کلمه جو
صفحه اصلی

ruthless


معنی : ظالم
معانی دیگر : سنگدل، بی رحم، ستمگر، بی مروت، بیباک

انگلیسی به فارسی

بیباک، ظالم


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: ruthlessly (adv.), ruthlessness (n.)
• : تعریف: without mercy or compassion; pitiless or cruel.
مترادف: brutal, cold-blooded, cruel, cutthroat, heartless, merciless, pitiless, remorseless, unsparing
مشابه: atrocious, barbarous, beastly, bloodthirsty, brute, brutish, hardhearted, inhuman, relentless, sanguinary, truculent, unfeeling, vicious

- The new leader soon proved to be a ruthless tyrant.
[ترجمه ترگمان] رهبر جدید به زودی ثابت کرد که ظالم ظالم است
[ترجمه گوگل] رهبر جدید به زودی ثابت کرد که یک ستمگر بی رحم است
- The captors used ruthless means to extract confessions.
[ترجمه دکتر رجایی] اسیرکنندگان از روش های بی رحمانه برای گرفتن اعتراف استفاده کردند.
[ترجمه ترگمان] The از روش های بی رحمانه برای گرفتن اعتراف استفاده کردند
[ترجمه گوگل] اسیرکنندگان از بی رحم استفاده می کنند تا اعترافات را استخراج کنند

• cruel, merciless, lacking compassion, brutal
someone who is ruthless is very harsh or determined, and will do anything that is necessary to achieve their aim.

مترادف و متضاد

ظالم (صفت)
wroth, grim, cruel, oppressive, unjust, ruthless, remorseless, unsparing

mean, heartless


Synonyms: adamant, barbarous, brutal, callous, cold, cold-blooded, cruel, cutthroat, dog-eat-dog, feral, ferocious, fierce, grim, hard, hard-hearted, harsh, implacable, inexorable, inhuman, ironfisted, killer, malevolent, merciless, mortal, obdurate, pitiless, rancorous, relentless, remorseless, revengeful, sadistic, savage, severe, stern, stony, surly, unappeasable, unfeeling, unforgiving, unmerciful, unrelenting, unsympathetic, unyielding, vicious, vindictive, without pity


Antonyms: compassionate, considerate, gentle, giving, kind, nice, sympathetic


جملات نمونه

1. He is engaged in the ruthless pursuit of wealth.
[ترجمه امیر] او به طرز بیرحمانه ای درگیر جست و جوی ثروت است
[ترجمه ترگمان]او در تعقیب بی رحمانه ثروت شرکت می کند
[ترجمه گوگل]او در جستجوی ثروت بی رحمانه است

2. They have shown a ruthless disregard for basic human rights.
[ترجمه ترگمان]آن ها بی توجهی بی رحمانه به حقوق بشر را نشان داده اند
[ترجمه گوگل]آنها بی احترامی بی رحمانه به حقوق اساسی بشر نشان داده اند

3. She is ruthless in her dealings with competitors.
[ترجمه ترگمان]او در معاملات خود با رقبا بی رحم است
[ترجمه گوگل]او در برخورد با رقبای خود بی رحم است

4. The President was ruthless in dealing with any hint of internal political dissent.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور در برخورد با هر نشانه ای از مخالفت سیاسی داخلی بی رحم بود
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور در برخورد با هر گونه مخالفت سیاسی داخلی بی رحم بود

5. He was portrayed as a ruthless opportunist who exploited the publicity at every opportunity.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک فرد opportunist ظالم به تصویر کشیده شد که در هر فرصتی از تبلیغات سو استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک اپورتونیست بی رحمانه به تصویر کشیده شد که در هر فرصتی تبلیغاتی را مورد بهره برداری قرار داد

6. Like all great survivors, she has a ruthless streak.
[ترجمه ترگمان]، مثل همه کسایی که نجات پیدا کردن اون یه رگه ruthless داره
[ترجمه گوگل]مانند همه بازماندگان بزرگ، او یک رنج بی رحمانه دارد

7. The company is ruthless in its pursuit of profit.
[ترجمه ترگمان]شرکت در تعقیب سود آن بی رحم است
[ترجمه گوگل]این شرکت در جستجوی سود خود بی رحم است

8. He has a ruthless determination to succeed.
[ترجمه ترگمان]او مصمم به موفقیت است
[ترجمه گوگل]او عزم بی رحم برای موفقیت دارد

9. Politicians dress up their ruthless ambition as a pursuit of the public good.
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران جاه طلبی بیرحمانه خود را به عنوان پی گیری منافع عمومی به پا می کنند
[ترجمه گوگل]سیاستمداران به دنبال دستیابی به منافع عمومی هستند

10. He ran the company with ruthless efficiency.
[ترجمه ترگمان]او با کارآمدی بی رحمانه ای شرکت را اداره کرد
[ترجمه گوگل]او این شرکت را با بهره وری بی رحم اجرا کرد

11. The way she behaved towards him was utterly ruthless.
[ترجمه ترگمان]طرز رفتار او نسبت به او کام لا ظالم بود
[ترجمه گوگل]شیوه رفتار او نسبت به او کاملا بی رحم بود

12. You need ruthless intellectual honesty about your own skills, weaknesses and motives.
[ترجمه ترگمان]شما به صداقت ذهنی بی رحم در مورد مهارت ها، نقاط ضعف و انگیزه خود نیاز دارید
[ترجمه گوگل]شما باید صداقت فکری بی رحمانه در مورد مهارت ها، ضعف ها و انگیزه های خود داشته باشید

13. Her lawyers have been ruthless in thrashing out a divorce settlement.
[ترجمه ترگمان]وکیلش توی یه توافقنامه طلاق بی رحم و سنگدل بوده
[ترجمه گوگل]وکلای او در رفع اختلافات طلاق بی رحم بوده اند

14. We'll have to be ruthless if we want to make this company more efficient.
[ترجمه ترگمان]ما باید ظالم باشیم اگر بخوایم این شرکت رو موثرتر کنیم
[ترجمه گوگل]اگر میخواهیم این شرکت را کارآمدتر کنیم، باید بی رحمانه باشیم

15. Throw away clothes you don't wear - be ruthless.
[ترجمه ترگمان]لباس هایی را که به تن ندارید دور بریزید
[ترجمه گوگل]لباس هایی را که پوشانده اید دور ننشینید - بی رحمانه باشید

پیشنهاد کاربران

مصمم، با عزم و اراده

"با عزم و اراده و مصمم" معنی درستی از این واژه نخواهد بود. این کلمه بار منفی داره.
" سنگدل و بی رحم" بهترین معانی میتونه براش باشه


Don't be taken in by his charm—he's ruthless
فریب جذابیت و دلربایی ش نخور - اون سنگدل و بیرحم ه

سرسخت

مصمم که نه ولی سرسخت بهتره تا بار منفی ش دربیاد:
Determined to get what you want andand not caring about others.

چون پسوند less داریم ترجمه �بی رحم � بهتر از � سرسخت � است.
اگه جمله بار منفی داشت بی رحم ترجمه میشه اما اگه اینطور نبود بیباک یا مصمم معنی میشه. هرچند اکثرا برای جملات با بار منفی استفاده میشه

قاطع. بی باک. مصمم
کسی که علیرغم سختی ها و ناخوشایندی کاری، در انجام آن تردید نمیکند


کلمات دیگر: