کلمه جو
صفحه اصلی

fondness


معنی : علاقه، انس، خاطرخواهی
معانی دیگر : دوست داری، دلبستگی، عشق و علاقه (معمولا بیش از حد)، شیفتگی

انگلیسی به فارسی

علاقه، انس


عشق ورزیدن، علاقه، انس، خاطرخواهی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the quality or condition of being fond.
مترادف: tenderness
مشابه: kindness, preference, warmth

(2) تعریف: tender affection.
مترادف: affection, devotion
متضاد: hatred
مشابه: adoration, attachment, liking, love, warmth

(3) تعریف: a strong liking or inclination.
مترادف: fancy, inclination, liking, penchant, taste, weakness
متضاد: dislike
مشابه: bent, desire, leaning, like, love, partiality, passion, predilection, preference

- a fondness for poetry
[ترجمه ترگمان] علاقه به شعر
[ترجمه گوگل] علاقه به شعر

• loving affection, fond feeling; penchant, liking (i.e. for drink or sweets)

مترادف و متضاد

علاقه (اسم)
attachment, affection, interest, sympathy, concern, fondness, penchant, tie, estate, relation, tenure, communication

انس (اسم)
familiarity, fondness

خاطرخواهی (اسم)
love, fondness

liking or taste for


Synonyms: affection, attachment, devotion, fancy, kindness, love, partiality, penchant, predilection, preference, soft spot, susceptibility, tenderness, weakness


Antonyms: dislike, hate, hatred, loathing


جملات نمونه

1. my fondness for classical music
علاقه ی من به موسیقی کلاسیک

2. a sneaking fondness for ice cream
علاقه ی پنهانی به بستنی

3. She has a fondness for red wine.
[ترجمه ترگمان] اون علاقه زیادی به شراب قرمز داره
[ترجمه گوگل]او برای شراب قرمز علاقمند است

4. One of his many enthusiasms is a great fondness of eastern music.
[ترجمه ترگمان]یکی از many علاقه فراوانی به موسیقی شرقی دارد
[ترجمه گوگل]یکی از شور و شوق زیادی است که علاقه مندی زیادی به موسیقی شرقی دارد

5. It was her father's fondness for drink that brought about the break-up of her parents' marriage.
[ترجمه ترگمان]علاقه پدرش به نوشیدنی بود که در مورد جدایی از ازدواج پدر و مادرش آورده بود
[ترجمه گوگل]این علاقه پدرش برای نوشیدن بود که موجب شکسته شدن ازدواج پدر و مادرش شد

6. I've always had a certain fondness for her.
[ترجمه ترگمان]من همیشه علاقه خاصی به او داشته ام
[ترجمه گوگل]من همیشه علاقه خاصی به او داشتم

7. Among his many enthusiasms is a great fondness of Eastern music.
[ترجمه ترگمان]در میان این همه شور و اشتیاق بسیار به موسیقی شرقی علاقه دارد
[ترجمه گوگل]در میان شور و شوق بسیاری از او علاقه مندی عالی موسیقی شرقی است

8. Early hints of this fondness for the dramatic percolate through his journal.
[ترجمه ترگمان]به همین نکته توجه داشت که این علاقه به خاطرات دراماتیک از دفتر خاطرات او سرچشمه می گیرد
[ترجمه گوگل]نکات ابتدایی این تمسخر برای دیدن دراماتیک از طریق مجله او

9. The novel displayed Rolfe's fondness for neologism, verbal sumptuousness, and quirky spelling in its best light.
[ترجمه ترگمان]این رمان علاقه Rolfe به neologism، sumptuousness شفاهی و املایی عجیب را در بهترین نور خود نشان می دهد
[ترجمه گوگل]رمان رمانتیک رولف را برای نئوپولوژیست، تمسخرآمیز کلامی و املای دمدمی در بهترین حالتش نشان میدهد

10. Still, given our fondness for gunning each other down, fearing the sight of blood seems perfectly sound.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، با توجه به علاقه ای که به هم داشتیم، بیم آن داشتیم که منظره خون کاملا به نظر برسد
[ترجمه گوگل]با این وجود، با توجه به علاقه ما به ضرب و شتم هر یک از دیگران، ترس از دیدن خون به نظر می رسد کاملا صدا

11. Could my fondness have kept you steady I should not now appear before you in this solemn manner.
[ترجمه ترگمان]شاید علاقه من به تو پیوسته پیش از این بود که با این رفتار جدی در مقابل شما ظاهر شوم
[ترجمه گوگل]آیا می توانم مسیحیت شما را پایدار نگه داشته باشم من اکنون نباید در این راه رسمی در برابر شما ظاهر شوم

12. Another sore point was de Gaulle's fondness for theatricality and rhetoric, which sometimes came at the expense of substance.
[ترجمه ترگمان]نکته دردناک دیگر علاقه گل دو گل به theatricality و معانی بیان بود که گاهی به بهای مواد مورد توجه قرار می گرفت
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از نقاط ضعف، تمسخر دهلیز به تئاتریت و لفاظی بود، که گاهی اوقات به هزینه مواد می پرداخت

13. His fondness for rings had already earned him the nickname Ringo.
[ترجمه ترگمان]علاقه او به حلقه همین بود که این لقب را به نام رینگو به دست آورده بود
[ترجمه گوگل]علاقه او به حلقه ها او را قبلا نام مستعار Ringo به دست آورده بود

14. People's fondness for wearing black and other dark colours was a vogue I never really liked.
[ترجمه ترگمان]علاقه مردم به پوشیدن لباس سیاه و دیگر رنگ های سیاه بود که من هرگز از آن خوشم نمی آمد
[ترجمه گوگل]علاقه مندی مردم برای پوشیدن سیاه و سفید و دیگر رنگهای تیره، روندی بود که من واقعا دوست نداشتم

my fondness for classical music

علاقه‌ی من به موسیقی کلاسیک


پیشنهاد کاربران

عشق و علاقه ، انس ، عشق ورزی
pleasure Ultimate from true love
نهایت لذت از عشق حقیقی

He was a brave journalist and will be remembered with deep fondness


کلمات دیگر: