کلمه جو
صفحه اصلی

reshuffle


معنی : تجدید سازمان کردن، تغییرات سازمانی دادن، بر زدن
معانی دیگر : دوباره بر زدن (رجوع شود به: shuffle بعلاوه ی re-)، ترمیم کردن، دوباره سازمان دادن، از نو منظم کردن

انگلیسی به فارسی

برزدن، تجدید سازمان کردن، تغییرات سازمانی دادن


تغییر مجدد، تجدید سازمان کردن، تغییرات سازمانی دادن، بر زدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reshuffles, reshuffling, reshuffled
(1) تعریف: to shuffle again.

- The dealer reshuffled the cards.
[ترجمه ترگمان] دیلر کارت ها را تغییر داد
[ترجمه گوگل] فروشنده کارت ها را تغییر داد

(2) تعریف: to arrange or organize again.

- We need to reshuffle our priorities.
[ترجمه ترگمان] ما باید اولویت های خود را تغییر دهیم
[ترجمه گوگل] ما باید اولویت های ما را تغییر دهیم
اسم ( noun )
• : تعریف: the act or result of shuffling, arranging, organizing, or being shuffled again.

• rearrangement, act of reordering; act of redistributing jobs within a company
rearrange, reorder; redistribute jobs within a company; ; rearrange the members of the cabinet
a reshuffle is a reorganization of people or things, especially of jobs within a government.
if the manager or leader of a group of workers, especially government ministers, reshuffles them, he or she changes their jobs around so that they have different responsibilities.

مترادف و متضاد

تجدید سازمان کردن (فعل)
reshuffle

تغییرات سازمانی دادن (فعل)
reshuffle

بر زدن (فعل)
shuffle, reshuffle, riffle

جملات نمونه

1. They expect a Cabinet reshuffle in the summer.
[ترجمه ترگمان]آن ها انتظار تغییر در کابینه در تابستان را دارند
[ترجمه گوگل]آنها انتظار دارند که مجلس در تابستان مجددا تغییر کند

2. There's been a major reshuffle of the cabinet to bring in new blood.
[ترجمه ترگمان]در کابینه تغییراتی اساسی وجود دارد که باعث ایجاد خون جدید می شود
[ترجمه گوگل]یک جابجایی بزرگ از کابینه برای ایجاد خون جدید وجود دارد

3. He has carried out a partial cabinet reshuffle.
[ترجمه ترگمان]او ترمیم جزئی کابینه را انجام داده است
[ترجمه گوگل]او یک مجلس کابینه جزئی را انجام داده است

4. The Prime Minister announced a reshuffle of his Cabinet.
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر کابینه خود را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]نخست وزیر اعلام کرد که مجلس کابینه خود را تغییر داده است

5. The affair led to a mid-term Cabinet reshuffle .
[ترجمه ترگمان]این موضوع منجر به ترمیم کابینه در میان مدت شد
[ترجمه گوگل]این امر منجر به تغییر مجدد کابینه میان مدت شد

6. The prime minister hinted at a possible reshuffle of the cabinet.
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر به ترمیم احتمالی کابینه اشاره کرد
[ترجمه گوگل]نخست وزیر اشاره کرد که ممکن است مجدد کابینه باشد

7. The newspaper's account of the so - called reshuffle of the financial ministry was a complete fiction.
[ترجمه ترگمان]گزارش روزنامه به اصطلاح ترمیم کابینه مالی یک داستان کامل بود
[ترجمه گوگل]گزارش روزنامه به اصطلاح تغییر مجدد وزارت امور مالی یک داستان کامل بود

8. The prime minister is expected to reshuffle his ministerial team next month.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که نخست وزیر در ماه آینده گروه وزارتی خود را تغییر دهد
[ترجمه گوگل]پیش بینی می شود که نخست وزیر در ماه آینده مجدد تیم وزیران خود را تغییر دهد

9. Major policy changes are expected from the corporate reshuffle.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که تغییرات سیاستی عمده از تغییرات سازمانی شرکت حاصل شود
[ترجمه گوگل]تغییرات عمده سیاست از بازنشستگی شرکت انتظار می رود

10. Kinnock reshuffle brings back Clare Short and puts more women into traditional male jobs Boateng first black to join a front bench.
[ترجمه ترگمان]تغییر سازمانی باعث برگرداندن کلیر شورت می شود و زنان بیشتری را به مشاغل سنتی مرد تبدیل می کند و اولین سیاه است که به نیمکت جلو می پیوندد
[ترجمه گوگل]Kinnock تغییر مجدد Clare Short را به ارمغان می آورد و زنان بیشتری را به مشاغل سنتی مردان می رساند Boateng برای اولین بار به سیاهچاله می پیوندند

11. The Cabinet reshuffle was less radical than some Tories had expected.
[ترجمه ترگمان]ترمیم کابینه کم تر از حدی بود که برخی از توری ها انتظار آن را داشتند
[ترجمه گوگل]مجلس کابینه کمتر از برخی از توری ها انتظار داشت که رادیکال تر باشد

12. Like other ministers he was fixated on the reshuffle, which should come the day after the election.
[ترجمه ترگمان]همانند دیگر وزرا، در ترمیم که باید روز بعد از انتخابات صورت گیرد، تمرکز داشت
[ترجمه گوگل]همانند سایر وزرا، او در مجلس عوض شده بود، که باید روز بعد از انتخابات باشد

13. Cabinet changes to June 1991 For extensive government reshuffle in April 1991 see p. 3820
[ترجمه ترگمان]تغییرات هیات دولت در ماه ژوئن سال ۱۹۹۱ برای تغییرات گسترده دولت در آوریل ۱۹۹۱ ۳۸۲۰
[ترجمه گوگل]کابینه به ژوئن 1991 تغییر یافته است 3820

14. The changes anticipated the annual military reshuffle due in September.
[ترجمه ترگمان]تغییرات پیش بینی شده در ترمیم کابینه در ماه سپتامبر رخ داد
[ترجمه گوگل]این تغییرات پیش بینی کرد که در ماه سپتامبر مجددا ارتش نظامی ارتش تشکیل شود

15. But, after a management reshuffle, it has done the sensible thing and cut the dividend.
[ترجمه ترگمان]اما پس از ترمیم مدیریت، آن کار عاقلانه را انجام داده و سود سهام را کاهش داده است
[ترجمه گوگل]اما، پس از مدیریت مجدد، آن چیز معقول انجام داده است و تقسیم سود را کاهش می دهد

پیشنهاد کاربران

از نو تعریف کردن

ازنو تغییر دادن

انگلیس : تغییر کابینه ( دولت / حزب / . . . )


کلمات دیگر: