کلمه جو
صفحه اصلی

objects

انگلیسی به فارسی

اشیاء، شیء، هدف، موضوع، مفعول، مقصود، شیی، چیز، منظره، شیی ء، کالا، اعتراض کردن، مخالفت کردن


دیکشنری تخصصی

[سینما] اشیای حقیقی

جملات نمونه

1. cabinet objects
اشیای درون قفسه (یا پشت ویترین)

2. decorative objects
اشیای زینتی

3. material objects
چیزهای مادی

4. metal objects
اشیای فلزی

5. stars are luminous objects
ستارگان اجسام نورانی هستند.

6. some of the antique objects were charred by the fire
برخی از اشیای عتیقه در آتش سوزی نیمسوز شدند.

7. the city's defenders dropped heavy objects on the attackers
مدافعان شهر اشیای سنگین را بر سر مهاجمان ریختند.

8. the friction of two solid objects creates heat
سایش دو چیز جامد حرارت ایجاد می کند.

9. the relative position of two objects
موقعیت نسبی دو چیز

10. children should not play with breakable objects
بچه ها نباید با چیزهای زودشکننده بازی کنند.

11. the room was full of ornamental objects
اتاق پر از اشیای زینتی بود.

پیشنهاد کاربران

وسایل

ابزار , لوازم


در جایگاه فعل به معنای اعتراض کردن و به اعتراض گفتن و مخالفت کردن است.
در جایگاه اسم موارد زیر هم می تواند باشد:
موضوع، اسباب، مایه، غایت، موضوع شناسایی یا معقول ( در فلسفه )

پیشنهاد می شود مانند فرهنگ هزاره نقش دستوری و حوزه های موضوعی هر کلمه از هم تفکیک شوند

اشیا

اشیا
وسایل


کلمات دیگر: