کلمه جو
صفحه اصلی

homogeny


معنی : همانندی، تشابه، ایجاد جنسی شبیه خود، همانندی در نتیجه داشتن یک اصل
معانی دیگر : همانندی درنتیجه داشتن یک اصل، تشابه، ایجاد جنسی شبیه خود

انگلیسی به فارسی

همانندی درنتیجه داشتن یک اصل، همانندی، تشابه، ایجاد جنسی شبیه خود


همگنی، همانندی، تشابه، ایجاد جنسی شبیه خود، همانندی در نتیجه داشتن یک اصل


انگلیسی به انگلیسی

• uniformity, similarity in build and character (due to a common origin)

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] همانندی

مترادف و متضاد

همانندی (اسم)
analogy, likeness, resemblance, similarity, homogeny, likelihoood, self-identity

تشابه (اسم)
likeness, symmetry, resemblance, similarity, homogeny, simile, correspondence, correspondency

ایجاد جنسی شبیه خود (اسم)
homogeny

همانندی در نتیجه داشتن یک اصل (اسم)
homogeny

جملات نمونه

1. Homogeny is boring and limiting. Diversity begets a natural balance.
[ترجمه ترگمان]Homogeny خسته کننده و محدود کننده است تنوع باعث ایجاد تعادل طبیعی می شود
[ترجمه گوگل]همگنی خسته کننده و محدود است تنوع یک تعادل طبیعی ایجاد می کند

2. Cultural homogeny and cultural neterogeny, and the relationship of opposition and unity between Globalization and Localization are the cores of the development in humanity's culture.
[ترجمه ترگمان]homogeny فرهنگی و neterogeny فرهنگی، و رابطه بین تقابل و اتحاد بین جهانی سازی و Localization، هسته های توسعه فرهنگ بشریت هستند
[ترجمه گوگل]همگنی فرهنگی و فرهنگ غنی فرهنگی، و رابطه مخالفت و اتحاد بین جهانی شدن و محلی سازی، هسته های توسعه در فرهنگ بشریت است

3. The theoretic basis for the homogeny of drama and poetry is that both forms of art cannot exist without "tension".
[ترجمه ترگمان]پایه نظری برای the نمایش و شعر این است که هر دو شکل هنر نمی توانند بدون \"تنش\" وجود داشته باشند
[ترجمه گوگل]مبانی نظری همگن بودن شعر و ادبی این است که هر دو نوع هنر بدون وجود تنش وجود ندارد

4. The harmonious labor relationship and the harmonious society have the homogeny and interactiveness.
[ترجمه ترگمان]رابطه کاری هماهنگ و جامعه هماهنگ، homogeny و interactiveness را دارند
[ترجمه گوگل]روابط کار هماهنگ و جامعه هماهنگ همگنی و تعامل دارند

5. To explore the Etiology, Pathogenesis and Treatment of TCM by the theory homogeny of liver and kidney for Parkinson's disease.
[ترجمه ترگمان]برای بررسی the، Pathogenesis و درمان TCM توسط نظریه homogeny کبد و کلیه برای بیماری پارکینسون
[ترجمه گوگل]برای کشف علل، پاتوژنز و درمان TCM با همگرایی تئوری کبد و کلیه برای بیماری پارکینسون

6. I'm not interested in a group of people with some sort of incredible homogeny, a group that can do the movement I want.
[ترجمه ترگمان]من علاقه ای به گروهی از افراد با نوعی of باور نکردنی، گروهی که می توانند این جنبش را که من می خواهم، انجام دهند، ندارم
[ترجمه گوگل]من به یک گروه از افراد با نوعی همگانی باور نکردنی علاقمندم، گروهی که می تواند جنبشی را که می خواهم انجام دهم

7. Master faith has certain defect on constructing harmonious society. But it's own nature determines the homogeny and consistence in constructing harmonious society, so the defects can be avoided.
[ترجمه ترگمان]ایمان اصلی، نقص خاصی در ایجاد جامعه هماهنگ دارد اما طبیعت خودش the و consistence در ساختن جامعه هماهنگ را تعیین می کند تا بتوان از معایب آن اجتناب کرد
[ترجمه گوگل]استاد ایمان در ایجاد جامعه هماهنگ نقص خاصی دارد اما طبیعت خود طبیعت همگنی و سازگاری را در ساخت جامعه هماهنگ ایجاد می کند، بنابراین می توان از نقص ها اجتناب کرد


کلمات دیگر: