کلمه جو
صفحه اصلی

wolfish


معنی : گرگ صفت
معانی دیگر : گرگ مانند، گرگو، درنده خو، ددمنش، پر حرص و ولع

انگلیسی به فارسی

گرگ صفت


گرگ، گرگ صفت


انگلیسی به انگلیسی

• wolf-like; cruel; savage, ferocious

مترادف و متضاد

گرگ صفت (اسم)
wolfish

جملات نمونه

1. But Bobby just sat there with a wolfish grin as guests moved in to witness the spectacle.
[ترجمه ترگمان]اما بابی درست همان جا نشسته بود و همچنان که مهمانان به تماشای منظره صحنه می رفتند، لبخند wolfish بر لبش نقش بست
[ترجمه گوگل]اما بابی تنها با یک گرگ گرگ و میش به آنجا می رفت که مهمانان به دیدن عکاسی می آمدند

2. The wolfish landlord used this chance to demand the usurious compound interest of 50% for three years.
[ترجمه ترگمان]این مسافرخانه wolfish از این فرصت استفاده کرد تا برای سه سال بهره مرکب usurious را به میزان ۵۰ درصد درخواست کند
[ترجمه گوگل]صاحبخانه ولفز از این فرصت برای درخواست سهماه سود ترکیبی 50 ساله استفاده کرد

3. He revels in blood and battle, using his wolfish persona to draw the feral beasts to his side and imbue his allies with his flesh-shredding strength.
[ترجمه ترگمان]او در خون و جنگ زندگی می کند و با استفاده از شخصیت wolfish او را به طرف خودش می کشد و با تکه پاره کردن قدرتش به allies نفوذ می کند
[ترجمه گوگل]او در خون و نبرد با استفاده از شخصیت گرگ خود را به منظور جلب جانوران ناحیه ای به سمت او و با همیاری خود را با قدرت گوشت شکن خود را تحریک می کند

4. The American spy's expulsion from Iraq explained the wolfish nature of the USA.
[ترجمه ترگمان]اخراج جاسوس آمریکایی از عراق ماهیت wolfish ایالات متحده را توضیح داد
[ترجمه گوگل]اخراج جاسوسی آمریکایی از عراق طبیعت گرگ را در ایالات متحده توضیح داد

5. For thy desires wolfish, bloody, stare'd, and ravenous.
[ترجمه ترگمان]زیرا خواسته های تو گرگ مانند، خونین، خیره و گرسنه است
[ترجمه گوگل]برای خواسته های شما گرگ، خونین، بی رحمانه و غم انگیز است

6. He had never seen dogs fight as these wolfish creatures fought, and his first experience taught him an unforgettable lesson.
[ترجمه ترگمان]هرگز سگ ها را ندیده بود که مانند این موجودات wolfish بجنگند و اولین تجربه او یک درس فراموش نشدنی را به او آموخته بود
[ترجمه گوگل]او هرگز سگ ها را ندیده بود، زیرا این موجودات گرگ می جنگیدند، و اولین تجربه او او را درس فراموش نشدنی دانست

7. If people encountered you when you were in wolfish form, they could throw an iron object at you and you'd reveal your human nature.
[ترجمه ترگمان]اگر مردم با شما برخورد کنند، وقتی شکل گرگ مانند بودید، می توانستند یک شی آهنی را به طرف شما پرتاب کنند و طبیعت انسانی شما را آشکار سازند
[ترجمه گوگل]اگر افراد زمانی که شما در شکل گرگ و میش بودند با شما مواجه میشدند، میتونستند یک جسم آهن را به شما بفروشند و طبیعت انسانی خود را نشان دهید

8. And all the while the silent and wolfish circle waited to finish off whichever dog went down.
[ترجمه ترگمان]و در تمام این مدت دایره خاموش و گرگ مانند منتظر پایان دادن هر کدام از سگ ها بود
[ترجمه گوگل]و همه در حالی که دایره ساکت و گرگ منتظر به پایان بردن هر کدام سگ رفت پایین

9. I looked at her, dumb and wolfish. She at once enraged and shamed me.
[ترجمه ترگمان]به او نگاه کردم، احمق و گرگ نما او فورا عصبانی شد و مرا شرمنده کرد
[ترجمه گوگل]من به او نگاه کردم، گنگ و گرگ او یک بار من را ناراحت کرد و مرا شگفت زده کرد

10. The Big Girl chooses to pester me with her pleas to get her ear pierced just before school, just before bed, or when I'm rifling in the refrigerator with a wolfish look.
[ترجمه ترگمان]دختر بزرگ می خواهد از من تقاضای کمک کند تا گوش او را درست قبل از مدرسه، درست قبل از مدرسه، درست قبل از خواب، درست قبل از خواب، درست قبل از خواب ببینم
[ترجمه گوگل]دختر بزرگ تصمیم می گیرد به من درخواست کند که او گوشه سوراخ شده را قبل از مدرسه، درست قبل از خواب، یا زمانی که من در یخچال و فریزر با نگاه گرگ و میش طلبکارانه

11. Even above the hissing boom of the larchwood, that spread its bristling, leafless, wolfish darkness on the down-slope, she heard the tinkle as of tiny water-bells.
[ترجمه ترگمان]حتی بالاتر از غرش هیس هیس هیس، که در تاریکی، بی برگ و بار، تاریکی wolfish را روی زمین پهن کرده بود، صدای تلق تلق و زنگ های ریز آب را می شنید
[ترجمه گوگل]حتی در بالاتر از رونق شگفت انگیز چوب لارگویی، که گسترش شادابی، بدون برگ، تاریکی گرگ را روی شیب پایین می گذارد، شباهت زیادی از زنگ های آبی را شنید

12. I raise my head and see a red illuminated EXIT sign and as my eyes adjust I see tigers, cavemen with long spears, cavewomen wearing strategicallymodest skins, wolfish dogs.
[ترجمه ترگمان]سرم را بلند می کنم و تابلویی را می بینم که محل خروج را روشن می کند، و همچنان که چشم هایم را با نیزه های بلند می بینم، cavemen با نیزه های بلند، پوست strategicallymodest، سگ های گرگ مانند
[ترجمه گوگل]من سرم را بالا می گیرم و یک علامت EXIT روشن قرمز می بینم و به عنوان چشمان تنظیم می کنم ببرها، غارنشینان با اسب های بلند، غواصان پوشیده از پوسته های استراتژیک شگفت انگیز، سگ های گرگ را می بینم

13. It is not an elegant comparison, but there is something wolfish in society.
[ترجمه ترگمان]این مقایسه برازنده نیست، اما در اجتماع چیز wolfish وجود دارد
[ترجمه گوگل]این یک مقایسه دقیق نیست، اما در جامعه چیزی از گرگ است

14. Martin shook his head, but he had failed to keep back the wolfish, hungry look that leapt into his eyes at the suggestion of dinner.
[ترجمه ترگمان]مارتین سرش را به علامت منفی تکان داد، اما نتوانست نگاه wolfish و گرسنه را که به پیشنهاد شام در چشمانش بود باز نگه دارد
[ترجمه گوگل]مارتین سرش را تکان داد، اما او نتوانست به عقب برگردد و گرگ را نگاه کند، گرسنه به نظرش در پیشنهاد شام افتاد

پیشنهاد کاربران

گرگ صفت
گرگ صفت بفرد بی طرف برای دغدغه سازی بین دو نفر میشود در صورت شکست گرگ صفت سعی میکند با حامی از نفر سوم بودن ، انگیزه موردنظر به دغدغه دو نفر را ایجاد کن سعی کنید گوسفند گرگ صفت تو تله نیوفتید

گرگ صفت Ish برای دادن صفت به کار میره شما میتونین بگین Flowerish : ) یعنی گل صفت یا گلگونه


کلمات دیگر: