کلمه جو
صفحه اصلی

tape


معنی : نوار چسب، نوار ضبط صوت، نوار ضبط صوت و امثال ان، نوار، روبان، با نوار بستن، ضبط کردن، بانوار یا قیطان بستن، نوار زدن
معانی دیگر : نوار (از پارچه یا کاغذ یا پلاستیک و غیره)، تسمه، نوار صدانگاری، نوار صوتی، (با نوار یا تسمه یا قیطان) بستن، بسته بندی کردن، نواربندی کردن، نوار چسباندن، (روی نوار صوتی یا ویدئو) ضبط کردن، نوار ویدئو، نوارچسب (adhesive tape هم می گویند)، مخفف: magnetic tape و red tape و tapeworm و ticker tape و tape-recorder، (نوار) متر (tape measure هم می گویند)، با نوار متر اندازه گرفتن، متر کردن، بند، ریسمان، قیطان، نوار خط پایان مسابقه، پایانبند

انگلیسی به فارسی

نوار، روبان، نوار چسب، نوار ضبط صوت، نوار ضبط صوت و امثال ان، ضبط کردن، بانوار یا قیطان بستن، نوار زدن، با نوار بستن


نوار، بانوار بستن


بانوار یا قیطان بستن، نوار، نوار ضبط صوت، نوارچسب، نوار زدن، ضبط کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a long narrow strip of material, usu. of plastic, cloth, or paper, sometimes having adhesive on one side.

- He took out his tape and measured the dimensions of the room.
[ترجمه shohreh] او متر خود را بیرون آورد و ابعاد اتاق را اندازه گیری کرد
[ترجمه ترگمان] نوار خود را بیرون آورد و ابعاد اتاق را اندازه گرفت
[ترجمه گوگل] او نوار خود را خارج کرد و ابعاد اتاق را اندازه گرفت
- The envelope would not stay closed, so I put tape on it.
[ترجمه ترگمان] پاکت بسته نمیشه، واسه همین نوار رو روش گذاشتم
[ترجمه گوگل] پاکت بسته نخواهد شد، بنابراین روی آن نوار میگذارم

(2) تعریف: a long magnetic strip used to record sounds and pictures.

- The music was recorded on tape.
[ترجمه ترگمان] موسیقی روی نوار ضبط شده بود
[ترجمه گوگل] موسیقی بر روی نوار ضبط شد

(3) تعریف: a string stretched across the finish line of a race that is broken by the winner.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tapes, taping, taped
(1) تعریف: to fasten, bind, or repair with tape.

- The page was ripped, so I taped it.
[ترجمه ترگمان] صفحه پاره شده، واسه همین ضبطش کردم
[ترجمه گوگل] صفحه پاره شد، بنابراین من آن را ضبط کردم
- The nurse taped his leg.
[ترجمه ترگمان] پرستار پای او را پانسمان کرد
[ترجمه گوگل] پرستار پای خود را گذاشت

(2) تعریف: to record on tape.
مشابه: record

- The television show is taped in the morning and aired at night.
[ترجمه ترگمان] برنامه تلویزیونی در صبح ضبط می شود و شب ها پخش می شود
[ترجمه گوگل] نمایش تلویزیونی در صبح و در شب پخش می شود
- We taped the president's speech.
[ترجمه ترگمان] ما سخنرانی رئیس جمهور رو ضبط کردیم
[ترجمه گوگل] ما سخنرانی رییس جمهور را ضبط کردیم

• long narrow and flexible strip of some material; strip of paper or plastic with adhesive on one or both sides; strip of woven fabric used for tying or binding; string stretched across the finish line of a race; cassette, tape recording
fasten or bind with tape; record sound or pictures on magnetic tape; measure with a tape measure
tape is a narrow plastic strip covered with a magnetic substance. it is used to record sounds, pictures, and computer information.
a tape is a cassette or spool with magnetic tape wound round it.
if you tape music, sounds, or television pictures, you record them using a tape recorder or a video recorder.
a tape is also a strip of cloth used to tie things together or to identify who a piece of clothing belongs to.
tape is also a sticky strip of plastic used for sticking things together.
if you tape one thing to another, you attach it using sticky tape.
see also red tape, videotape.

دیکشنری تخصصی

[سینما] نوار
[عمران و معماری] قلاویز - نوار - نوار چسب
[کامپیوتر] نوار بستن ؛ نوار - نوار - مواد انعطاف پذیر نازکی که اطلاعات را می توان به صورت مغناطیسی روی آن ضبط کرد. نوارها بهترین وسیله ی پشتیبان گیری از فایلهای کامپیوتری و انتقال فایلهای بزرگ ( بزرگتر از ظرفیت یک دیسک با تراکم بالا) به اداره ی خدمات هستند. باید مطمئن شوید که اداره ی خدمات می توان نوار شما را یخواند. انواع نوارها با قالبها و ظرفیتهای گوناگونی وجود دارند. توجه داشته باشید که ضبط یک نوار، منوط به صرف زمان است، شاید چندین ساعت برای 100 مگابات . همچنین هر نواری قبل از استفاده باید قالب بندی شود؛ قالب بندی یک نوار ممکن است چند ساعت طول بکشد ؛ از این رو، نوارها جایگزین های عملی برای دیسک گردان هانیستند. ابر کامپیوترها ،از نوارهای حلقه ب حلقه استفاده می کنند که در سالهای 1950 ساخته شدند. ریزکامپیوترها از کارتریج های مختلف نوار استفاده می کنند.
[برق و الکترونیک] نوار
[مهندسی گاز] نوار، نوارچسب
[نساجی] نوار - نخ نواری
[پلیمر] نوار

مترادف و متضاد

نوار چسب (اسم)
tape, banderol, banderole

نوار ضبط صوت (اسم)
tape

نوار ضبط صوت و امثال ان (اسم)
tape

نوار (اسم)
screed, fillet, filet, ribbon, band, strip, tape, braid, swath, riband, swathe, lace, ligature, fascia, rand, ribband, welt

روبان (اسم)
ribbon, band, tape, riband, bandeau

با نوار بستن (فعل)
band, tape, bandage

ضبط کردن (فعل)
trace, attach, manage, record, confiscate, seize, file, place on file, tape

بانوار یا قیطان بستن (فعل)
tape

نوار زدن (فعل)
tape

ribbon of material


Synonyms: band, braid, edging, line, rope, strip


stick together with material


Synonyms: bandage, bind, bond, fasten, hold together, rope, seal, secure, support, swathe, tie, tie up, truss, wire, wrap


Antonyms: loosen, unfasten, unglue, unstick, untape


record sounds, sights


Synonyms: audiotape, make a tape, register, tape-record, video, videotape


جملات نمونه

1. tape with good tack
نوار دارای چسبندگی زیاد

2. insulating tape
نوار عایق ساز

3. to tape a tv program
برنامه ی تلویزیونی را ضبط کردن

4. a plastic tape
نوار پلاستیکی

5. play the tape once more!
یکبار دیگر نوار را بگذار!

6. a red paper tape
نوار کاغذی قرمز

7. he tied the tape tightly around the box
نوار را محکم دور جعبه بست.

8. the old rubber tape has lost its spring
نوار کش کهنه کشسانی خود را از دست داده است.

9. to record something on tape
چیزی را روی نوار صوتی ضبط کردن

10. pari sealed the parcel up with adhesive tape
پری بسته را با نوار چسب محکم بست.

11. i stopped the cracks in the windows with adhesive tape
با نوار چسب درز پنجره ها را گرفتم.

12. he covered the injection mark with a patch and an adhesive tape
جای آمپول را با یک تکه باند و نوار چسب پوشاند.

13. We've got the film on tape.
[ترجمه ترگمان]فیلم را ضبط کردیم
[ترجمه گوگل]ما فیلم بر روی نوار داشته ایم

14. Stick reflective tape on your school bag.
[ترجمه ترگمان]یک نوار بازتابنده در کیف مدرسه خود ذکر کنید
[ترجمه گوگل]نوار بازتابنده در کیسه مدرسه خود را

15. His speech has been recorded on tape.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی وی بر روی نوار ضبط شده است
[ترجمه گوگل]سخنرانی او بر روی نوار ضبط شده است

16. Be carefull; don't wipe the tape!
[ترجمه ترگمان]ساکت باش، فیلم را پاک نکن!
[ترجمه گوگل]مراقب باش؛ نوار را پاک نکن!

17. A cassette tape recorder can easily record sound on and play sound back from tape.
[ترجمه ترگمان]ضبط نوار کاست می تواند به راحتی صدا را ضبط کند و از نوار پخش شود
[ترجمه گوگل]ضبط کننده نوار کاست به راحتی می تواند صدای ضبط و پخش صدا را از نوار ضبط کند

18. Waddington rewound the tape and played the message again.
[ترجمه ترگمان]Waddington نوار را باز کرد و دوباره پیام را پخش کرد
[ترجمه گوگل]وادینگتون نوار را باز کرد و دوباره پیام را پخش کرد

insulating tape

نوار عایق‌ساز


a plastic tape

نوار پلاستیکی


a red paper tape

نوار کاغذی قرمز


to record something on tape

چیزی را روی نوار صوتی ضبط کردن


Packages must be securly taped.

بسته‌ها را باید محکم نوار‌پیچی کرد.


The theives had taped his mouth.

سارقین دهان او را بانوار چسب بسته بودند.


a taped interview

مصاحبه‌‌ای ضبط‌شده (روی نوار)


to tape a TV program

برنامه‌ی تلویزیونی را ضبط کردن


پیشنهاد کاربران

با نوار چسب چسباندن

Red tape
کاغذبازی. تشریفات اداری

نوار چسب، نوار، چسب نواری

هر نوع چسبی

نوار چسب

نوار

چسب نواری

نوارضبت صوت درس کردم


نام توعی موسیقی یا نوار چسب هایی که روی نوارای قدیمی استفاده میشد

در زبان بورس به زمان و اندازه معاملات فردی هم tape گفته میشه.

به عنوان اسم به معنی نوار است
به عنوان فعل به معنی ضبط کردن است

نوار چسب ، چسب نواری

نوار صوتی یا ویدئو

نوار ، CD یاDVD


کلمات دیگر: