کلمه جو
صفحه اصلی

meridian


معنی : اوج، ظهر، خط نصف النهار، نیم روز، دایره طول، درجه کمال
معانی دیگر : (مقام و قدرت و غیره) اوج، اوگ، بالاترین مقام یا موقعیت در زندگی، نصف النهار، زمین پرهون، نیمروز پرهون، وابسته به یا در نیمروز، نیمروزی، ظهری، وابسته به اوج مدار روزانه ی هر جرم سماوی، اوجی، نصف النهاری، زمین پرهونی، نیمروز پرهونی، (نادر) جنوبی، (مهجور) ظهر

انگلیسی به فارسی

نیم روز، ظهر، خط نصف النهار، دایره طول، اوج، درجه کمال


مریدین، خط نصف النهار، ظهر، اوج، نیم روز، دایره طول، درجه کمال


انگلیسی به انگلیسی

• circle circumscribing the earth that passes through the poles; longitudinal half of the earth (from one pole to the other); meridian line through any celestial being; noon, midday; climax, climactic period
of the afternoon; of or pertaining to a meridian; pertaining to a time of greatest prosperity
a meridian is an imaginary line from the north pole to the south pole. meridians are drawn on maps to help you specify the position of a place.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] نصف النهار ،خطی از دایره بزرگ عمود بر صفحه استوا.
[ریاضیات] نصف النهار

مترادف و متضاد

اوج (اسم)
acme, climax, pinnacle, culmination, zenith, top, summit, apogee, apex, tip-top, pitch, crescendo, high tide, meridian, noontide

ظهر (اسم)
dorsum, dinner hour, noon, midday, noonday, dinnertime, meridian, noontide

خط نصف النهار (اسم)
meridian

نیم روز (اسم)
south, noon, midday, meridian, noontime, noontide

دایره طول (اسم)
meridian

درجه کمال (اسم)
meridian

summit, climax


Synonyms: acme, apex, apogee, crest, culmination, extremity, high noon, high-water mark, peak, pinnacle, zenith


جملات نمونه

1. it was harder to find a wife now that he had passed his meridian
اکنون که اوج زندگی خودرا پشت سر گذاشته بود یافتن همسر مشکل تر شده بود.

2. All places on the same meridian have the same longitude.
[ترجمه ترگمان]تمام جاهایی که در نصف النهار بود همان طول جغرافیایی بود
[ترجمه گوگل]همه مکان ها در یک مریدین یکسان هستند

3. The meridian is an imaginary line drawn from pole to pole.
[ترجمه ترگمان]نصف النهار یک خط فرضی است که از قطب به قطب کشیده می شود
[ترجمه گوگل]مریدین یک خط خیالی است که از قطب به قطب گرفته شده است

4. The prime meridian of longitude is in Greenwich, South London.
[ترجمه پوراکبریان نیاز-داود] نصف النهار مبداء مار بر گرینویچ واقع در جنوب لندناست.
[ترجمه ترگمان]نصف النهار طول جغرافیایی در گرینویچ، جنوب لندن است
[ترجمه گوگل]نخستین مساحت طول جغرافیایی در گرینویچ، لندن جنوبی است

5. He is now at the meridian of his intellectual power.
[ترجمه ترگمان]اکنون در نصف النهار نیروی معنوی او هست
[ترجمه گوگل]او اکنون در مرز قدرت فکری خود است

6. Meridian fell apart on the penalties and Woodmill went through to make their fourth appearance in the final.
[ترجمه ترگمان]Meridian از هم جدا شدند و Woodmill برای چهارمین بار در مسابقه فینال ظاهر شدند
[ترجمه گوگل]مریدیان از مجازات ها جدا شد و Woodmill به مرحله چهارم رسید

7. The placement of the prime meridian is a purely political decision.
[ترجمه ترگمان]قرار گرفتن نصف النهار مبدا یک تصمیم کاملا سیاسی است
[ترجمه گوگل]قرار دادن نخستین مریدین یک تصمیم کاملا سیاسی است

8. It has upper limbs, blood meridian dredging harmonic function, on the cardiovascular system, respiratory system disease and upper extremity pain have a good effect.
[ترجمه ترگمان]این شاخه، اعضای بالایی، نصف النهار خون کندو عملکرد هارمونیک، در سیستم قلبی - عروقی، بیماری های سیستم تنفسی و رنج بخش فوقانی تاثیر خوبی دارد
[ترجمه گوگل]این اندام فوقانی، عملکرد هارمونیک غربالگری خون مریدین خون، بر روی سیستم قلب و عروق، بیماری تنفسی و اندام فوقانی تاثیر خوبی دارند

9. The first meridian circle of China has been installed at CSAO in April 1990. This horizontal reflecting transit circle with 240ram effective aperture is developed by CSAO, NAIF and CUO.
[ترجمه ترگمان]اولین دایره نصف النهار چین در CSAO در آوریل ۱۹۹۰ نصب شده است این چرخه انتقال افقی با ۲۴۰ سوراخ موثر با CSAO، naif و cuo ایجاد شده است
[ترجمه گوگل]اولین حلقه مرسدس از چین در آوریل 1990 در CSAO نصب شده است این حلقه حمل و نقل منعکس کننده افقی با دیافراگم موثر 240 آمین توسط CSAO، NAIF و CUO توسعه یافته است

10. MERIDIAN, Idaho - Banning baseball caps during tests was obvious - students were writing the answers under the brim.
[ترجمه ترگمان]MERIDIAN، آیداهو - ممنوع کردن کلاه های بیسبال در طول تست، واضح بود - دانش آموزان پاسخ ها را زیر لبه یادداشت می کردند
[ترجمه گوگل]MERIDIAN، آیداهو - ممنوعیت کلاه بیسبال در طول آزمون ها واضح بود - دانش آموزان پاسخ های خود را در زیر لبه نوشته بودند

11. Two-way meridian lattice shell is the single-layer lattice shells structure made of two groups of intercrossed full-length scalene angle steel along the direction of the sphere lattice lines.
[ترجمه ترگمان]پوسته دو طرفه شبکه بولتزمن شبکه ای است که متشکل از دو گروه از فولاد زاویه ای scalene با طول کامل در امتداد جهت خطوط مشبک می باشد
[ترجمه گوگل]پوسته شبکه دو طرفه ی مریدین یک ساختار پوسته ی یک لایه است که از دو گروه از فولاد زاویه ای فولاد کراس پراکنده در طول مسیر خطوط شبکه ی حوزه ای ساخته شده است

12. A meridian is an imaginary circle.
[ترجمه ترگمان]نصف النهار یک دایره خیالی است
[ترجمه گوگل]یک مریدین یک دایره خیالی است

13. Conclusion: the hypothesis of meridian essence, at the earliest, " Huangdi. "
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: فرضیه جوهر نصف النهار، در زودترین زمان، \"Huangdi\"
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: فرضیه ماهیت مریدین، در ابتدا، 'Huangdi '

14. In conclusion, tonifying kidney and Du meridian is the proper treatment principle.
[ترجمه ترگمان]در پایان، کلیه نصف النهار کلیه و دو نصف النهار یک اصل درمان درست می باشد
[ترجمه گوگل]در نتیجه، تون سازی کلیه و دو مریدین، اصل درمان مناسب است

It was harder to find a wife now that he had passed his meridian.

اکنون که اوج زندگی خود را پشت سر گذاشته بود، یافتن همسر مشکل‌تر شده بود.


پیشنهاد کاربران

( طب سوزنی چینی ) گذرگاه های انرژی در بدن که در طب سوزنی، سوزن های مخصوص به این نقاط وارد میشوند.

an imaginary line between the two poles drawn on maps to help show the position of places.
The prime meridian of longitude is in Greenwich, London.

Means afternoon

گذرگاه انرژی

meridian ( نجوم رصدی و آشکارسازها )
واژه مصوب: نصف النهار
تعریف: دایرۀ ساعتی که از سمت الرأس ناظر می گذرد

نصف النهار


کلمات دیگر: