کلمه جو
صفحه اصلی

handshake


معنی : دست
معانی دیگر : (عمل) دست دادن، دست دادن

انگلیسی به فارسی

دستشویی، دست


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the clasping and shaking of hands between two people as in greeting, congratulation, or leave-taking.
مشابه: shake

• handclasp, grasping and holding of hands by two or more people (customarily done when greeting or parting)
if you give someone a handshake, you grasp their right hand with your right hand and move it up and down as a sign of greeting or to show that you have agreed about something.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] دست دادن

مترادف و متضاد

دست (اسم)
hand, paw, set, arm, handshake, team, manus, fin

جملات نمونه

1. a handshake as a seal of friendship
دست دادن به نشان دوستی

2. her handshake indicated that she was strong and determined
دست دادن او نشان می داد که قوی و مصمم است.

3. a dead handshake
دست دادن از روی سردی

4. She wasn't impressed by his limp handshake.
[ترجمه ترگمان]دست دست limp او را تحت تاثیر قرار نداده بود
[ترجمه گوگل]او تحت تاثیر دست و پاگیر او قرار نگرفت

5. We sealed our agreement with a handshake.
[ترجمه ترگمان]ما توافق خود را با دست دادن محکم کردیم
[ترجمه گوگل]ما توافقنامه خود را با یک دست زدن مهر و موم کردیم

6. He greeted me with a handshake and a glass of wine.
[ترجمه ترگمان]با یک دست دادن و یک لیوان شراب به من سلام کرد
[ترجمه گوگل]او با دستان و یک لیوان شراب به من سلام کرد

7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

8. Her handshake was cool and firm.
[ترجمه ترگمان]دست دادن او سرد و محکم بود
[ترجمه گوگل]دستانش خنک و محکم بود

9. He gave her a limp, cold handshake.
[ترجمه ترگمان]دست او را شل و شل کرد
[ترجمه گوگل]او به او شادمانی، دست و پا زدن سرد داد

10. The quick handshake was firm and cool.
[ترجمه ترگمان]دست دادن سریع محکم و سرد بود
[ترجمه گوگل]دست انداز سریع و قوی بود

11. Fawcett gave me a hearty handshake.
[ترجمه ترگمان]فاوکت به من یک دست دادن صمیمانه داد
[ترجمه گوگل]فاوست به من دست داد

12. They sealed the agreement with a handshake.
[ترجمه ترگمان]آن ها توافق را با دست دادن محکم کردند
[ترجمه گوگل]آنها توافقنامه ای با دست داشتن را توافق کردند

13. Her handshake was warm and firm.
[ترجمه ترگمان]دست دادن او گرم و محکم بود
[ترجمه گوگل]دستانش گرم و محکم بود

14. The firmness of his handshake reassured me.
[ترجمه ترگمان]استحکام دست دادن او به من اطمینان داد
[ترجمه گوگل]استحکام دست راست او مرا اطمینان کرد

15. There is no membership card or secret handshake.
[ترجمه ترگمان]هیچ کارت عضویت یا دست دادن سری وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ کارت عضویت یا دستکاری مخفی وجود ندارد

Her handshake indicated that she was strong and determined.

دست دادن او نشان می‌داد که قوی و مصمم است.


پیشنهاد کاربران

دست دهی

توافق کردن

دست دوستی

دست دادن



کلمات دیگر: