کلمه جو
صفحه اصلی

jargon


معنی : اصطلاحات مخصوص یک صنف، لهجه خاص، سخن دست و پا شکسته
معانی دیگر : (زبان حرفه ای یا محلی یا بیگانه که برای شنونده نامفهوم و عجیب و غریب می نماید) زبان بیگانه، زبان فنی، زبان زرگری، سخن نامفهوم، زبان نامفهوم، (زبان یا گویشی که از آمیختن چند زبان یا گویش باشد) زبان آمیخته، جارگن، (از ریشه ی فارسی: زرگون) سنگ زرگون بی رنگ یا خاکستری (رجوع شود به: jargoon) (zircon هم می نویسند)، سخن بی معنی

انگلیسی به فارسی

سخن دست و پا شکسته، سخن بی معنی، اصطلاحات مخصوص یک صنف، لهجه خاص


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: technical or specialized words or language, as of a science or profession, sometimes considered to be unnecessary or confusing.
مترادف: cant, idiom, lingo
مشابه: argot, parlance, patois, patter, definition 2: any confusing, pretentious, or meaningless words or language; gibberish. This paragraph is full of jargon and really isn't saying anything.synonyms: gibberish, gobbledygook, mumbo jumbo, patter

- To be a successful lawyer you have to know all the legal jargon.
[ترجمه ترگمان] یه وکیل موفق باشی باید همه اصطلاحات حقوقی رو بدونی
[ترجمه گوگل] برای داشتن یک وکیل موفق باید تمام اصطلاحات قانونی را بدانید
- "A can of corn" is baseball jargon for a fly ball that is easy to catch.
[ترجمه ترگمان] \"یک تکه از ذرت\"، اصطلاحات حرفه ای بیسبال برای توپ مگس است که گرفتن آن آسان است
[ترجمه گوگل] 'می توان از ذرت' نام تجاری بیس بال برای یک توپ پرواز است که آسان است برای گرفتن
- This paragraph is full of jargon and really isn't saying anything.
[ترجمه ترگمان] این مقاله پر از اصطلاحات عامیانه است و واقعا چیزی نمی گوید
[ترجمه گوگل] این پاراگراف پر از اصطلاحات و واقعا چیزی نیست
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: jargons, jargoning, jargoned
• : تعریف: to speak or write using jargon.
مترادف: cant
مشابه: babble, blather, gabble, gibber, jabber, patter, prattle
اسم ( noun )
• : تعریف: a yellow, green, colorless, or smoky type of the mineral zircon that is valued as a gem.

• professional vocabulary, words used by a specific group or profession; gibberish, unintelligible words or writing; pidgin, language which has been corrupted or simplified from its original form; colorless or smoky kind of zircon
jargon consists of words and expressions that are used in special or technical ways by particular groups of people.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] زبان فنی - واژه ای فنی مربوط به یک صف ،تجارت یا حرفه . - زبان فنی .
[زمین شناسی] ژارگون - سیستم تبلور : کوادراتیک - رده بندی: سیلیکات - جلا: شیشه ای - الماسی – چرب - نوع سختی: ترد - ژیزمان : کمیاب ; در آبرفت های سری لانکا، تایلند، بیرمانی و برزیل - خواص شیمیایی : به سختی در HF - H2SO4 و HCl حل می شود. - ترکیب شیمیایی : ZrO2=67.01% SiO2=32.99% و ادخال هایU-Th- H2O )مالاکون - سیرتولیت) Y-Nv )نائژیت) HF )آلویت) و عناصر ردیاب(اویمالیت) - رنگ کانی :سبز تیره - بی رنگ - رنگ خاکه : سیاه - تفاوت با کانی های مشابه : سختی - چگالی - واکنش های شیمیایی - اشعه X - تشابه کانی شناسی :گزنوتیم - توریت - گارنت - پاراژنز : - بیوتیت- آمفیبول- کوارتز- گارنت - منشا تشکیل :ماگمایی - دگرگونی - پگماتیتی - رسوبی - آبرفتی – متامیکتایتی - شکل بلورها: منشوری - بی پیرامیدال – ایزومتریک - محل پیدایش:روسیه - نام آن از واژه فرانسوی یارگون اخذ شده است.
[ریاضیات] زبان نامفهوم

مترادف و متضاد

specialized language; dialect


اصطلاحات مخصوص یک صنف (اسم)
jargon

لهجه خاص (اسم)
jargon

سخن دست و پا شکسته (اسم)
jargon

Synonyms: abracadabra, argot, balderdash, banality, bombast, bunk, buzzwords, cant, cliché, colloquialism, commonplace term, doublespeak, drivel, fustian, gibberish, hackneyed term, idiom, insipidity, lexicon, lingo, mumbo jumbo, neologism, newspeak, nonsense, overused term, palaver, parlance, patois, patter, rigmarole, shoptalk, slang, slanguage, speech, stale language, street talk, tongue, trite language, twaddle, usage, vernacular, vocabulary


Antonyms: standard


جملات نمونه

1. lawyer's jargon
زبان حرفه ای وکلای دادگستری،اصطلاحاتی که وکلا به کار می برند

2. i did not understand her scientific jargon
زبان تخصصی علمی او را نفهمیدم.

3. He always speaks in obscure legal jargon.
[ترجمه ترگمان]همیشه با اصطلاحات حقوقی نامفهوم حرف می زند
[ترجمه گوگل]او همیشه در واژگان مبهم قانونی صحبت می کند

4. Can you help me translate this legal jargon into plain English?
[ترجمه ترگمان]می توانید به من کمک کنید که این اصطلاحات حقوقی را به انگلیسی ساده ترجمه کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید به من کمک کنید که این اصطلاح حقوقی را به زبان انگلیسی ساده ترجمه کنم؟

5. The jargon in his talk was opaque to me.
[ترجمه ترگمان]حرف های نامفهوم او مات و مبهوت شده بود
[ترجمه گوگل]اصطلاحات در بحث او به من مبهم بود

6. She uses so much jargon I can never understand her explanations.
[ترجمه ترگمان]او خیلی از اصطلاحات حرفه ای استفاده می کند که من هرگز نمی توانم توضیحات او را درک کنم
[ترجمه گوگل]او از اصطلاحات بسیار استفاده می کند و من هرگز نمی توانم توضیحات او را درک کنم

7. The offer was couched in legal jargon.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد در اصطلاحات فنی نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد در اصطلاح حقوقی قرار گرفت

8. We had to wade through pages of legal jargon before we could sign the contract.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بتوانیم قرارداد را امضا کنیم باید از میان صفحات اصطلاحات حقوقی عبور کنیم
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه بتوانیم قرارداد را امضا کنیم، مجبور شدیم از صفحات قانونی استفاده کنیم

9. Can someone translate this legal jargon into plain English for me?
[ترجمه ترگمان]آیا کسی می تواند این اصطلاحات حقوقی را برای من ترجمه کند؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم این اصطلاح حقوقی را به زبان انگلیسی ساده برای من ترجمه کنم؟

10. This article's so full of jargon it's just double Dutch to me.
[ترجمه ترگمان]این مقاله پر از اصطلاحات عامیانه است که فقط به زبان هلندی ساخته شده است
[ترجمه گوگل]این مقاله چنان پر از اصطلاحات است که فقط دو برابر هلندی است

11. A lot of the jargon they use is unintelligible to outsiders.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از اصطلاحات حرفه ای که آن ها استفاده می کنند برای خارجی ها نامفهوم است
[ترجمه گوگل]بسیاری از اصطلاحات استفاده شده از آنها غیر قابل درک است

12. Their jargon is impenetrable to an outsider.
[ترجمه ترگمان]jargon برای یک غریبه نفوذناپذیر است
[ترجمه گوگل]اصطلاح آنها به یک بیگانه غیر قابل نفوذ است

13. Try to avoid using too much technical jargon.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید از استفاده از اصطلاحات فنی زیادی اجتناب کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید از استفاده از اصطلاحات فنی بیش از حد اجتناب کنید

14. The manual is full of the jargon and slang of self-improvement courses.
[ترجمه ترگمان]مقررات پر از اصطلاحات jargon و آرگو است
[ترجمه گوگل]این کتابچه پر از اصطلاحات و اصطلاحات دوره های خودآموزی است

15. APEC seems be drowning in an ocean of jargon.
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد APEC در اقیانوسی از اصطلاحات انگلیسی غرق میشه
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد APEC در اقیانوس قاعده جورجان غرق می شود

lawyer's jargon

زبان حرفه‌ای وکلای دادگستری، اصطلاحاتی که وکلا به کار می‌برند


I did not understand her scientific jargon.

زبان تخصصی علمی او را نفهمیدم.


پیشنهاد کاربران

فرض کنید یه آدمی میاد قپی در کنه و یه سری حرف قلمبه سلمبه بگه. . در صورتی که شاید اصلا خودشم مفهوم اون هارو ندونه ولی فقط میخاد بگه منم بلدم! به این ها میگن :
Jargon

اصطلاحات مخصوص یک صنف.
لهجه خاص

زبان صنفی

Terminology

به تعریف و تمایز جالبی د رمورد lingo و jargon برخوردم از seth godin که گفتم شاید بد نباشه اینجا مطرحش کنم:

Jargon vs. lingo
Jargon is intentionally offputting, and lingo reminds us how connected we are.

They might look similar, but the intent is what matters. Jargon is a place to hide, a chance to show off, a way to disconnect. Lingo, on the other hand, allows us to feel included.


لغت یا عبارت ثقیل، قلمیه سلمبه

محاوره ای


کلمات دیگر: