کلمه جو
صفحه اصلی

pantomime


معنی : نمایش صامت مخصوصا با ماسک، تقلید در اوردن
معانی دیگر : به صورت نمایش صامت بیان کردن، لال بازی درآوردن، خموشگری کردن، (روم باستان) بازیگر صامت (که با ادا و اشاره نقش خود را بازی می کرد)، نمایش صامت، نمایش خموش، بازیگری صامت، هنر نمایش خموش، (عمل یا حرکت که با حرف همراه نیست) خموشگری، صامت کاری، پانتومیم، بیان صامت، (انگلیس) نمایش فکاهی و موزیکال ویژه ی ایام کریسمس

انگلیسی به فارسی

ادا بازی، حرکات نمایشی، نمایش صامت مخصوصاً با ماسک، ادا و اطوار در آوردن نمایشی


پنتومیم، نمایش صامت مخصوصا با ماسک، تقلید در اوردن


انگلیسی به انگلیسی

• mime show, theatrical performance in which one expresses ideas through movement and gestures without speaking
perform a mime show, make a performance in which one expresses ideas through movement and gestures without speaking
a pantomime is a funny musical play for children. pantomimes are usually performed at christmas.

اسم ( noun )
(1) تعریف: a type of theatrical performance in which stories, meanings, or emotions are expressed by gestures, movements, and facial expressions, usu. without speech; mime.
مشابه: mime

(2) تعریف: the art or process, or an instance, of transmitting information or emotion by gestures and facial expressions.

(3) تعریف: a person who performs pantomime.
مشابه: mime, mimic
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pantomimes, pantomiming, pantomimed
• : تعریف: to express or convey mutely by gestures, movements, and facial expressions.
مشابه: mime
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to express something using pantomime.
مشابه: mime

دیکشنری تخصصی

[سینما] لال بازی - حرکات - رقص و لال بازی

مترادف و متضاد

نمایش صامت مخصوصا با ماسک (اسم)
pantomime

تقلید در اوردن (فعل)
monkey, mock, mime, pantomime

جملات نمونه

1. Let's take the children to the pantomime!
[ترجمه ترگمان]بچه ها را به پانتومیم ببریم!
[ترجمه گوگل]بیایید بچه ها را به پانتومیم ببریم!

2. He has also appeared in pantomime.
[ترجمه ترگمان]او همچنین در پانتومیم ظاهر شده است
[ترجمه گوگل]او همچنین در پنتومیم ظاهر شده است

3. We took the children to a pantomime.
[ترجمه ترگمان]ما بچه ها را به پانتومیم بردیم
[ترجمه گوگل]ما کودکان را به پانتویمیم بردیم

4. He wore a black cloak, like a pantomime villain.
[ترجمه ترگمان]شنل سیاه پوشیده بود، مثل a pantomime
[ترجمه گوگل]او یک مروارید سیاه پوست داشت، مانند یک تبه کار پاندمیم

5. The audience roared at the pantomime.
[ترجمه ترگمان]تماشاچیان به نمایش pantomime پرداختند
[ترجمه گوگل]تماشاگران در پانتویموم سرگردان شدند

6. Pantomime is about bringing laughter to thousands.
[ترجمه ترگمان]Pantomime در مورد خندیدن به هزاران نفر است
[ترجمه گوگل]پانتومیم در مورد آوردن خنده به هزاران نفر است

7. When I finally arrived, he made a pantomime of checking his watch and shaking it in disbelief.
[ترجمه ترگمان]وقتی که من رسیدم، او به pantomime نگاه کرد که ساعتش را چک کند و با ناباوری آن را تکان داد
[ترجمه گوگل]هنگامی که من بالاخره وارد شدم، او را پاندومیم چک کردن ساعت خود و تکان دادن آن را در کفر

8. She's acted in a lot of pantomime.
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از pantomime عمل می کرد
[ترجمه گوگل]او در بسیاری از پاندمیم عمل کرده است

9. They were made welcome with the usual pantomime of exaggerated smiles and gestures.
[ترجمه ترگمان]آن ها با حرکات و اشارات معمول لبخنده ای اغراق آمیزی به او خوشامد گفتند
[ترجمه گوگل]آنها با پنتومیم معمول لبخند و حرکات هیجان انگیز خوش آمدید

10. The company's board meetings had become a pantomime and no decisions were ever made.
[ترجمه ترگمان]جلسات هیات مدیره شرکت به یک پانتومیم تبدیل شده بودند و هیچ تصمیمی گرفته نشد
[ترجمه گوگل]جلسات هیئت مدیره شرکت به پانتویموم تبدیل شده و هیچ تصمیمی در این زمینه اتخاذ نشده است

11. It's an evening of music, drama and pantomime.
[ترجمه ترگمان]یک شب موسیقی، درام و پانتومیم است
[ترجمه گوگل]این یک شب از موسیقی، درام و پنتومیم است

12. He's been in the local pantomime since the year dot.
[ترجمه ترگمان]از اون سال به بعد اون تو the محلی بوده
[ترجمه گوگل]او از سال پنتیموم محلی بوده است

13. There then followed a curious little pantomime, apparently also dictated by tradition.
[ترجمه ترگمان]سپس به دنبال یک پانتومیم عجیب و غریب، که ظاهرا توسط سنت دیکته شده بود، پیروی کرد
[ترجمه گوگل]سپس پاندومیم کوچک کنجکاو را دنبال کرد، ظاهرا با سنت نیز دیکته شده بود

14. Another, big bad Barrie McDermott, booed like a pantomime villain.
[ترجمه ترگمان]دیگری، یک خانه بد در McDermott، ما را به عنوان یک جنایتکار پانتومیم نشان می دهد
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از بزرگان بد Barry McDermott، مثل یک تبه کار پاندمیم

15. Her island had a twenty-foot movie screen, a pantomime parade, carnival.
[ترجمه ترگمان]جزیره او صفحه بیست پا داشت، یک نمایش نمایش pantomime در کارناوال
[ترجمه گوگل]جزیره ی او یک فیلم نمایش فیلم بیست پانزده، یک نمایش پانتومیم، کارناوال داشت

He danced and then pantomimed the killing of a lamb.

او رقصید و سپس کشتن یک گوسفند را به‌طور صامت نمایش داد.


پیشنهاد کاربران

پانتومیمیدن.

نمایش اشاره ای

بازی بی گفتار/بی صدا

بازیگری بی گفتار/بی صدا

پانتو: پیشوند است و به معنی همه و میم: نمایشِ تقلیدی بدون حرف و صدا : ادا اطوار، ادا بازی ( در خندوانه )

همون پانتومیم خودمون


کلمات دیگر: