کلمه جو
صفحه اصلی

perforate


معنی : سوراخ کردن، سفتن، ایجاد سوراخ کردن، سنبیدن، منگنه کردن، رسوخ کردن
معانی دیگر : سوراخ کردن یا شدن، آژیدن، مضرس کردن یا شدن، پرفراژ کردن، (در امتداد خط راست) سوراخ سوراخ (شده)، پرفراژ (شده)، سوراخ شده، سفته (perforated هم می گویند)، سورا  کردن، رسو  کردن

انگلیسی به فارسی

سوراخ کردن


سوراخ کردن، سفتن، منگنه کردن، رسوخ کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: perforates, perforating, perforated
(1) تعریف: to make a hole in.
مشابه: hole, pierce, puncture

- The knife perforated his lung.
[ترجمه ترگمان] چاقو سوراخ ریه ش رو سوراخ کرده
[ترجمه گوگل] چاقو ریه اش را سوراخ کرد

(2) تعریف: to make a series of small holes in (paper or other material) so as to facilitate proper tearing.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: perforable (adj.), perforator (n.)
• : تعریف: to penetrate or go through something.
مشابه: hole

• puncture, pierce; make holes, punch holes
if something perforates something else, it pierces it or causes it to have holes in it.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] مشبک،سوراخ سوراخ (الف) دیواره میان مرجانهای تازه شکل گرفته در یک توده مرجانی که حاوی بازشدگیهای بسیاری است که به صورت نامنظم در کنار هم چیده شده اند. همچنین مربوط به زیرمجموعه ای از مرجانها که دارای اسکلتی با بافت متخلخل هستند (ب) آن دسته از دیواره های پوسته شعاعیان که دارای حفرات متعددی است که نسبت به دهانه ها و کانالهای موجود در پوسته آنها، متفاوت اند. دیواره های متخلخل، همچنین مشخصه پوسته های کلسیتی شیشه ای هستند؛ مربوط به perforata که زیر مجموعه ای از شعاعیان هستند که صدف آنها دارای حفرات اندکی برای عبور اندام درونی است. (ج) برجستگی بدنه یک خاردار که در قسمت فوقانی دارای فرورفتگی است که محل اتصال رباط و اصل بین زائده و برجستگی استخوانی، به آن می باشد. (د) صدف حلزونی یک موجود نرمتن که در قسمت مرکزی پیوندگاه دارای حفره ای نسبتاً بزرگ است. مقایسه شود با: imperforate.

مترادف و متضاد

سوراخ کردن (فعل)
stick, puncture, bore, gimlet, delve, gore, jab, pierce, dig a hole, perforate, notch, thrust, broach, punch, cut a hole, stab, impale, peck a hole

سفتن (فعل)
bore, pierce, perforate

ایجاد سوراخ کردن (فعل)
stave, perforate

سنبیدن (فعل)
perforate

منگنه کردن (فعل)
stamp, perforate, punch

رسوخ کردن (فعل)
soak, pierce, perforate, transpierce

make a hole in


Synonyms: bore, drill, drive, hole, honeycomb, penetrate, permeate, pierce, pit, poke full of holes, probe, punch, puncture, shoot full of holes, slit, stab


Antonyms: close up


جملات نمونه

Beautiful fjords perforate the coastline.

خلیج‌های زیبا ساحل را دندانه‌دار می‌کنند.


A perforated sheet of stamps.

یک صفحه تمبر پست آژدار شده.


a perforated eardrum

پرده‌ی گوش سوراخ شده


1. to perforate a box top to give a captured butterfly air
در قوطی را سوراخ کردن و به پروانه ی اسیر هوا رساندن

2. beautiful fjords perforate the coastline
خلیج های زیبا ساحل را مضرس می کنند.

3. a stomach ulcer can perforate the stomach wall
زخم معده می تواند دیواره ی معده را سوراخ کند

4. He suffered from bruises and a perforated eardrum in the accident.
[ترجمه ترگمان]او از کبودی ها و پرده گوش دار در این حادثه رنج می برد
[ترجمه گوگل]او در اثر تصادف از کبودی و یک گوشه ی سوراخ سوراخ شده رنج می برد

5. I refused to wear headphones because they can perforate your eardrums.
[ترجمه ترگمان]از گذاشتن هدفون خودداری کردم چون آن ها می توانند پرده گوش شما را خفه کنند
[ترجمه گوگل]من از پوشیدن هدفون امتناع ورزیدم زیرا می توانند گوشواره های خود را سوراخ کنند

6. The nail perforated her coat and left an ugly rip.
[ترجمه ترگمان]میخ کتش را سوراخ کرد و پاره زشتی به جا گذاشت
[ترجمه گوگل]ناخن کت خود را سوراخ کرد و یک برش زشت را ترک کرد

7. The broken ribs perforated into his lung.
[ترجمه ترگمان]دنده های شکسته به ریه اش نفوذ کرده
[ترجمه گوگل]رگ های شکسته به ریه رحم می کنند

8. A broken rib had perforated her lung.
[ترجمه ترگمان]یه دنده شکسته ریه اش رو سوراخ کرده
[ترجمه گوگل]رباط شکسته ریه اش را سوراخ کرد

9. Keep good apples in perforated polythene bags.
[ترجمه ترگمان]سیب های خوبی در کیسه های polythene سوراخ دار نگه دارید
[ترجمه گوگل]سیب های خوب را در کیسه های پلی اتیلن سوراخ نگه دارید

10. In Sanchersville, she opened a storefront law office perforating the heart of the ghetto.
[ترجمه ترگمان]او در Sanchersville، یک دفتر قانون کار در قلب محله را افتتاح کرد
[ترجمه گوگل]در سنچرسویل، او یک دفتر حقوقی برای باز کردن قلب محله یهودی نشین افتتاح کرد

11. Abandoned mines perforate the hills and tell of short but acute prosperity.
[ترجمه ترگمان]مین ها را ترک می کنند و تپه ها را سوراخ می کنند و از یک موفقیت کوتاه و تیز چیزی می گویند
[ترجمه گوگل]معادن رها شده تپه ها را از بین می برند و از رونق کوتاه اما شدید سخن می گویند

12. A 72 year old woman died of a perforated colon 11 days after completing the trial, despite continuing prednisolone treatment.
[ترجمه ترگمان]یک زن ۷۲ ساله پس از تکمیل محاکمه علی رغم ادامه درمان prednisolone، ۱۱ روز پس از پایان محاکمه، فوت کرد
[ترجمه گوگل]یک روز پس از اتمام آزمایش، یک خانم 72 ساله از یک کولون سوراخ سوراخ شد، علیرغم ادامه درمان پردنیزولون

13. The explosion perforated his eardrum.
[ترجمه ترگمان]پرده گوش پرده گوش او را سوراخ کرد
[ترجمه گوگل]انفجار سر و صدای او را سوراخ کرد

14. The ulcer has perforated.
[ترجمه ترگمان]زخم سوراخ شده است
[ترجمه گوگل]زخم سوراخ شده است

15. The toe area is perforated, while the heel has a double collar for improved cushioning.
[ترجمه ترگمان]ناحیه پنجه دار در حال سوراخ کردن است در حالی که پاشنه کفش پاشنه دو برابر برای بهبود cushioning دارد
[ترجمه گوگل]ناحیه پا بر روی سوراخ سوراخ شده است، در حالی که پاشنه یقه دوتایی برای بهبود آسفالت را دارد

to perforate a box top to give a captured butterfly air

در قوطی را سوراخ کردن و به پروانه‌ی اسیر هوا رساندن


a stomach ulcer can perforate the stomach wall

زخم معده می‌تواند دیواره‌ی معده را سوراخ کند


You can cut the receipt along a perforated line.

می‌توانی قبض رسید را در امتداد خط سوراخ شده پاره کنی.


tools for perforating thousands of different patterns

ابزار برای آژدار کردن هزاران طرح مختلف


پیشنهاد کاربران

Pierce
سوراخ کردن


کلمات دیگر: