کلمه جو
صفحه اصلی

reader


معنی : خواننده، قاری، کتاب قرائتی
معانی دیگر : قرائت کننده، (آموزش) کتاب قرائت، جنگ ادبی، مجموعه، کتاب درس، گلچین، ... خوان، (موسسه ی انتشاراتی - کسی که کتب پیشنهادی برای چاپ را می خواند و نظر می دهد) ارزیاب متن، (دستگاه خواندن داده ها) خوانشگر، (مخفف: proof reader) غلطگیر، مصحح، لغزش گیر، (شرکت برق یا گاز و غیره) خواننده ی کنتور (meter reader هم می گویند)، (انگلیس) دانشیار، دستیار استاد (که اوراق امتحانی را به جای استاد ارزیابی می کند)، کف بین، فال گیر، غلط گیر

انگلیسی به فارسی

خواننده، غلط گیر، کتاب قرائتی، قاری


خواننده


خواننده، قاری، كتاب قرائتي


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who reads.

(2) تعریف: a textbook used in teaching writing or reading.

(3) تعریف: one who reads or recites before an audience, esp. literary works.

(4) تعریف: a person employed to evaluate manuscripts for publication.
مشابه: critic

(5) تعریف: a teaching assistant at a university or college who is hired to read examination papers.

• one who reads; proofreader, one who reads documents and corrects errors; book containing a collection of passages for use in a lesson
the readers of a newspaper, magazine, or book are the people who read it.

دیکشنری تخصصی

[سینما] دستگاه بازبینی (فیلم )
[کامپیوتر] خوانده، هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد .

مترادف و متضاد

خواننده (اسم)
chanter, reader, singer, vocalist, reciter, declaimer

قاری (اسم)
reader, elocutionist

کتاب قرائتی (اسم)
reader

جملات نمونه

1. a byron reader
گلچینی از بایرون

2. a conscientious reader
خواننده ی موشکاف

3. a french reader
کتاب آموزش فرانسه

4. a great reader
مشتاق خواندن،علاقمند به مطالعه

5. a third-grade reader
کتاب کلاس سوم

6. an avid reader
بسیار علاقمند به خواندن

7. an omnivorous reader
خوره ی کتاب های گوناگون،همه چیز خوان

8. an uncritical reader
خواننده ای که دید انتقادی ندارد

9. from the reader he only educes pity
او از خواننده فقط جلب ترحم می کند.

10. to obfuscate one's reader
خواننده ی خود را دچار سر در گمی کردن

11. to situate the reader in the main currents of news
خواننده را در جریان اصلی اخبار قرار دادن

12. he is a fast reader but i am a slow reader
او تندخوان است ولی من آهسته خوان هستم.

13. a tale that intrigues the reader
حکایتی که خواننده را شیفته می کند

14. readily accessible to the non-professional reader
به آسانی قابل درک برای خوانندگان غیرمتخصص

15. a tale calculated to mislead the reader
داستانی که منظور آن گمراه کردن خواننده است

16. his writings disturb and dishearten the reader
نوشته های او خواننده را نگران و مایوس می کند.

17. the book has a deep and immediate impact on the reader
آن کتاب خواننده را تحت تاءثیر ژرف و فوری قرار می دهد.

18. The index refers the reader to pages in the text.
[ترجمه ترگمان]این شاخص خواننده را به صفحات در متن ارجاع می دهد
[ترجمه گوگل]این فهرست خواننده را به صفحات متن متصل می کند

19. A reader lives a thousand lives before he dies. The man who never reads lives only one. George R. R. Martin
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بمیره هزاران نفر زندگی می کنن مردی که هرگز کسی را نمی خواند فقط یک نفر \"جورج آر\" ر - - - - - - - مارتین
[ترجمه گوگل]یک خواننده قبل از مرگ او یک هزار زندگی می کند مردی که هرگز تنها زندگی نمیکند جورج R R مارتین

20. A newspaper reader can select what he is interested in and skip what he thinks is boring or irrelevant.
[ترجمه ترگمان]یک خواننده روزنامه می تواند آنچه را که به آن علاقه دارد را انتخاب کند و از چیزی که فکر می کند خسته کننده یا بی ربط است صرف نظر کند
[ترجمه گوگل]خواننده روزنامه می تواند آنچه را که علاقه مند است را انتخاب کند و آنچه را که فکر می کند را از بین ببرد یا خسته کننده باشد

21. The difference is scarcely perceptible to the average reader.
[ترجمه ترگمان]این تفاوت برای خواننده متوسط چندان محسوس نیست
[ترجمه گوگل]تفاوت این است که به طور متوسط ​​خواننده ناپایدار است

22. Alan is a Reader in History at Dublin University.
[ترجمه ترگمان]آلن یک خواننده در تاریخ دانشگاه دوبلین است
[ترجمه گوگل]آلن خواننده در تاریخ در دانشگاه دوبلین است

23. She's an avid reader of historical novels.
[ترجمه ترگمان]او طرفدار پروپا قرص رمان تاریخی است
[ترجمه گوگل]او خواننده مشتاق رمان های تاریخی است

24. Don't labour the reader with unnecessary detail.
[ترجمه ترگمان]با جزئیات غیر ضروری به خواننده زحمت نده
[ترجمه گوگل]خواننده را با جزئیات غیر ضروری کار نکنید

25. He had an intuitive sense of what the reader wanted.
[ترجمه ترگمان]او حسی درونی از چیزی که خواننده می خواست داشت
[ترجمه گوگل]او احساس شهودی از آنچه خواننده خواسته بود داشت

26. Thanks to that job I became an avid reader.
[ترجمه ترگمان]از این شغل به خواننده علاقمند شدم
[ترجمه گوگل]با تشکر از این کار من خواننده مشتاق شدم

Dear readers, I hope you will like this book.

خوانندگان عزیز امیدوارم از این کتاب خوشتان بیاید.


one of the famous readers of the Koran

یکی از قاریان معروف قرآن


a third-grade reader

کتاب کلاس سوم


a Byron reader

گلچینی از بایرون


a French reader

کتاب آموزش فرانسه


He is a fast reader but I am a slow reader.

او تندخوان است؛ ولی من آهسته‌خوان هستم.


پیشنهاد کاربران

خوانش

خواننده، خوان

کتاب خوان

مقاله

خوانشگر

کارت خوان - دستگاه پوز فروشگاهی

بازخوان

فرا خواندن، صدا زدن یا پیج کردن


کلمات دیگر: