کلمه جو
صفحه اصلی

western


معنی : غربی، باختری، مغربی، وابسته به مغرب یا باختر
معانی دیگر : از جانب غرب، باختر سوی، (باد) غرب وزان، (w بزرگ) وابسته به کلیسای کاتولیک، (w بزرگ) وابسته به نیمکره ی غربی، وابسته به بلوک غرب (یا کشورهای اروپای غربی و امریکا)، (فیلم) وسترن، (خوراکپزی) املت دارای فلفل سبز

انگلیسی به فارسی

( westerner ) باختری، غربی، وابسته به مغرب یا باختر


غربی، باختری، مغربی، وابسته به مغرب یا باختر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: situated in, directed towards, coming from, or relating to the west.

- We watched the sun setting in the western sky.
[ترجمه Moqadas Azadani] غروب خورشید را در آسمان غربی تماشا کردیم
[ترجمه ترگمان] خورشید در آسمان غربی غروب می کرد
[ترجمه گوگل] ما تنظیم خورشید در آسمان غربی را تماشا کردیم
- The western states are experiencing especially dry weather this month.
[ترجمه ترگمان] کشورهای غربی این ماه به خصوص هوای خشک را تجربه می کنند
[ترجمه گوگل] کشورهای غربی در این ماه به ویژه آب و هوای خشک تجربه می کنند

(2) تعریف: (cap.) coming from or characteristic of the western half of the world, esp. Europe and the Americas, as opposed to the eastern half; occidental.

- The music of Beethoven and Mozart is of the Western musical tradition.
[ترجمه ترگمان] موسیقی بتهوون و موتزارت یک سنت موسیقی غربی است
[ترجمه گوگل] موسیقی بتهوون و موتزارت از سنت موسیقی غربی است
- Western medicine focuses on specific diseases and on drugs to fight these diseases.
[ترجمه ترگمان] داروهای غربی بر روی بیماری های خاص و داروها برای مبارزه با این بیماری ها تمرکز دارند
[ترجمه گوگل] طب غربی بر بیماری های خاص و داروها برای مقابله با این بیماری تمرکز دارد

(3) تعریف: (usu. cap.) having to do with the American West, esp. during the nineteenth century.

- He always loved the old Western movies they used to show on late night TV.
[ترجمه ترگمان] او همیشه عاشق فیلم های قدیمی غربی بود که در اواخر شب در تلویزیون به نمایش می گذاشتند
[ترجمه گوگل] او همیشه فیلم های قدیمی غربی را که در تلویزیون دیرهنگام نشان می داد، دوست داشتند
اسم ( noun )
• : تعریف: (usu. cap.) a book, film, play, etc. depicting life in the American West, esp. that of the nineteenth century.

- It seems like there was always a gunfight taking place in the street outside of some saloon in these TV Westerns.
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسد که همیشه یک درگیری مسلحانه در خیابان خارج از میخانه ای در این کانال تلویزیونی رخ می دهد
[ترجمه گوگل] به نظر میرسد که همیشه در یک خیابان در خارج از برخی از سالنها در این شبکههای تلویزیونی حضور داشتند

• artistic representation of life in the early american western frontier (usually a movie or book)
relating to the west; situated in the west; coming from or proceeding toward the west
western means in or from the west of a region or country.
western also means coming from or associated with the united states, canada, or western or southern europe.
a western is a film or book about life in the west of america in the nineteenth century.

دیکشنری تخصصی

[سینما] فیلمهای امریکایی گاوچرانی و یا هفت تیرکشی همراه با اسب - وسترن

مترادف و متضاد

غربی (صفت)
western, westerly

باختری (صفت)
occident, western, westerly

مغربی (صفت)
western, occidental

وابسته به مغرب یا باختر (صفت)
western

جملات نمونه

1. a western wind
باد غرب وزان

2. khoozestan's western boundary coincides with arvand rood's course
مرز غربی خوزستان منطبق با کرانه ی اروندرود است.

3. the western end of town
دورترین نقطه ی غربی شهر

4. the western hemisphere wants to create a common market
(کشورهای) نیمکره ی غربی می خواهند بازار مشترک درست کنند.

5. the western parts of the country
بخش های غربی کشور

6. the exploration of africa's western coasts
اکتشاف سواحل غربی افریقا

7. he replaced rommel as the commander in chief of the western front
او به جای رمل فرمانده جبهه ی باختر شد.

8. They have mounted a propaganda campaign against Western governments.
[ترجمه ترگمان]آن ها تبلیغات تبلیغاتی علیه دولت های غربی انجام داده اند
[ترجمه گوگل]آنها یک مبارزه تبلیغاتی علیه دولت های غربی انجام داده اند

9. Western ideas penetrate slowly through the East.
[ترجمه ترگمان]ایده های غربی به آرامی از طریق شرق نفوذ می کنند
[ترجمه گوگل]ایده های غربی به آرامی از طریق شرق نفوذ می کنند

10. Most western societies are liberal in outlook.
[ترجمه ترگمان]اکثر جوامع غربی نسبت به چشم انداز لیبرال هستند
[ترجمه گوگل]بیشتر جوامع غربی در چشم انداز لیبرال هستند

11. The rebels were ill-equipped to cope with Western weapons and forces.
[ترجمه ترگمان]شورشیان برای مقابله با سلاح های غربی و نیروهای غربی به شدت تجهیز شده بودند
[ترجمه گوگل]شورشیان برای مقابله با سلاح و نیروهای غربی مجهز بودند

12. These ideas have always been central to Western culture.
[ترجمه ترگمان]این ایده ها همواره در فرهنگ غرب بوده است
[ترجمه گوگل]این ایده ها همیشه برای فرهنگ غرب متمرکز شده است

13. The group are holding two western tourists hostage .
[ترجمه ترگمان]این گروه دو توریست غربی را به گروگان گرفته اند
[ترجمه گوگل]این گروه دو گروگان غربی توریست دارند

14. Western countries often dumped surplus goods into Third World countries.
[ترجمه ترگمان]کشورهای غربی اغلب کالاهای اضافی را به کشورهای جهان سوم پرتاب می کنند
[ترجمه گوگل]کشورهای غربی اغلب کالاهای مازاد را به کشورهای جهان سوم فروختند

15. Kate's house was on the western outskirts of the town.
[ترجمه ترگمان]خانه کیت در حاشیه غربی شهر بود
[ترجمه گوگل]خانه کیت در حومه غربی شهر بود

16. Glasgow is on the western side of Scotland.
[ترجمه ترگمان]گلاسکو در طرف غربی اسکاتلند قرار دارد
[ترجمه گوگل]گلاسکو در طرف غربی اسکاتلند است

17. Britain has allied itself with other western powers for trade and defence.
[ترجمه ترگمان]بریتانیا با قدرت های غربی دیگری برای تجارت و دفاع متحد شده است
[ترجمه گوگل]بریتانیا خود را با دیگر قدرت های غربی برای تجارت و دفاع متصل می کند

18. They adopted western culture, institutions, and even clothing.
[ترجمه ترگمان]آن ها فرهنگ، موسسات و حتی لباس غربی را به تصویب رساندند
[ترجمه گوگل]آنها فرهنگ غربی، موسسات و حتی لباس را به تصویب رساندند

19. Western charities were galvanized by TV pictures of starving people.
[ترجمه ترگمان]موسسات خیریه غربی از طریق تصاویر تلویزیونی از مردم گرسنه، گالوانیزه بودند
[ترجمه گوگل]سازمان های خیریه غربی توسط تصاویر تلویزیونی از مردم گرسنه گالوانیزه شدند

20. In the contemporary western world, rapidly changing styles cater to a desire for novelty and individualism.
[ترجمه ترگمان]در دنیای معاصر، سبک ها به سرعت در حال تغییر هستند، اشتیاق به نوآوری و فردگرایی را برآورده می کنند
[ترجمه گوگل]در دنیای غرب معاصر، سبک های به سرعت در حال تغییر به تمایل به نوآوری و فردیت گرایی می پردازند

the western parts of the country

بخش‌های غربی کشور


a western wind

باد غرب وزان


پیشنهاد کاربران

مردانی از سمت مغربامریکا که به وسترنها معروف شدند

Tipe of movie: its a bout old west of america, often centering of a life of a nomadic cow boy or gun fighter armed with revolver and how rids a hours

فیلم کابوی

غربی مربوط به غرب

غرب گرایی

فیلم کابویی

غرب آی/باختر آی = از جهت غرب آمده. Western
غرب رو/باختر رو = به غرب رونده.
Westerly


کلمات دیگر: