1. This episode may serve as a paradigm.
[ترجمه ترگمان]این قسمت می تواند به عنوان یک پارادایم باشد
[ترجمه گوگل]این قسمت ممکن است به عنوان یک پارادایم خدمت کند
2. Pius XII remained the paradigm of what a pope should be.
[ترجمه ترگمان]پاپ پیوس دوازدهم نمونه همان چیزی بود که پاپ باید باشد
[ترجمه گوگل]پویا XII پارادایم پاپی بود
3. He had become the paradigm of the successful man.
[ترجمه ترگمان]او نمونه یک مرد موفق شده بود
[ترجمه گوگل]او به پارادایم مرد موفق تبدیل شده است
4. The war was a paradigm of the evil and destructive side of human nature.
[ترجمه ترگمان]جنگ نمونه ای از جنبه بد و مخرب طبیعت انسان بود
[ترجمه گوگل]جنگ یک پارادایم بد و مخرب طبیعت بشر بود
5. The market clearing paradigm is reasonably robust and the Rational Expectations assumption is here most plausible.
[ترجمه ترگمان]الگوی پاک سازی بازار به طور منطقی مقاوم است و فرضیه انتظارات منطقی در اینجا بسیار محتمل است
[ترجمه گوگل]پارادایم پاکسازی بازار به طور قابل توجهی قوی است و فرضیه انتظارات منطقی در اینجا قابل اعتماد است
6. The new paradigm will be very different from and incompatible with the old one.
[ترجمه ترگمان]پارادایم جدید بسیار متفاوت خواهد بود و با آن یکی ناسازگار خواهد بود
[ترجمه گوگل]پارادایم جدید بسیار متفاوت و با ناقص قدیمی است
7. The dominant paradigm within class-based urban and regional analysis nevertheless usually recognises the difficulties involved in creating a well-organised international working class.
[ترجمه ترگمان]با این حال، پارادایم حاکم در تحلیل شهری و ناحیه ای معمولا مشکلات موجود در ایجاد یک کلاس کار بین المللی سازمان یافته را به رسمیت می شناسد
[ترجمه گوگل]پارادایم غالب در تجزیه و تحلیل های شهری و منطقه ای مبتنی بر طبقاتی، با این حال معمولا مشکلات را در ایجاد یک طبقه کارگر سازمان یافته به خوبی سازمان یافته به رسمیت می شناسد
8. To illustrate the paradigm, reference is made to an alcohol education course developed for offenders in trouble through drink.
[ترجمه ترگمان]برای نشان دادن این پارادایم، اشاره به دوره آموزشی الکل که برای مجرمان در دردسر از طریق نوشیدن ایجاد شده است، ایجاد شده است
[ترجمه گوگل]برای نشان دادن این پارادایم، به یک دوره آموزش الکل اشاره شده است که برای افرادی که در معرض مشکلات ناشی از نوشیدنی قرار دارند، طراحی شده است
9. Would that bury the new economic paradigm?
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها الگوی اقتصادی جدید را دفن می کنند؟
[ترجمه گوگل]آیا پارادایم اقتصادی جدید را به خاک سپرده اید؟
10. A further component of paradigms consists of some very general, metaphysical principles that guide work within a paradigm.
[ترجمه ترگمان]یک مولفه دیگر پارادایم ها شامل برخی از اصول کلی متافیزیکی است که کار را در یک پارادایم هدایت می کند
[ترجمه گوگل]جزء دیگری از پارادایم ها شامل اصول بسیار متداول و متافیزیکی است که کار را در یک پارادایم هدایت می کنند
11. They saw in it a narrative paradigm which offered the possibility of meaning in their individual experience to all men.
[ترجمه ترگمان]آن ها در آن یک نمونه داستانی را می دیدند که امکان معنا را در تجربه فردی خود برای همه افراد فراهم می آورد
[ترجمه گوگل]آنها در آن یک پارادایم روایی را دیدند که امکان معنی در تجربه فردی خود را برای همه مردان فراهم می آورد
12. By establishing a paradigm for psychological investigation that lasted for some forty years, behaviourists seriously delayed the understanding of human cognition.
[ترجمه ترگمان]با تاسیس الگویی برای تحقیقات روانشناسی که حدود چهل سال طول کشید، behaviourists به طور جدی درک شناخت انسان را به تاخیر انداخت
[ترجمه گوگل]با ایجاد یک پارادایم تحقیق روانشناختی که به مدت چهل سال به طول انجامید، رفتارگرایان به طور جدی به درک شناخت شناخت انسان پایان دادند
13. First of all there is the lack of paradigm consensus among those studying language.
[ترجمه ترگمان]اول از همه، عدم اجماع پارادایم در میان افراد مورد مطالعه وجود دارد
[ترجمه گوگل]اول از همه، عدم توافق پارادایم در میان کسانی که زبان را مطالعه می کنند وجود دارد
14. The mere existence of unsolved puzzles within a paradigm does not constitute a crisis.
[ترجمه ترگمان]وجود صرف معماهایی حل نشده در یک پارادایم، باعث ایجاد یک بحران نمی شود
[ترجمه گوگل]تنها وجود پازل های حل نشده در یک پارادایم یک بحران نیست
15. Some of these educators are hoping to produce a change in the current cultural paradigm.
[ترجمه ترگمان]برخی از این آموزگاران امیدوارند که تغییراتی در الگوی فرهنگی جاری ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]برخی از این مربیان امیدوارند تغییری در پارادایم فرهنگی کنونی ایجاد کنند