کلمه جو
صفحه اصلی

wardrobe


معنی : اشکاف، قفسه، جا رختی، موجودی لباس
معانی دیگر : (کلیه ی لباس های یک شخص - جامه های فصل یا جامه هایی برای هدف بخصوص) رخت و لباس، جامه ها، پوشاک، کمد، پستو (که در آن لباس می آویزند)، رختگاه، (به ویژه در تئاتر) اتاق جامه ها، رخت انبار، (تئاتر) مجموعه ی لباس ها، خزانه ی رخت

انگلیسی به فارسی

کمد، رختگاه، (به‌ویژه در تئاتر) اتاق جامه‌ها، رخت‌انبار، (کلیه‌ی لباس‌های یک شخص - جامه‌های فصل یا جامه‌هایی برای هدف بخصوص) رخت و لباس، جامه‌ها، پوشاک


(تئاتر) مجموعه‌ی لباس‌ها، خزانه‌ی رخت، (دربار و خانه‌های اشرافی) جامه‌دار خانه


جا رختی، اشکاف، قفسه، موجودی لباس


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a tall upright cabinet or closet, or a small room, where clothes are kept.
مترادف: cabinet, closet
مشابه: armoire, bureau, chest, chest of drawers, chiffonier, dresser, walk-in

(2) تعریف: a collection of clothes or costumes that is the property of one person or of a theater.
مترادف: costumes
مشابه: apparel, clothes, clothing, habiliment, outfit, things, trousseau

- He bought some new shirts to expand his wardrobe for summer.
[ترجمه ترگمان] او چند پیراهن جدید خرید تا لباس خود را برای تابستان گسترش دهد
[ترجمه گوگل] او برخی از پیراهن های جدید را برای گسترش کمد لباس خود به تابستان خرید

• cabinet or small room for holding clothes; collection of clothes or costumes
a wardrobe is a tall cupboard in which you hang your clothes.
someone's wardrobe is all of their clothes.

دیکشنری تخصصی

[سینما] جامه دار [مسؤول لباسها] / لباس خانه [محل نگهداری لباسها] /
[عمران و معماری] جارختی
[نساجی] قفسه لباس

مترادف و متضاد

اشکاف (اسم)
buffet, wardrobe

قفسه (اسم)
rack, cupboard, cabinet, encasement, wardrobe

جا رختی (اسم)
hanger, portmanteau, wardrobe, coat hanger, costumier

موجودی لباس (اسم)
wardrobe

clothes or furniture for storing clothes


Synonyms: apparel, attire, buffet, bureau, chest, chiffonier, closet, clothing, commode, costumes, cupboard, drapes, dresser, dry goods, duds, ensembles, garments, locker, outfits, rags, suits, threads, toggery, togs, trousseau, trunk, vestments, weeds


جملات نمونه

1. a spring wardrobe
پوشاک بهاره

2. after the fire, she had to buy a new wardrobe
پس از آتش سوزی مجبور شد رخت و لباس تازه بخرد.

3. Her wardrobe consists primarily of huge cashmere sweaters and tiny Italian sandals.
[ترجمه ترگمان]لباس او در درجه اول از شال کشمیر بسیار بزرگ و صندل های نرم ایتالیایی تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]کمد لباس او عمدتا از ژاکت های قیشر بزرگ و صندل های کوچک ایتالیایی تشکیل شده است

4. The wardrobe was too heavy for me to move on my own.
[ترجمه اسماعیلپور] کمد لباس سنگین تر از آن بود که من بتنهایی بتوانم آنرا جابجا کنم.
[ترجمه ترگمان]کمد لباس برای من خیلی سنگین بود که به تنهایی حرکت کنم
[ترجمه گوگل]کمد لباس خیلی سنگین بود تا من به خودم حرکت کنم

5. She stuffed her clothes in the wardrobe.
[ترجمه ترگمان]لباس هایش را در گنجه گذاشت
[ترجمه گوگل]او لباس های خود را در کمد لباس پر کرد

6. The wardrobe is in the way.
[ترجمه ترگمان]گنجه راه است
[ترجمه گوگل]کمد لباس در راه است

7. Can you hang these in the wardrobe, please?
[ترجمه شیوا] آیا شما میتوانید اینها را در کمد آویزان کنید لطفا؟
[ترجمه ترگمان]میشه اینا رو بذاری تو کمد، لطفا؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این را در کمد لباس بپوشید، لطفا؟

8. Sally rifled through her wardrobe looking for a dress.
[ترجمه ترگمان]سلی از کمد لباس هایش بیرون آمد و دنبال یک پیراهن گشت
[ترجمه گوگل]سلی از کمد لباسش به دنبال لباس میگردد

9. The wardrobe is made of chipboard with a pine veneer.
[ترجمه ترگمان]گنجه از chipboard ساخته شده با روکش چوب کاج ساخته شده است
[ترجمه گوگل]کمد ساخته شده از چوب پنبه ای با روکش کاج است

10. She hung the dress up in the wardrobe.
[ترجمه ترگمان]لباس را در کمد اویزان کرد
[ترجمه گوگل]او لباس را در کمد لباس گذاشت

11. Jeans are a staple part of everyone's wardrobe.
[ترجمه ترگمان]شلوارهای جین بخش مهمی از کمد لباس هر فرد هستند
[ترجمه گوگل]شلوار جین یک بخش اساسی از کمد لباس همه است

12. There are some spare hangers in the wardrobe if you want to hang your dress up.
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهی لباست را بپوشی چند جا در کمد هست
[ترجمه گوگل]اگر میخواهید لباس خود را ببندید، برخی از لباسی های یدکی در کمد لباس وجود دارد

13. He's really spiffed up his wardrobe since he started his new job.
[ترجمه ترگمان]از وقتی که شغل جدیدش رو شروع کرده، واقعا داره لباسش رو مرتب می کنه
[ترجمه گوگل]او از زمانی که کار جدید خود را آغاز کرده است، واقعا کمد لباس او را تکان داد

14. The rail in her wardrobe was crammed full of dresses.
[ترجمه ترگمان]نرده کمد لباسش پر از لباس بود
[ترجمه گوگل]راه آهن در کمد لباسش پر از لباس بود

15. Scent your drawers and wardrobe with your favourite aromas.
[ترجمه ترگمان]لباس ها و کمد تو با aromas مورد علاقه - ت
[ترجمه گوگل]شانه ها و کمد خود را با رایحه های مورد علاقه خود بمالید

After the fire, she had to buy a new wardrobe.

پس از آتش‌سوزی مجبور شد رخت و لباس تازه بخرد.


a spring wardrobe

پوشاک بهاره


پیشنهاد کاربران


کمدلباسی
I can find a wardrobe in the bedroom

کمد دیواری ، انباری ، قفسه

کمد لباس ها ، کمد دیواری

به این جمله دقت کنید:
he went to the wardrobe to make sure he had a clean shirt
میشه گفت کمد لباس، جالباسی، . . . محمدرضا ایوبی صانع

رگال
به نظرم، اینم معادل امروزی تر و به درک امروزی نزدیک تره. محمدرضا ایوبی صانع

رخت آویز

کمد لباس
کمد دیواری


کلمات دیگر: