1. The committee is a mere appendage of the council and has no power of its own.
[ترجمه ترگمان]این کمیته یک عضو صرف به شورا است و قدرت خود را ندارد
[ترجمه گوگل]این کمیته جزء جزء شورا نیست و قدرت خود را ندارد
2. He had a tattoo on every visible appendage.
[ترجمه ترگمان] اون روی هر چیزی خالکوبی داشت
[ترجمه گوگل]او خال کوبی بر روی هر پدیده قابل مشاهده داشت
3. The elephant's trunk is a unique form of appendage.
[ترجمه Ариҳӣ] خرطوم فیل یک زائده بزرگ و منحصر بفرد است
[ترجمه ترگمان]تنه فیل شکل منحصر به فرد از ضمیمه است
[ترجمه گوگل]تنه فیل یک فرم منحصر به فرد از مفاصل است
4. Seeds with 1 hairlike appendage at each end.
[ترجمه ترگمان]بهاینشکل، appendage ۱ hairlike در هر انتها
[ترجمه گوگل]دانه ها با یک پدیده موی در هر طرف
5. A jawlike appendage of an arthropod.
[ترجمه ترگمان]ضمیمه jawlike یک بند پا
[ترجمه گوگل]یک افزودنی فکری از یک قطعه شهاب سنگ
6. Seed funicle inflated at base, appendage stomach-shaped.
[ترجمه ترگمان]رویش دانه در پایه رشد کرده و به شکل معده appendage شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]فیکل دانه ای در پایه، پایه مچ پا شکل می گیرد
7. An insect appendage consists typically of a limb base and a shaft.
[ترجمه ترگمان]یک appendage حشره به طور معمول شامل یک پایه عضو و یک شفت است
[ترجمه گوگل]پدیده حشرات معمولا شامل یک پایه اندام و یک شفت است
8. He treats his wife as no more than a mere appendage.
[ترجمه ترگمان]اون با همسرش بیشتر از یه appendage رفتار میکنه
[ترجمه گوگل]او همسرش را به عنوان یک جزء جانبی ترغیب می کند
9. A small lodge house that used to be some sort of appendage of Burnage Court is currently for sale through Hamptons.
[ترجمه ترگمان]یک خانه چوبی کوچک که سابقا به نوعی ضمیمه دربار Burnage می شد، در حال حاضر برای فروش از طریق Hamptons به فروش می رود
[ترجمه گوگل]خانه ای کوچک که برای بعضی از اعضای دادگستری بکار رفته است، در حال حاضر برای فروش از طریق Hamptons است
10. The place where you were not yourself; but an appendage, a parasite on some one else.
[ترجمه ترگمان]جایی که شما خودتان نه تنها یک انگل و یک انگل در یک جای دیگر بودید
[ترجمه گوگل]جایی که خودت نبودی اما یک ضمیمه، یک انگل در برخی دیگر است
11. I squeezed him, gave him a shake, admired his appendage politely.
[ترجمه ترگمان]او را فشار دادم، دست او را فشردم و appendage را مودبانه تحسین کردم
[ترجمه گوگل]من او را فشار دادم، به او لرزید، مودبانه او را تحسین کرد
12. A tidy tiger angry a tie bounder to tidy her tiny appendage.
[ترجمه ترگمان]پلنگ تمیز و مرتب کراوات می بست و ضمیمه کوچک او را مرتب می کرد
[ترجمه گوگل]یک ببر معمولی عصبانی یک کراوات کوچک برای تمیز کردن زائده کوچک او
13. Now we all know that the size of a man's appendage versus his outer extremities (hand, head, foot) has no proven correlation, and nor does the act of self-gratification stand to make one go blind.
[ترجمه ترگمان]اکنون همه ما می دانیم که اندازه دستگاه به اندازه یک مرد در مقابل اندام های outer (دست، سر، پای)هیچ همبستگی اثبات شده ندارد، و نه عمل خود ارضا کننده برای تبدیل شدن به کور است
[ترجمه گوگل]حالا همه ما می دانیم که اندازه آپاندیس مرد در مقابل اندام های بیرونی او (دست، سر، پا) هیچ همبستگی اثبات شده ای ندارد و همچنین عمل تحسین برانگیز خود، باعث می شود که یک نفر کور شود
14. And Ziqi You must, self - contained finishes atrial appendage.
[ترجمه ترگمان]و با توجه به این که شما باید اعتماد به نفس خود رو به کار بندازین
[ترجمه گوگل]و Ziqi شما باید، خود اتمسفر ضمیمه دهلیزی را به اتمام برساند