کلمه جو
صفحه اصلی

watershed


معنی : اب پخشان
معانی دیگر : (جغرافی) آب پخشان، جلگه ی رودخانه، آبگیر رودخانه، منطقه ای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند

انگلیسی به فارسی

(جغرافیا) اب پخشان، منطقه‌ای که آب دریا یا رودخانه را پخش و تقسیم می‌کند


نقطه عطف


حوزه آبریز، اب پخشان


انگلیسی به انگلیسی

• ridge or high area dividing land drained by different rivers or systems; area which drains into a river; point of change, turning point
a watershed is an event or time which marks the beginning of a new stage in something.

اسم ( noun )
(1) تعریف: the area of land that drains into a river, river system, lake, or the like.

(2) تعریف: a ridge of high land that separates two such drainage areas.

(3) تعریف: the point at which a significant change occurs in positions, opinions, or events.

- Marriage was the watershed of his life.
[ترجمه احسان] ازدواج، نقطه عطف زندگی او بود
[ترجمه ترگمان] ازدواج the زندگی او بود
[ترجمه گوگل] ازدواج حوزه زندگی او بود

دیکشنری تخصصی

[سینما] نقطه عطف
[عمران و معماری] آبخیز - آب پخشان - حوزه آبخیز - حوزه آبریز - حوزه آبگیر - آبگیر - بارشسرا - سرابان
[زمین شناسی] حوزه آبخیز
[] خط الرأس، آب پخشان
[آب و خاک] حوزه آبخیز،حوزه زهکشی

مترادف و متضاد

اب پخشان (اسم)
divide, watershed

جملات نمونه

1. Darwin's theory of evolution was a watershed dividing the old way of thinking from the new.
[ترجمه ترگمان]نظریه تکامل داروین یک watershed بود که روش قدیمی تفکر را از نو تقسیم می کرد
[ترجمه گوگل]نظریه تکاملی داروین، حوزه ای بود که روش قدیمی تفکر از جدید را تقسیم می کرد

2. The year 1969 was a watershed in her life - she changed her career and changed her partner.
[ترجمه ترگمان]سال ۱۹۶۹، نقطه عطفی در زندگی او بود - او شغل خود را تغییر داد و شریک زندگی خود را تغییر داد
[ترجمه گوگل]سال 1969 حوضه زندگی او بود - او کار خود را تغییر داد و شریک زندگی اش را عوض کرد

3. The meeting has the potential to be a watershed event.
[ترجمه ترگمان]این نشست پتانسیل یک رویداد watershed را دارد
[ترجمه گوگل]این ملاقات احتمال وقوع حوضه را دارد

4. With the strike, a historical watershed in the development of the trade union movement was reached.
[ترجمه ترگمان]با این اعتصاب، یک حوزه تاریخی در توسعه جنبش اتحادیه تجاری به دست آمد
[ترجمه گوگل]با اعتصاب، یک حوضه تاریخی در توسعه جنبش اتحادیه های کارگری به دست آمد

5. Her visit to India proved to be a watershed in her life.
[ترجمه ترگمان]سفر او به هند ثابت کرد که در زندگی او یک حوزه آبخیز است
[ترجمه گوگل]سفر او به هند ثابت شده است که حوزه در زندگی او

6. Our marriage was at a watershed.
[ترجمه ترگمان]زندگی زناشویی ما در a بود
[ترجمه گوگل]ازدواج ما در حوزه آبریز بود

7. The granting of the vote represented a watershed for the rights of women.
[ترجمه ترگمان]اعطای حق رای یک حوزه آبخیز برای حقوق زنان بود
[ترجمه گوگل]اعطای رای به حوزه ای برای حقوق زنان تبدیل شد

8. The 19th century marked a watershed between the country's agricultural past and its industrial future.
[ترجمه ترگمان]قرن نوزدهم نقطه عطفی بین گذشته کشاورزی این کشور و آینده صنعتی آن بود
[ترجمه گوگل]قرن نوزدهم، حوزه ای بین گذشته کشاورزی کشور و آینده صنعتی آن بود

9. The 1932 election represented a watershed in American politics.
[ترجمه Mm] انتخابات ۱۹۳۲ نقطه عطفی بود در سیاست امریکار
[ترجمه ترگمان]انتخابات سال ۱۹۳۲ یک حوزه سیاسی در سیاست آمریکا بود
[ترجمه گوگل]انتخابات 1932 حوزه ای در سیاست آمریکا بود

10. However, the 1961 Plowden reforms were the watershed for modern planning, monitoring and control of public expenditure.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اصلاحات Plowden ۱۹۶۱ حوزه برنامه ریزی مدرن، نظارت و کنترل مخارج عمومی بودند
[ترجمه گوگل]با این حال، اصلاحات Plowden سال 1961 حوزه ای برای برنامه ریزی مدرن، نظارت و کنترل هزینه های عمومی بود

11. Replacing a viable watershed will serve this desert city better than creating another golf course or housing development.
[ترجمه ترگمان]جایگزینی یک حوزه عملی برای این شهر صحرایی بهتر از ایجاد یک زمین گلف دیگر یا توسعه مسکن است
[ترجمه گوگل]جایگزینی یک حوضه زنده، بهتر از ایجاد زمین گلف دیگری یا توسعه مسکن بهتر است

12. The 1950s were a watershed for mainstream psychology.
[ترجمه ترگمان]دهه ۱۹۵۰ حوزه روانشناسی اصلی بود
[ترجمه گوگل]دهه 1950 حوزه ای برای روانشناسی جریان اصلی بود

13. Environmentalists warn that deforestation of this critical watershed area could have disastrous consequences for downstream regions.
[ترجمه ترگمان]متخصصان محیط زیست هشدار می دهند که جنگل زدایی این حوزه آبخیز حیاتی می تواند پیامدهای ناگواری برای مناطق پایین دست داشته باشد
[ترجمه گوگل]محیط زیست هشدار می دهد که جنگل زدایی از این حوزه آبریز بحرانی می تواند پیامدهای فاجعه بار برای مناطق پایین دست داشته باشد

14. That legislation was a cultural and political watershed; our country was still deluged with headline news detailing the ongoing struggle.
[ترجمه ترگمان]این قانون یک حوزه فرهنگی و سیاسی بود؛ کشور ما هنوز با تی تر اخبار در جریان مبارزه مداوم مواجه بود
[ترجمه گوگل]این قانون یک حوزه فرهنگی و سیاسی بود؛ کشور ما هنوز با اخبار سرچشمه جزئیات مبارزه در حال انجام است

پیشنهاد کاربران

حوضه آبریز

نقطه ی عطف

https://www. merriam - webster. com/dictionary/watershed

آبخیز

The watershed means the time when TV programmes which might be unsuitable for children can be broadcast

1 - نقطه عطف
2 - زمین بلندی که بین دو رودخانه قرار می گیرد.


کلمات دیگر: