کلمه جو
صفحه اصلی

hinterland


(سرزمین پشت ساحل دریا یا رودخانه و غیره به ویژه اگر مال همان کشوری باشد که ساحل به آن تعلق دارد) پسکرانه، سرزمین درونی، زمین پشت ساحل، مناطق داخلی کشور

انگلیسی به فارسی

زمین پشت ساحل، مناطق داخلی کشور


سرزمین اصلی، مناطق داخلی کشور، زمین پشت ساحل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: (often pl.) any area far from a center of population or culture; back country.

(2) تعریف: a region near to but not on the coast.

• remote or undeveloped areas of a country, back country
the hinterland of a piece of coastline or a large river is the area of land behind it or around it.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] پسکرانه زمینی که پشت یک بندر دریایی یا پشت یک کرانه دریایی قرار گرفته و حجم صادراتی را ذخیره و فراهم می سازد و درآن حجم وارداتی آن بندر یا آن کرانه دریایی توزیع می شود

مترادف و متضاد

backcountry


Synonyms: boondocks, boonies, borderland, brush, bush country, frontier, outback, sticks, wasteland, wilderness, woods


جملات نمونه

1. iran's hinterland is mountainous
سرزمین درونی ایران کوهستانی است.

2. A century ago, eastern Germany was an agricultural hinterland.
[ترجمه ترگمان]یک قرن پیش، آلمان شرقی یک سرزمین داخلی کشاورزی بود
[ترجمه گوگل]یک قرن پیش، شرق آلمان یک دره سرزمین کشاورزی بود

3. Trade between the Adriatic ports and their hinterland had grown.
[ترجمه ترگمان]تجارت میان بنادر آدریاتیک و سرزمین داخلی آن ها رشد کرده بود
[ترجمه گوگل]تجارت میان بنادر دریای آدریاتیک و مناطق فرازمینی آنها افزایش یافته است

4. Which were the main industrial towns in the hinterland created by the canal links?
[ترجمه ترگمان]که شهرهای اصلی صنعتی در سرزمین داخلی ایجاد شده توسط لینک های کانال بودند؟
[ترجمه گوگل]کدام شهر های اصلی صنعتی در ناحیه داخلی ایجاد شده توسط لینک کانال بودند؟

5. The hinterland of the Liverpool Range in the summer of 1839 was a resplendent, if temporary, Eden.
[ترجمه ترگمان]سرزمین داخلی محدوده لیورپول در تابستان ۱۸۳۹ یک درخشندگی، اگر موقتی باشد، عدن بود
[ترجمه گوگل]سرزمین مادری لیورپول در تابستان سال 1839 یک پرنسس بود، اگر موقت، ادن

6. It is the hinterland that has the greatest appeal.
[ترجمه ترگمان]این سرزمین داخلی است که بیش ترین جاذبه را دارد
[ترجمه گوگل]این منطقه بیرونی است که بیشترین تجدید نظر را دارد

7. Her early work depicted a dreamy hinterland between landscape and abstraction, like the molten scenes of late Turner.
[ترجمه ترگمان]کار ابتدایی او یک سرزمین رویایی را بین چشم انداز و انتزاع به تصویر کشیده بود، مانند صحنه های مذاب در اواخر ترنر
[ترجمه گوگل]کار او در اوایل دوران رویا بین چشم انداز و انتزاع، مانند صحنه های نقره اواخر ترنر را نشان می دهد

8. However, Eataine is simply the hinterland of the vast city-state of Lothern.
[ترجمه ترگمان]با این حال، Eataine به سادگی سرزمین اصلی شهر بزرگ of است
[ترجمه گوگل]با این حال، Eataine به سادگی در خارج از کشور از شهرستان گسترده ای از شهرستان Lothern است

9. Black marketeers and moneylenders mushroomed. In the hinterland, the peasants' meagre savings evaporated rapidly.
[ترجمه ترگمان]marketeers سیاه و moneylenders به سرعت رشد کردند در سرزمین داخلی، اندوخته ناچیز روستاییان به سرعت تبخیر شد
[ترجمه گوگل]ماریتورهای سیاه و پولدارها رشد می کنند در مناطق دورافتاده، پس انداز ضعیف دهقانان به سرعت از بین رفت

10. Any site we consider will have its own hinterland, its own catchment area for the feeding of its population.
[ترجمه ترگمان]هر سایتی که ما در نظر بگیریم سرزمین داخلی خودش را خواهد داشت، حوزه آبریز خودش برای تغذیه جمعیت آن
[ترجمه گوگل]هر سایتی که در نظر داریم، دارای منطقهی متفاوتی است، منطقهی حوضهی خود برای تغذیه از جمعیت آن

11. The rural hinterland which supported the two best known cities differed greatly.
[ترجمه ترگمان]مناطق روستایی که از دو شهر معروف پشتیبانی می کردند به شدت متفاوت بودند
[ترجمه گوگل]مناطق دورافتاده روستایی که از دو شهر شناخته شده پشتیبانی می کردند، بسیار متفاوت بودند

12. How lovely things were out in the hinterland.
[ترجمه ترگمان]چه چیزهای قشنگی در سرزمین پشت سر گذاشته بودند
[ترجمه گوگل]چیزهایی که دوست داشتنی در خارج از کشور خارج شد

13. The hinterland of Junggar basin is mostly covered with desert. It brings about difficulty for seismic prospecting due to its fluctuation, inhomogeneous distribution of surface dune sand.
[ترجمه ترگمان]سرزمین داخلی حوضه Junggar عمدتا پوشیده از بیابان است این مساله به دلیل نوسانات آن، توزیع ناهمگن شنی سطح، به دشواری برای اکتشاف زمین لرزه به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل]ساحلی از حوضه یونگگر بیشتر با کویر پوشیده شده است این امر با توجه به نوسانات آن، توزیع غیرمستقیم شن و ماسه های شن و ماسه، به دلیل پیچیدگی لرزه ای به ارمغان می آورد

14. The hinterland and inland regions have never depended on imported foods due to the high cost of transportation.
[ترجمه ترگمان]مناطق داخلی و داخلی هرگز به خاطر هزینه بالای حمل و نقل به غذاهای وارداتی وابسته نبوده اند
[ترجمه گوگل]به دلیل هزینه بالای حمل و نقل، مناطق متخاصم و مناطق داخلی هرگز به مواد غذایی وارداتی وابسته نیستند

15. And there is the enormous underdeveloped hinterland with excess rural population.
[ترجمه ترگمان]و زمین های وسیع توسعه نیافته با جمعیت روستایی اضافی وجود دارد
[ترجمه گوگل]و منطقه بی نظیر توسعه یافته با جمعیت بیش از حد روستایی وجود دارد

Iran's hinterland is mountainous.

سرزمین درونی ایران کوهستانی است.


پیشنهاد کاربران

پس کرانه بندر

hinterland ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: پس بوم
تعریف: پهنه ای در مرز یا درون کمربند کوه زایی و به دور از پیش بوم

شهرهای اطراف شهر مرکزی


کلمات دیگر: