کلمه جو
صفحه اصلی

handler


معنی : مربی، رسیدگی کننده، نگاه دارنده، دسته گذار
معانی دیگر : (مشت بازی) مربی

انگلیسی به فارسی

دسته گذار، رسیدگی کننده، مربی، نگاه دارنده


دستیار، مربی، رسیدگی کننده، نگاه دارنده، دسته گذار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who handles something.

(2) تعریف: in boxing, a coach, trainer, or assistant.

(3) تعریف: a person who trains animals, esp. dogs, for competitive exhibition.

• coach, trainer; caretaker, one who deals with, one who engages in; procedure which is activated by a certain incident and takes care of that incident (computers)
a handler is someone whose job is to be in charge of a particular type of thing.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] گرداننده ؛ دستگذار ؛ برنامه ای با یک کار منحصر بفرد که کنترل یک ورودی و خروجی و یا دستگاه ذخیره یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد

مترادف و متضاد

مربی (اسم)
teacher, tutor, coach, mentor, educator, handler, preceptor, tamer

رسیدگی کننده (اسم)
handler

نگاه دارنده (اسم)
holder, handler, preservative, suspensor, maintainer

دسته گذار (اسم)
handler

جملات نمونه

1. Handler was unavailable for comment Wednesday.
[ترجمه ترگمان]Handler برای اظهار نظر در روز چهارشنبه در دسترس نبود
[ترجمه گوگل]Handler برای روز چهارشنبه در دسترس نبود

2. Another suspected drug handler was fatally injured in a car bomb attack in Bilbao on Jan.
[ترجمه ترگمان]یک مربی مظنون دیگر مواد مخدر در حمله بمب گذاری خودرو در Bilbao در ماه ژانویه به ضرب گلوله کشته شد
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از دست اندرکاران مواد مخدر مظنون در یک حمله بمب در بیلبائو در ماه ژانویه به شدت مجروح شد

3. Dog handler, scuba diver, a spell in the flying squad, warrant officer by 197
[ترجمه ترگمان]نگهبان سگ، غواص، یک طلسم در جوخه پرنده، یک افسر پلیس در پرواز ۱۹۷
[ترجمه گوگل]سرنشین سگ، غواص اسکواش، طلسم در گروه پرواز، افسر ارشد 197 ساله

4. One handler, cradling his bird in his arms, whispers to it and strokes its neck.
[ترجمه ترگمان]یک handler که پرنده ای را در آغوش گرفته آهسته به آن اشاره می کند و گردنش را نوازش می کند
[ترجمه گوگل]یک دستیار، پرنده خود را در آغوش خود می کشد، به او زمزمه می کند و گردن خود را می کشد

5. Fulton recorded a phone conversation with his handler earlier this year.
[ترجمه ترگمان]فولتون در اوایل امسال تلفنی با مربی خود یک مکالمه تلفنی را ثبت کرد
[ترجمه گوگل]Fulton در اوایل امسال یک مکالمه تلفنی با دستیار خود ثبت کرد

6. So the farrier and the handler both beat the same rhythm at the same time on different parts of the horse.
[ترجمه ترگمان]بنابراین نعل بند و متصدی هر دو همان ریتم روی بخش های مختلف اسب را زدند
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب حجاب و حجاب هر دو در همان زمان در قسمت های مختلف اسب ریتم مشابهی را می زدند

7. Richard Handler, Jefferies CEO, got $12 million cash and restricted stock bonus in 200
[ترجمه ترگمان]ریچارد Handler، مدیر عامل Jefferies، ۱۲ میلیون دلار پول نقد و پاداش سهام محدود به ۲۰۰ میلیون دلار دریافت کرد
[ترجمه گوگل]ریچارد هندلر، مدیر عامل شرکت Jefferies، 12 میلیون دلار نقدی دریافت کرده و جایزه سهام را در سال 2008 محدود کرده است

8. The control handler would then rip out the necessary data to populate the control.
[ترجمه ترگمان]سپس متصدی کنترل، داده های لازم را برای تجمیع کنترل از بین می برد
[ترجمه گوگل]سپس کنترل کننده کنترل را از اطلاعات لازم برای پر کردن کنترل خارج می کند

9. The interrupt handler function now has a return code of type irqreturn_t.
[ترجمه ترگمان]تابع مربی وقفه در حال حاضر یک کد بازگشتی از نوع irqreturn دارد
[ترجمه گوگل]تابع پردازش وقفه در حال حاضر یک کد بازگشتی از نوع irqreturn_t دارد

10. You implemented your state table as a common handler for all events, plus a function array for all actions and transitions.
[ترجمه ترگمان]شما جدول دولتی خود را به عنوان یک مربی مشترک برای همه رویدادها، به اضافه یک آرایه تابع برای همه فعالیت ها و انتقالات، اجرا کرده اید
[ترجمه گوگل]شما میز دولت خود را به عنوان یک handler handler برای تمام رویدادها، و همچنین یک آرایه تابع برای همه اعمال و انتقال، اجرا کردید

11. Listing 4 shows how to bind an event handler to an event filter with the SBLIM CIM client library.
[ترجمه ترگمان]برنامه ۴ نشان می دهد که چگونه یک مربی رویدادی را به یک فیلتر رویداد با کتابخانه CIM SBLIM متصل کنید
[ترجمه گوگل]فهرست 4 نشان می دهد که چگونه یک متد رویداد را به یک فیلتر رویداد با کتابخانه سرویس گیرنده SBLIM CIM نشان می دهد

12. Every interrupt runs a function called an interrupt handler, which must be tailored to the device and therefore is installed by the device driver.
[ترجمه ترگمان]هر وقفه یک تابع را اجرا می کند که مربی وقفه نامیده می شود، که باید برای دستگاه مناسب باشد و بنابراین توسط راننده دستگاه نصب می شود
[ترجمه گوگل]هر وقفه یک تابع را به نام handler of interrupt اجرا می کند که باید به وسیله دستگاه متصل شود و بنابراین توسط درایور دستگاه نصب می شود

13. The crooner looked at his handler. "Yeah, " he said, "but she's my wife.
[ترجمه ترگمان]آوازه خوان به مربی خود نگاه کرد و گفت: \" بله، اما او همسر من است
[ترجمه گوگل]جادوگر به دستیار خود نگاه کرد 'آره،' او گفت، 'اما او همسر من است

14. She was probably important, an adviser to radical students and a recruiting officer or handler of agents.
[ترجمه ترگمان]او احتمالا مهم بود، یک مشاور برای دانش آموزان افراطی و یک کارمند استخدام یا متصدی استخدام
[ترجمه گوگل]او احتمالا مهم بود، یک مشاور دانشجویان رادیکال و یکی از افسران استخدام یا دستیار عوامل

پیشنهاد کاربران

صاحب
( for the elephant and its mahout ( handler= فیل ها و صاحبانشان

دست اندر کاران

ناظر، مأمور کنترل

handler ( حمل ونقل هوایی )
واژه مصوب: بارزن 1
تعریف: خودروی برای بارگیری و تخلیۀ بار در هواپیما در محدودۀ پیشگاه


کلمات دیگر: