاص، اکثر برنامه های مرورگر web می توانند با بر قرار ارتباط، برنامه هایی را که از انواع دیگر گرافیک پشتیبانی می کنند . جدا سازند . گاهی به برنامه ی تولید کننده صدا، برنامه ی ( مرورگر ) نیز می گویند .

مترادف و متضاد

ناظر (اسم)
proctor, supervisor, superintendent, warden, bailiff, steward, chamberlain, majordomo, bystander, overseer, viewer, spectator, surveillant, butler, onlooker, looker on, controller, intendant, manciple

تماشاچی (اسم)
bystander, viewer, onlooker, looker on, sideliner

تماشاگر (اسم)
bystander, viewer, spectator, onlooker

بیننده (اسم)
seer, bystander, viewer, spectator, looker on

جملات نمونه

1. the transaction between the viewer and the painting
رابطه ی میان بیننده و نقاشی

2. In one ad the viewer scarcely sees the car's exterior.
[ترجمه ترگمان]در یک تبلیغ، بیننده به ندرت ظاهر ماشین را می بیند
[ترجمه گوگل]در یک آگهی، بیننده به ندرت بیرونی ماشین را می بیند

3. The foreground, nearest the viewer, is painted last.
[ترجمه ترگمان]پیش زمینه، نزدیک ترین بیننده، آخرین رنگ است
[ترجمه گوگل]پیش زمینه، نزدیکترین بیننده، آخرین رنگ است

4. Television confronts the viewer with a succession of glittering and seductive images.
[ترجمه ترگمان]تلویزیون با دنباله ای از تصاویر درخشان و اغوا کننده روبرو می شود
[ترجمه گوگل]تلویزیون بیننده را با یک پسزمینه تصاویر پر جنب و جوش و اغوا کننده مواجه می کند

5. Viewer tolerance level tested: Before the start of the second half, as Bill Macatee cooperated with a Tostitos live commercial.
[ترجمه ترگمان]سطح تحمل نمایشگر مورد آزمایش قرار گرفت: قبل از شروع نیمه دوم، همانطور که بیل Macatee با یک معامله زنده Tostitos هم کاری می کرد
[ترجمه گوگل]سطح تحمل بازدید کننده قبل از شروع نیمه دوم، بیل مکایتی با یک تجارت زنده Tostitos همکاری کرد

6. If only there was a way for each viewer to leave his mark.
[ترجمه ترگمان]اگر فقط یک راه برای هر بیننده وجود داشت تا جای خود را ترک کند
[ترجمه گوگل]اگر فقط یک راه برای هر بیننده وجود دارد که علامت خود را ترک کند

7. Entertainment on-demand is expected to give each viewer total control over what, when, and where to watch.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که برنامه سرگرمی به هر بیننده کنترل کامل را در زمانی که، و کجا باید تماشا کند، بدهد
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که سرگرمی بر روی تقاضا، هر فردی را تحت کنترل کامل بر آنچه که، چه زمانی و چه کجا باید تماشا کند

8. The fax viewer is more flexible, and you can now annotate documents before resending them.
[ترجمه ترگمان]نمایشگر فاکس انعطاف پذیرتر است و شما می توانید آن ها را قبل از اینکه آن ها را شناسایی کنید، تفسیر کنید
[ترجمه گوگل]بیننده فکس بیشتر انعطاف پذیر است و شما می توانید اسناد قبل از ارسال مجدد آنها را مخدوش کنید

9. Hale's eyes stare knowingly at the viewer, a human sacrifice to an alienated and consumerist culture.
[ترجمه ترگمان]چشمان هیل با دقت به بیننده خیره می شوند، قربانی یک انسان برای تبدیل شدن به یک فرهنگ بیگانه و consumerist
[ترجمه گوگل]چشمان هیل به طور آگاهانه به بیننده نگاه می کند، قربانی انسانی برای فرهنگ بیگانه و مصرف کننده

10. They present the viewer with a personae which is simultaneously present and absent.
[ترجمه ترگمان]آن ها بیننده را با تصاویری که به طور همزمان در حال حاضر و غایب هستند ارائه می دهند
[ترجمه گوگل]آنها بیننده را با شخصیتی ارائه می دهند که به طور همزمان حضور و غایب است

11. It means treating a viewer with respect.
[ترجمه ترگمان]این به معنی برخورد با یک بیننده با احترام است
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که رفتار بیننده با احترام

12. It would give the viewer freedom of choice, even if that freedom was not extended to the broadcasters.
[ترجمه ترگمان]این کار به بیننده امکان انتخاب می دهد، حتی اگر این آزادی به پخش کننده تعمیم داده نشده باشد
[ترجمه گوگل]این به تماشاگر آزادی انتخاب می دهد، حتی اگر این آزادی به پخش کنندگان پخش نشود

13. In stage three, for example, the remote viewer draws an initial sketch of the target.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، در مرحله سوم، بیننده از راه دور یک طرح اولیه از هدف را ترسیم می کند
[ترجمه گوگل]برای مثال، در مرحله سوم، بیننده از راه دور یک طرح اولیه هدف را ترسیم می کند

14. These images are likely to evoke a strong response in the viewer.
[ترجمه ترگمان]این تصاویر احتمالا یک واکنش قوی را در بیننده ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]این تصاویر احتمالا موجب پاسخ قوی در بیننده می شوند

15. Some of her art is intended to shock the viewer.
[ترجمه ترگمان]برخی از هنر او قصد دارند بیننده را شوکه کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از هنرهای او قصد دارد بیننده را شوکه کند

پیشنهاد کاربران

بازدیدکننده

تماشاچی

بیننده

دیدبان

دستگاه نشان دادن اسلاید

⁦✔️⁩تماشاچی، بیننده
She directs her gaze straight at the viewer

Noun - countable :
چشمیِ در
( وسیله شیشه ای کوچک که روی درهای ورودی نصب شده و از طریق آن میتوان پشت در را مشاهده نمود. )


کلمات دیگر: