کلمه جو
صفحه اصلی

walk in


جادار (دارای جای کافی برای ایستاده داخل شدن)، دارای در به خیابان (نه به راهرو)، (درمانگاه و غیره) پذیرای همگان (بدون نیاز به گرفتن وقت از پیش )، مشتری یا بیمار (که از پیش وقت نگرفته است)، بی وعده، بدون قرار قبلی، پستوی جادار

انگلیسی به فارسی

راه رفتن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: large enough to be walked into.

- a walk-in freezer
[ترجمه سعید] سردخانه
[ترجمه ترگمان] یک فریزر مصنوعی
[ترجمه گوگل] یک فریزر راه رفتن

(2) تعریف: having a private entrance at street level.

- a walk-in apartment
[ترجمه ترگمان] یه آپارتمان تو آپارتمان
[ترجمه گوگل] آپارتمان پیاده روی

(3) تعریف: serving clients or customers who walk in without appointments.

- a walk-in clinic
[ترجمه محمود] درمانگاه بدون وقت قبلی
[ترجمه ترگمان] کلینیک پیاده روی
[ترجمه گوگل] کلینیک راه رفتن
- a flourishing walk-in trade
[ترجمه ترگمان] یک پیاده روی پر رونق در تجارت
[ترجمه گوگل] شکوفایی تجارت در راه است
اسم ( noun )
حالات: walk-ins
(1) تعریف: a closet, locker, cooler, or the like that is large enough to be walked into.

(2) تعریف: a victory easily achieved, esp. in an election.

(3) تعریف: a client or customer who walks in without an appointment.

• enter
person who walks in without having made an appointment; (hotel business) person who arrives as a guest to a hotel without having made a reservation

دیکشنری تخصصی

[سینما] ورود به آرامی به صحنه و محل مورد نظر

جملات نمونه

1. a walk-in closet
پستوی بزرگ و جادار

2. He was ruddy-cheeked from the walk in the cold.
[ترجمه ترگمان]از پیاده روی در سرما سرخ بود
[ترجمه گوگل]او از قدم زدن در سرما بود

3. A walk in the morning fresh air will pep you up.
[ترجمه ترگمان]پیاده روی در هوای صبح شما را تقویت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]یک صبحانه در صبح، هوای تازه شما را تشنه خواهد ساخت

4. Overflowing of I, walk in the overflowing looking for love road.
[ترجمه ترگمان]overflowing از من در فضای سبز راه رفتن دنبال جاده عشق هستم
[ترجمه گوگل]سرریز از من، در سرازیر شدن به دنبال جاده عشق بروید

5. Be careful when you walk in this field; there are lots of rocks cropping up.
[ترجمه ترگمان]زمانی که در این زمینه پیاده روی می کنید مراقب باشید؛ تعداد زیادی صخره وجود دارد
[ترجمه گوگل]در این زمینه مراقب باشید؛ سنگهای زیادی وجود دارد

6. Let's have a walk in the courtyard.
[ترجمه ترگمان]بیا بریم تو حیاط قدم بزنیم
[ترجمه گوگل]بیایید پیاده روی در حیاط داشته باشیم

7. Let's go for a walk in the park.
[ترجمه ترگمان]بیا بریم تو پارک قدم بزنیم
[ترجمه گوگل]بیایید برای پیاده روی در پارک برویم

8. You won't need a ticket—just walk in.
[ترجمه ترگمان]تو به جریمه احتیاج نخواهی داشت - فقط برو داخل
[ترجمه گوگل]شما یک بلیط نخواهید داشت - فقط راه بروید

9. You don't have to knock-just walk in.
[ترجمه گلی افجه] لازم نیست در بزنی زود وارد شو
[ترجمه ترگمان]مجبور نیستی فقط وارد عمل بشی
[ترجمه گوگل]شما مجبور نیستید ضربه بزنید، فقط راه بروید

10. A walk in the fresh air will pep me up.
[ترجمه ترگمان]پیاده روی در هوای تازه مرا تقویت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]قدم زدن در هوای تازه به من کمک خواهد کرد

11. If I walk in with muddy boots, Dad always scolds .
[ترجمه ترگمان]بابا، اگر من با چکمه های گل آلود قدم بزنم، همیشه غر غر می کند
[ترجمه گوگل]اگر با چکمه های گلدار راه بروم، پدر همیشه گریه می کند

12. We went for a walk in the park.
[ترجمه ترگمان] رفتیم پارک قدم بزنیم
[ترجمه گوگل]ما برای پیاده روی در پارک رفتیم

13. Just at that moment,(Sentence dictionary) who should walk in but old Jim himself.
[ترجمه ترگمان]درست در همان لحظه (فرهنگ لغت حکم)که باید به جز خودش جیم پیر راه برود
[ترجمه گوگل]فقط در آن لحظه، (دیکشنری جمله) که باید در جیم اما قدیمی حرکت کند

14. A walk in the fresh air will pep you up.
[ترجمه ترگمان]پیاده روی در هوای تازه به تو قوت قلب می دهد
[ترجمه گوگل]پیاده روی در هوای تازه شما را شگفت زده خواهد کرد

15. I like to have a walk in the evenings.
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم شب ها پیاده روی کنم
[ترجمه گوگل]دوست دارم در شبها پیاده روی کنم

پیشنهاد کاربران

وارد شدن
داخل جایی شدن

مراجعه مستقیم ( بدون قرار قبلی )

Right when you walked in : درست موقعی که اومدی داخل ( تو - وارد اتاق یا خانه شدی )

مشتری، بیمار، کاربر یا فردی که بدون قرار قبلی یا بدون رزرو به جایی ( مثل فرودگاه، کلینیک و . . . ) مراجعه می کند

[صفت] اتاق مانند


کلمات دیگر: