کلمه جو
صفحه اصلی

farad


معنی : فاراد، واحد گنجایش برق
معانی دیگر : (واحد ظرفیت خازن) فاراد

انگلیسی به فارسی

فاراد، واحد گنجایش برق


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a unit of electrical capacitance equal to the amount required for one coulomb to cause a difference of one volt in potential.

• unit of electrical capacity

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] فاراد
[برق و الکترونیک] فاراد - فاراد [ اف] واحد ظرفیت در سیستم « اس آی». اگر تغییر ولتاژ 1 وات بر ثانیه بود در دو سر یک خازن، جریان 1 آمپر را تولید کند ظرفیت آن 1 اف خواهد بود. در عمل، فاراد واحد بسیار بزرگی است و عموماً به جای آن از دوواحد کوچکتر استفاده می شود: میکروفاراد برابر با یک میلیونیم فاراد و پیکوفاراد مساوی با یک میلیونیم میکروفاراد.

مترادف و متضاد

فاراد (اسم)
farad

واحد گنجایش برق (اسم)
farad

جملات نمونه

1. Be which company staff can leave farad benefit?
[ترجمه ترگمان]آیا کارکنان شرکت می توانند سود خود را از دست بدهند؟
[ترجمه گوگل]چه کارکنان شرکت می توانند مزایای فاراد را ترک کنند؟

2. Now, the Farad is such a huge unit of measurement, "it's like measuring distance in light years," said Schindall.
[ترجمه ترگمان]Schindall گفت: \"اکنون، Farad واحد بزرگی از اندازه گیری است،\" مانند اندازه گیری فاصله در سال های نوری \"
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، فرید یک واحد بزرگ اندازه گیری است، 'این مانند اندازه گیری فاصله در سال های نور،' Schindall گفت

3. SuperCap namely FaradCap is the capacitor whose capacity can be ranked by Farad.
[ترجمه ترگمان]SuperCap به نام FaradCap، خازن ایست که ظرفیت آن را می توان با Farad رتبه بندی نمود
[ترجمه گوگل]SuperCap یعنی FaradCap خازنی است که ظرفیت آن را می توان توسط فراد رتبه بندی کرد

4. Farad is too large a unit to be used in radio calculation.
[ترجمه ترگمان]Farad یک واحد بزرگ برای استفاده در محاسبات رادیویی است
[ترجمه گوگل]فراد یک واحد بزرگ برای محاسبه رادیویی است

5. At present she goes up in happy net already gather together a small fortune: 6 farad benefit and 100 many friends.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر او در تور خوشبختی شرکت می کند و یک ثروت کوچک را گرد هم جمع می کند: ۶ farad سود و ۱۰۰ دوست دیگر
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او در شبکه خوشحال می رود تا با هم جمع می شود ثروت کوچک: 6 مزایای فارادی و 100 بسیاری از دوستان

6. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

7. They also had collaborated with well-known soloist, Yehudi Menuhin and Farad Neyman.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین با soloist معروف، Yehudi Menuhin و Farad Neyman هم کاری کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین با سولویست مشهور Yehudi Menuhin و فراد نیمان همکاری داشته اند

8. One trillionth ( 10 - 12 ) of a farad.
[ترجمه ترگمان]یک trillionth (۱۰ - ۱۰)یک farad
[ترجمه گوگل]یک تریلیون دلاری (10 تا 12) از فاراد

9. The Metrology Building, which houses the US national standards for the volt, ohm, and farad, among other electrical quantities, resides on the NIST campus northwest of Washington, DC.
[ترجمه ترگمان]ساختمان Metrology که استانداردهای ملی آمریکا برای ولت، اهم و farad را در میان مقادیر الکتریکی دیگر قرار می دهد، در محوطه NIST در شمال غربی واشنگتن دی سی زندگی می کند
[ترجمه گوگل]ساختمان مترولوژی، که استانداردهای ملی ایالات متحده برای ولت، اهم و فاراد را در میان دیگر مقادیر الکتریکی قرار می دهد، در محوطه NIST شمال غرب واشنگتن قرار دارد

10. So it's much more common to see microfarads (one-millionth of a farad) and even picofarads (one-millionth of a microfarad).
[ترجمه ترگمان]بنابراین دیدن microfarads (یک هزارم ثانیه)و حتی picofarads (یک هزارم ثانیه)بسیار رایج است
[ترجمه گوگل]بنابراین بسیار رایج است برای دیدن میکروارگانیسم ها (یک میلیاردر فاراد) و حتی پیکوفاردها (یک میلیون از میکرو فاراد)

11. A unit of capacitance equal to one thousandth(10 - of a farad .
[ترجمه ترگمان]یک واحد ظرفیت برابر با یک هزارم (۱۰ - ۱۰)
[ترجمه گوگل]واحد خازنی برابر با یک هزارم (10 عدد از فریاد


کلمات دیگر: